ارباب رجوع :ضمنا ،صبحها موقع رفتن سرکار ،سوار قطاری میشم به اسم متروپولیتن ...وهر وقت جایی برای نشستن پیدا میکنم -که البته این همیشه هم امکان پذیر نیست -معمولا یه روزنامه رسمی می خونم
مامور :[با سرسختی] که چی ؟
ارباب رجوع :خب چه می دونم که وقت بگذرونم که الفبام یادم نره ...که درجریان
... دیدن ادامه ››
باشم ...
مامور :در جریان چی ؟
ارباب رجوع :همه چی ...هر اتفاقی که ... این ور وان ور می افته ...
مامور :بی فایده است نیازی نیست چیزی بدونید تازه آدم که نمیتونه همه چی روبدونه ..بهتره از این روزنامه های مخصوص کودکان بخونید .عالی اند ..خونتون روصاف می کنه ...هضمتون بهتر میشه وچربی کمتری ذخیره می کنید .
از: نمایش نامه کوتاه فرانسوی باجه نوشته ژان تاردیو /ترجمه تینوش نظم جو /نشر تجربه 1380