نقره داغ به کارگردانی محسن آقاخان فیلمِ متاسف کنندهای است چرا که حس میکنم نمایشِ تقلبی از عشق به واسطهی جاهطلبیِ اقتصادی یک فرهنگِ غلطِ از پیش ساخته است که انسانی را ذاتاً متقلب و انسانی دیگر را با تجربه در متقلب شناسی نشان میدهد. اکبر عبدی با حضور در آثاری مانند: «آدم برفی» میرباقری، «خوابم میاد» عطاران شاخصههایی از جنس لطیف را به بیننده نمایش داده که گرایشِ به آن را، غریزهای بیان میکند. شکلِ حضورِ زنانهپوشِ وی در «نقره داغ» متفاوت شده. تقلبی که در خاتمه مشخص میشود و متقلب به زندان میاُفتد. فیلم را اسپویل نمیکنم اما پوریا پورسرخ در نهایتی از یک متقلب قرار دارد که هیچ پایانی برای شخصیت وکیل تقلبی بودنش خوش نیست چرا که باور من است، سوء استفاده از جایگاه وکالت، سوء استفاده از احساساتِ زنانه و بعد گیتار دست گرفتن در یک کافه و اندامی که بدنسازی رفته و مدام ژست میگیرد، از دور کاراکترِ فرد را مشخص میکند و نیازی نیست در سکانسِ پایانی نشان دهیم او چرا تن به ازدواجی میدهد که تنها منفعتش کسب پول شده و با ظاهر سازی برق چشمان هرکسی را نشانه میرود. من با عادّی شدنِ این فرهنگ مشکل دارم که مردها و زنها را منفعت طلب نشان دهیم و بعد آنها را در این راه فدا کنیم و...
برای مطالعهی متن از لینک زیر استفاده کنید.
https://farsnews.ir/alirafieivardanjani/1738258678426466792