در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | بهناز فلاحت: مجله 40چراغ،شماره 546،یادداشت های یک ولگرد،نیما پاشاک موسیقی مدیون ول
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:51:02
مجله 40چراغ،شماره 546،یادداشت های یک ولگرد،نیما پاشاک
موسیقی مدیون ولگردان است.پیش از آنکه هنر عصر هلنی یونان با قواعد جاری در هندسه و ریاضیات،اصوات را به زنجیر کشد،این دوره گردان بودند که در جشن و سوگواری،گوهر موسیقی را میان مردمان تقسیم می کردند.پیش از آن که تراژدی ها در کار شوند و موسیقی را نه به عنوان هنری مستقل،بلکه به عنوان بازوی کمکی نمایش مورد استفاده قرار دهند،کولیان آن را ارج می نهادند و در انتقال و گسترشش فعال بودند.تبلور موسیقی کلاسیک آلمان،ارتباط مستقیمی با دوره گردی دارد که یکی دیگر از مترادف های ولگردی است.بارها در تاریخ موسیقی ذکر شده که باخ،بیش و پیش از آنکه آهنگ سازی چیره دست و خوش قریحه باشد،یک تدوین گر وسواسی است.سوال آن جاست که او دست به تدوین وطبقه بندی چه فرهنگی می زند؟باید گفت که او قوام آورنده موسیقی نواحی دوچ زبان اروپاست که به یاری موسیقی دانان دوره گرد و کولیان در حال گسترش بود.پس از مصیبت هایی که طی جنگ های سی ساله اروپا بر مردمان آلمان وارد آمد،شوریدگی و غلیان درونی،هیچ مفری جز موسیقی نیافت تا ترجمان فغان ستم دیدگان باشد.دوره گردان ساز بر دوش می گرفتند و ازقریه به قریه دیگر کوچ می کردند تا نوای این عزای عمومی به گوش همه رسیده باشد.چه آهنگسازانی نمود اندوه را زیباتر و با شکوه تر از گوستاو مالر و ریچارد واگنر تصویر کرده اند و چه کسی عمیق تر از نیچه،به رنج و هنر نظر افکنده؟چه کسی باور می کند این نام های بزرگ،میراث دار بی نام و نشان های که آس و پاس خطابشان می کنیم،هستند؟
ولگرد درون بسیاری از ما سرکوب شده است.حتی موسیقی دانان خیابانی،ترجیح می دهند گوشه ای ثابت برای خودشان نشان کنند و هر روز،مثل کسی که شغل صادق دارد و نه کاذب،به همان رجوع کنند و مشغول نواختن شوند.اما من هنوز بعضی از روزها با صدای ساز و دهل از خواب بیدار می شوم و کنار پنجره می روم تا گروهی دو نفره را از پنجره طبقه چهارم ببینم که کوچه ها و خیابان ها را زیر پا
می گذارند و می نوازند و می خوانند و دور می شوند.رباب است و قیچک است و سورنا. این ... دیدن ادامه ›› ها هنوز نتوانسته اند ولگرد درونشان را سرکوب کنند.فرقی نمی کند بزمی در کار باشد یا یک غمگساری ملودیک،آدم ها را می بینی که یک به یک پشت پنجره یا روی بالکن حاضر می شوند و این قبیله دو نفره را با هیجان نگاه می کنند.میلی در آنان برانگیخته می شود و بدوی ترین شکل موسیقی که به غیر حرفه ای ترین شکل ممکن نواخته می شود،هوش از سرشان می رباید.این تاثیر شگرفیست که دوره گردی و ولگردی بر آنان می گذارد،اما کار به نام موسیقی تمام می شود.شور جمعی ، وجدی می آفریند که نشانه ای از جنون است.اگر بندها و زنجیرهای نامرئی نبودنداین گروه های دو نفره پس از عبور از هر کوچه همراهانی به خود جذب می کردند .فرقی نمی کرد که آدم های جدید موسیقی بدانند یا نه.،این چنین،کل شهر را می توان با خود همراه ساخت،به کمک موسیقی و یاری ولگردی...
sanaz m.barin این را خواند
امیر هوشنگ صدری، تینا و محمد شرفی این را دوست دارند
یکی از کارهایی که دوست دارم حتما بکنم اینه که تو خیابون ساز بزنم نه برای پول درآوردن، برای دل اونهایی که دوستشون دارم، اونهایی که دوست داشتنین، برای اونها میزنم.
۱۹ آذر ۱۳۹۲
برای دل خودتونم که شده این کارو بکنید.شاید آوای ساز شما و هنرمندان دیگه با این کار بتونه روح سرگردان و فراری این روزای شهرهامونو رام کنه و برگردونه...
۲۲ آذر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید