باید خودم را در آبی زلال حل کنم و به دست های سفالگری بسپارم و آنقدر بین دست های ترک خورده اش از آب و گل بچرخم تا اندازه دست های سفالگر بشوم و شکل دست هایش را بگیرم و بوی خاکُ آب در من بپیچد,تا هرروز خودم را با جای خالیت اندازه نگیرم.من باید سفالگری پیدا کنم!