در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | الف. درباره نمایش پروانه های غمگین من در یک صبح دل انگیز بهاری: این دیالوگ‌ها، توی خودِ کار نبود! کاملاً بداهه گفته شدند و به همین خاط
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:33:29
این دیالوگ‌ها، توی خودِ کار نبود! کاملاً بداهه گفته شدند و به همین خاطر در ذهن من خیلی خیلی ماندگار شده‌اند!
اپیزود نمایش رادیویی را که می‌دیدیم، در پایانِ آن تأکید کردیم که آقای «تابش» را ما دیشب در «احساس آبی مرگ» هم دیده بودیم! بازیگر دیگر که نقش معتاد را بازی می‌کرد گفت: دیشب، تو رفتی دوا بگیری، رفتی تئاتر؟!
تابش: نه بابا! تئاتر چیه؟! موتور خراب شده بود!
- موتور یه ربع، نیم ساعت! هشت رفتی، یااااااازده و نیــــــم برگشتی! کجا بودی؟!
ما گفتیم: احساس آبی مرگ بوده‌اند!
معتاد [ادا در می‌آورد]: «احــســـاس آبــــی مــــرگ»! بَرَه بَبَ! آخه تو قیافه‌ت به احساس آبی مرگ می‌خوره؟!
تابش: می‌گم که! نوکرتم! موتور ... دیدن ادامه ›› خراب شده بود!
- بسه! رفاقتمونو با دروغ خراب نکن! من و فِری تا یازَّه داشتیم اینجا زیر پتو می‌لرزیدیم، اون‌وخ حضرت آقا تشریف برده‌ن تآتر!


این بداهه‌سراییِ فوق‌العادّه که با موقعیّت پیش‌آمده کاملاً هم‌خوانی داشت خیلی ما را سرذوق آورد! خیلی خیلی! عالی بود!