"سالگشتگی" رو دوست داشتم
بازی ها خصوصاً بازی آقای معجونی خیلی خوب بود
متن خوب بود
با این که "رقص روی لیوان ها" رو ندیده بودم، کاملاً موضوع رو فهمیدم و هر چیزی که لازم بود، بدونم، توی کار به ش اشاره شده بود.
البته به نظرم "رقص روی لیوان ها" بهانه ای بود تا دو تا آدم رو که چند سالیه از هم دورن کنار هم ببینیم و احساس اون ها رو بعد از سال ها نسبت به هم بقهمیم.
دو تا آدمی که آخرای داستان و را ارجاع به نریشن ابتدای نمایش، متوجه می شیم یکی شون (زن) مرده و همه چیزایی که می بینیم، تصور و خیال مرده
طوری که انگار رفته به دنیای مردگان تا زن رو پیدا کنه و باهاش حرف بزنه و شاید حتی به دنیای واقعی برگردوندش.
البته توی این نمایش اون قدر نکات ریز و جزئیات هست که جا رو برای برداشت های دیگه هم باز می ذاره.
manimoon..