تف بر این احساس
نفرین بر تو دل
خانه ام آوار کردی
عقل و دین را همچو گل
با تو باید جور دیگر تا کنم
تا نگردم بیش از این از خود خجل
از کمر تا کردیم مغلوب خود کردی مرا
تا که دیدم آن سیه موی سیه چشم قوی دل
قامت رعنای او دیدی و رسوا
... دیدن ادامه ››
تر شدی
پس چرا هرگز ندید او که شده صد پاره دل
یا که دیدم و ندیده انگاشت مرا
یا که هرگز نبرد شک که چرا فسرده این دل
چه بگویم، به کجا نهم سر، چه کنم
شده ام یک الف و مابقی ام هم شده دل
(ج.امید)