از کوچه باغ که گذشتم سایه ام جلوتر از من بود .
خورشید رفت ولی سایه ام همچنان بر زمین چسبیده بود .
من رفتم و سایه ام در کوچه باغ ماند .
گل انارک ها ، انار شدند .
دستان کودکی تو آنها را از شاخه چید
و من دیگر از کوچه باغ گذر نکردم .
اما سایه ام همچنان آنجا بود .