"به واژه ای می سرایم"
می سُرایم این سُرا را،
در سَرایت،
بی سُرایش
می تنم با تاب،
در تب،
با تبلور، با فزایش
می خزم با خار در خز
می خزانم این خزان خستگی را
می دوم تا دم دم دهر
... دیدن ادامه ››
می دوانم زندگی را
می زنم من زار بر این زندگانی
با زبانم بر زمانه،هم زبانی
شعر دیدم،شیروانی
شاپرک ها در شراب شب،نشانی
بحر دیدم،نهر خوانی؟قصه های دهر دانی؟
سنگ بردم،صبح جانی،سائلی،ساغر نشانی
کوه کندم،که بریدی،کاه کشتم،که کشیدی
نار نزدت،نام نزدم،ناوک و منقار دزدم
نازنینم را ندیدی؟
در جَرَم های جوانی،جُرم های بی معانی
جستم و جفتی در این کیهان ندیدم
ختم خواندن،خفتم و بی تو دگر خوانی ندیدم
خفتی و من،خوب و بد پنهان ندیدم