آدم تا انسان
دلی آزرده از بنده و درمان کردنش با تو
کویر سینه ی ما را گلستان کردنش با تو
هوای آسمان زندگی ام دائما ابریست
بفرما این شما این ابر، باران کردنش با تو
کشیدم دست کفر اعتقاد خویشتن را
به درگاه تو آوردم مسلمان کردنش با تو
به اجبار بقای نسل و این زاد و ولد کردن
به دنیا آدم آوردم و
... دیدن ادامه ››
انسان کردنش با تو
ز اشک شور طفلان زندگانی مزه میگرد
نمک هم شد مهیا در نمکدان کردنش با تو
نخوانده او زبان وحش و بین جنگل افتاده
دگر او را چو پیغمبر سلیمان کردنش با تو
مناره دست فرزنده بنی آدم چو آمد گفت
به این نیت که می سازم و جنبان کردنش با تو
دو خط از شنتیا تقدیم اگر مقبولتان افتد
هرآنکس دوست می دارد غزلخوان کردنش با تو
مجتبی حیدری(شنتیا)🌹