مصائب مسیح
نقدی کوتاه پیرامون
تئاتر تالو
اثر محمد رضا نورالهی عزیز
سه روز است ؛ تلفن پشت تلفن از اکثر دوستان که رفتی تالو را ببینی ؟
واقعا کنجکاو بودم تالو چیست ؟
تالو درخشان همچون دشمن مردم هنریک ایبسن بود ؛ درخشان همچون گالیله برشت
درخشان همانند هر اثری که حقیقت مقابل جهل ایستادگی کند ؛ چقدر متن نمایشنامه تالو وسوسه انگیز برای هر کارگردانی هست ؛ در یک روستا ، مدرسه
... دیدن ادامه ››
و آینده دانش آموزان تهدید برای جهل مسئولان روستا است . اما پشت این جهل مجدد فساد مالی است ؛ و این درام با ترکیب فرم و رقص شکل میگیرد و در نهایت مسیح ( باشو ) بار گناه همه را به دوش می کشد . نکات بارز متن امروزی تالو مدیریت آب ، تقابل علم ( هوش مصنوعی ) و خرافه با نگاه به مراسم تالو گردانی( نوعی دعا و مراسم خشن باران ) در جهان درام ذکر کردم نمونه های ادبیات دراماتیک شایسته و قابل تحسینی وجود دارد ؛ در حوزه رقص و تئاتر فیزیکال از مارتا گراهام تا گروه هندسه متغیر در فرانسه تولید کننده فاخر بسیار است ؛ اما نمونه موفق ترکیب درام و فرم بسیار کم است ؛ اما تالو ستاره درخشان ابدی این جریان خواهد بود ؛ درست است در اجرا همانند هر اجرا ضعف بازیگری و اجراگری وجود داشت ؛ اما این مشخص بود تمام عوامل اثر در نمایش دیداری ما آگاه هستند و باور دارند ؛ باوری که اگر وجود نداشت تالو ابتر می ماند . تالو را پیشنهاد میکنم ؛ ارزش تالو برای من واقعی است . عوامل تئاتر تالو باور داشتند و برای این باور واقعا جنگیدند . این را از حس و حال اثر میتوان درک کرد .
نقد های نظام بازیگری و ... را میبینیم ؛ حتی زمان مفید اثر ۷۰ دقیقه بیشتر نبود و گاهی اثر یادش میرود زمان مهم و با کیفیت است ؛ در پایان نقدی بر یک فضا فاسد و بیمار در تئاتر دارم . امیدوارم روزی این آپارتاید نژادی و قومی تمام شود ؛ بچه های تئاتر راور یا هر جای ایران باید بتوانند راحت در هر شهر دیگر مثل خانه و شهر خویش آثار خود را اجرا کنند ؛ این نگاه از بالا به پایین تفکر نژادی و فاشیستی است ؛ نگاهی که هنرمند تهران به شهر های دیگر استان دارد ؛ و تازه شهر های کوچکتر دو بار ظلم نژاد پرستی را باید تحمل کنند ؛ یک بار توسط مرکز استان یک بار هم در تهران
یک تئاتر باید به خاطر تئاتر بودنش قضاوت شود ؛ نه به خاطر چهره و نه به خاطر جغرافیا
البته مثل هر مشکلی در کشور با فرهنگ سازی این مشکلات کم رنگ تر شده ( مثل رعایت حقوق حیوانات و طبیعت ) ؛ به امید روز های بهتر
پوریا قلی پور زمستان ۱۴۰۳