در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | رهام درباره نمایش پروانه های غمگین من در یک صبح دل انگیز بهاری: اجرایی متفاوت همراه با رویکردی متفاوت به مفهوم تماشاگر. این کلی‌ترین و
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:07:08
اجرایی متفاوت همراه با رویکردی متفاوت به مفهوم تماشاگر. این کلی‌ترین و موجزترین تعریفی است که می‌توانم از این نمایش بیان کنم. این نمایش پیوسته بیننده را به چالش می‌کشد که به نظر من تفاوت چالش سازی در این نمایش نسبت به نمایش‌های دیگر این است که اینبار چالش نه در مورد خود نمایش - نمایش به مفهوم مجموع تمام عناصری که یک نمایش را می‌سازد از قبیل نمایش‌نامه، کارگردان، بازیگران، طراحی صحنه و لباس و..... – بلکه در مورد خود مخاطب یا دقیق‌تر خود من است. آنجا که من به عنوان تماشاگر روی صندلی کافه تریا می‌نشینم هنوز نمی‌دانم قرار است چه اتفاقی بیافتد فقط می‌دانم آمده‌ام نمایشی را ببینم و با توجه به تجربه‌های قبلی، تصوری از اجرای نمایش دارم و این بار هم منتظر برخورد با چیزی شبیه به چیزهای قبلی می‌مانم. گیرم که فضا کمی متفاوت باشد. اندکی بعد فردی به سمت میز می‌آید و منویی روبروی من قرار می‌دهد که در آن به جای اسم غذا، نام نمایش‌ها را نوشته‌اند و از می‌پرسد کدامیک را میل دارید؟ کم کم متوجه می‌شوم در واقع این میز و صندلی قسمتی از صحنه است و اینبار تماشاچی کاملا وسط سن نشسته ‌است. نمایشی را انتخاب می‌کنم. بازیگر می‌آید و روبرویم می‌نشیند و بازی می‌کند و سعی می‌کند من را هم وارد ماجرا کند. اما سوالی که برای من پیش می‌‌آید این است که: من که هستم؟ آیا در واقع من تماشاگر هستم یا بازیگر؟ او برای من بازی می‌کند یا من برای او؟ کارگردان و مدیر صحنه را می‌دیدم که همواره بین ما در حرکت بودند. سفارش نمایش می‌گرفتند و درباره نمایش با ما صحبت می‌کردند. شاید هم تماشاگر واقعی خود آنها بودند. آنها نمایشی را طراحی کرده بودند که هربار اجرای آن بازیگرانی جدید داشت. نمی‌دانستم باید با بازیگر چگونه رفتار کنم. می‌دانستم درحال دیدن نمایش هستم نه دیدن نه در حال اجرای نمایش بودم باید بازی می‌کردم آن هم بداهه. نه متنی نه تمی. هیچ! انگار در واقعیت هنگامی که سر میز کافه تریا نشسته‌ای فردی کنارت بنشیند و با تو صحبت کند. برای برقراری ارتباط یا باید از تخیل استفاده می‌کردم یا فرض می‌کردم با یک فرد حقیقی طرف هستم که در واقع خیلی هم فرقی ندارد معتقدم واقعیت برای هرکس چیزی است که هرکس برای خود و موقعیت خود در در ذهن تصور و تخیل می‌کند. پس در نهایت این موقعیت را برای خود حقیقی تصور کردم و سعی کردم از موقعیتم لذت ببرم. چون می‌توانستم در یک اجرا سه نمایش متفاوت را ببینم پس برخلاف زندگی روزمره می‌توانستم اتفاقی که قرار است با آن مواجه شوم را پیشبینی کنم که این خود لذتی متفاوت به من می‌داد. نمی‌دانم آیا برای دیگر مخاطبین هم چنین تجربه‌ای به وجود آمده یا نه.
›› تا ۲ پاسخ


برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید