در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال تئاتر | اخبار | روایتی از عدالت و مادرانگی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:34:04
نمایش مانستر |  روایتی از عدالت و مادرانگی | عکس

گفت‌و‌گو با کورش شاهونه بعد از دو سال وقفه در اجرای نمایش مانستر، در همان شب افتتاح دوباره این نمایش در پردیس تئاتر شهرزاد صورت گرفت.

مانستر برای مخاطبان جدی تئاتر، تماشایی و جذاب بوده است و اغلب کسانی که به تماشای آن نشسته‌اند همچنان خاطره‌ای از آن اجرا در ذهن خود به یادگار دارند. یک درام روانشناختی که به تقابل همیشگی عقل و جنون می‌پردازد و با مهارت بازیگران، به تجربه‌ای ماندگار بدل شده است. شاید از پس فروکش کردن سویه‌های مختلف ویروس کرونا بار دیگر بتوان تماشای یک نمایش را به علاقه‌مندان تئاتر پیشنهاد داد اما مانستر هم گویا در این هیولای همه‌گیری، آن توان گذشته را نتواسته به‌طور کامل بیابد. باید منتظر ماند و فراز و فرود این اجرای جذاب و بحث‌برانگیز را به نظاره نشست اما هر چه باشد نمی‌توان اهمیت مانستر را در خلق یک فضای تازه در بالا و بلند تئاتر رخوتناک این روزها انکار کرد. مانستر بازگشته و بار دیگر تمنای شگفت‌زدگی ما را دارد. حتی با آنکه می‌دانیم قصه چیست و ماجرا قرار است به کجا ختم شود. کورش شاهونه نشان داده قصه‌گوی قهاری است و زیباشناسی تئاتر را بعد از سال‌ها کار کردن، بخوبی می‌شناسد. گشودگی و عمل‌گرایی دو عنصر همیشگی این کارگردان تئاتر کشور است بنابراین گفت‌و‌گو با او نمی‌تواند ملال‌آور باشد.

بعد‌از دو سال وقفه، بار دیگر نمایش مانستر به پردیس تئاتر شهرزاد برگشته است. در این مدت اتفاقات زیادی در ایران و جهان به وقوع پیوسته و حال با اجرایی روبه‌رو هستیم که قبل و بعد‌ از کرونا را به نوعی تجربه کرده است. به‌نظر می‌آید تغییراتی هر چند کوچک در روایت و فراز و فرود صحنه‌ها اعمال شده و مانستر دارد سیر تطور خودش را در این عرصه پرمخاطره طی می‌کند. در مقام کارگردان این روزها مانستر را چگونه می‌یابید؟ آیا همه‌گیری کرونا و آن ترس همگانی که جهان را فرا گرفته، موجب آن شده که هولناکی حوادثی که در این نمایش مشاهده می‌شود، کم‌رنگ شود؟

بعد از ۴۰شب اجرا در اواخر سال ۹۸ و اوایل ورود ویروس کرونا، با استقبال بی‌نظیر مخاطبان به کار خود با اجبار این ویروس پایان دادیم، مانستر در واقع قبل از این اپیدمی شکل دیگری داشت. به‌همراه گروه تصمیم بر این امر شد که کار را دوباره روی صحنه ببریم تا بتوانیم به راه نیمه پایان این نمایش پایان دهیم. ریحانه رضی در نمایش مانستر، کاراکتر ایزابل را دارد و همچنین طراحی صحنه و لباس نمایش را بر عهده دارد. در دور جدید اجراها خود او پیشنهاد داد که در بخش طراحی صحنه قسمتی از جنون و تحلیل قصه و کارگردانی در صحنه عیان باشد. طرحی جدید به من ارائه داد و آن را بخوبی ایفا کرد، مانند بازی درخشانش در نقش ایزابل که می‌توان اذعان کرد کار هر بازیگری نیست. تفکیک اسکیزوفرنی از معلولیت جسمی که باید باهوش هم باشد. نقش ریحانه رضی لایه‌های پیچیده و پنهانی زیادی دارد و توانسته به مثابه جراح از پس نقش خود برآید. مانند ابراهیم نائیج که مقابل او بر صحنه حاضر شده و کنترل همه چیز از جمله نبض تماشاگر را در دست دارد. ابراهیم نائیج با هوش ذاتی خویش و همچنین با درایت توانسته در تمامی صحنه‌ها بی‌نظیر عمل کند. گاهی که فراموش می‌کنم کارگردان این نمایش هستم هنگام تماشای اجرا، مانند کودکی غرق در رابطه و زندگی ایزابل و جاناتان ‌شوم. از سوی دیگر علی حسین‌زاده پا به پای ایزابل و جاناتان ایفاگر نقش «یوتا» است و تمام موقعیت‌ها را با طراحی و پاساژهای سخت بازیگری مانند چالشی بزرگ پشت سر می‌گذارد. در نهایت امر می‌توان گفت که تئاتر کار کردن با این تیم درخشان برای من لذتبخش است. امیدوارم برای مخاطب هم این‌گونه باشد. حتی در شرایط قبل و بعد از کرونا، معتقد هستم که تماشای تئاتر می‌تواند مخاطب را به سمت آگاهی و سلیقه بصری سوق دهد. اگر بگویم که تجربه من بعد از کرونا چه بود، می‌توانم بگویم در این زمانه تئاتر می‌تواند در زیست، تفکر و نگاه ما به زیبایی‌های دنیا تأثیر بسزایی داشته باشد.


 مانستر به نوعی تقابل همیشگی عقل و جنون را به نمایش می‌گذارد. رفتار نامتعارف زن و مرد این خانواده یعنی جاناتان و ایزابل، از جانب جامعه به دیوانگی تعبیر شده و برای صیانت از خطری که این دیوانگی می‌تواند جامعه را تهدید کند یک روانکاو به‌کار گرفته شده که این دو نفر را مدام زیر نظر داشته باشد. در نهایت گویا این جنون است که بر عقلانیت برتری می‌یابد. از نظر شما مانستر چه نسبتی با عقل و جنون دارد.

اعتقاد دارم که همگی ما یک هیولای درون داریم که می‌تواند در بزنگاهی بیدار شود مانند لحظه جنون، خشم و موقعیت‌های مشابه. در نمایش مانستر آدم‌هایی که جامعه آنها را مریض می‌داند از قضا آدم‌های سالمی هستند. ولی یوتا که به نظر سالم می‌آید و مشغول یک کار متعارف اقتصادی و گذراندن یک زندگی عادی، باعث تمام آن رخدادهای مهم نمایشی می‌شود. یوتا است که نظم و آرامش زندگی خانوادگی گودمن را تحت الشعاع قرار داده و آن مصیبت را می‌آفریند. اعتقاد دارم که در جوامع بشری در بسیاری از مواقع این جنون است که بر عقلانیت حکم می‌کند. البته که من امیدوارم با بسترسازی‌ها بتوان شرایطی فراهم کرد که جنون را با فرهنگ‌سازی کنترل کرد. از یاد نبریم که بخش مؤثری از این فرایند می‌تواند بواسطه رسانه‌ای چون تواتر و سینما شکل بگیرد. امیدوارم این رویکرد فرهنگی بیش از پیش در جامعه کنونی خودمان گسترش یابد و تمامی عرصه‌های زندگی را فرا بگیرد.
 

مانستر از معدود نمایش‌هایی است که خارجی بودن اسامی توی ذوق نمی‌زند. گویی این آدم‌ها و اتفاقاتی که رقم می‌زنند، بواقع در یک سرزمین غربی زندگی می‌کنند و برای مخاطبان کمابیش باورپذیر است. این انتخاب چگونه شکل گرفت؟ به‌نظر می‌آید مانستر وام‌دار سینمای جنایی و روانشناختی است. حتی با آن ارجاعات مدام به سینمای شناخته شده‌ دنیا.

در نمایش چیزی که بسیار قابل اهمیت است ارتباط قصه و تماشاگر است. بله مانستر در راستای ژانر حرکت می‌کند و ناخودآگاه خیلی از نمایش‌ها به‌لحاظ قصه‌گویی وام‌دار آثار بزرگ تاریخ سینما هستند. یکی از ویژگی‌های نمایش برای من، بحث روانشناختی شخصیت‌ها بوده و سعی کرده‌ام که امکان خلق فضای معمایی جنایی این اجرا محفوظ باشد. به هر حال مانستر یک درام روانشناختی است که به جنایت میدان داده و تلاش دارد با روایتی زیباشناختی به ریشه‌های این قبیل وقایع تلخ بپردازد.

 به‌هر حال مانستر را می‌توان حول نوعی اجرای عدالت دانست. خطایی که یوتا انجام داده و قرار است تاوان آن را بپردازد. در نهایت آیا از این فرم عقوبت کردن گناهان، می‌توان به عدالت رسید؟ در غیاب نهادهای مسئول و در یک دادگاه صالحه؟ خشونتی که ایزابل اعمال می‌کند و به جنایتی خونین ختم می‌شود، فی‌الواقع که هولناک است. در این باب چه نظری دارید؟

واقعیت این است که ایزابل بنا به هویت مادر بودن خویش، قصد انتقام گرفتن از یوتا را دارد. بله مانستر حول اجرای عدالت خواهی مادری است که در واقع به‌دنبال گرفتن حق کودکش یا همان مایکل است. بنابراین پاسخ به این پرسش حاوی این نکته است که انواع دادخواهی می‌توانند برای افراد مختلف اشکال متفاوتی داشته باشد. ایزابل هم با این کنشی که از خود به نمایش می‌گذارد نشان می‌دهد که حس مادرانگی چقدر می‌تواند عمیق باشد حتی زمانی که یک زن اسکیزوفرن احساس می‌کند یک عروسک فرزندش است و باید از آن مراقبت و محافظت کند. مانستر درامی است درباره مادرانگی و اجرای عدالت که بنابر شرایط ویژه خانواده گودمن به فاجعه ختم می‌شود و نوعی از تراژدی مدرن را شاهد هستیم.

برای آینده چه برنامه‌ای دارید؟ آیا همچنان به تئاتر و تولید نمایش وفادار خواهید ماند یا آنکه سینما را عرصه مناسب‌تری برای فعالیت خود می‌دانید؟ این روزها وفاداری به تئاتر با مشکلاتی که وجود دارد هر لحظه ناممکن‌تر می‌شود. کورش شاهونه کدام عرصه را بیشتر می‌پسندد؟

همیشه برای من تئاتر خانه و خانواده بوده است، من از سال ۸۷ فعالیت خود را در تئاتر آغاز کرده‌ام و تمام تجربه‌هایم را چه خوب و چه بد مدیون این خانواده بزرگ و استادان آن هستم. انتخاب قطعی خودم این است که در این فضا ادامه به کار دهم. در روزهای کرونایی سعی کردم به جز نمایش «پلتیک» که روی صحنه داشتم، آن‌هم با تعداد زیادی از هنرجویان تئاتر که شامل ۲۰ بازیگر و یک‌سال تمرین مداوم بود، به‌کارهای پژوهش بپردازم. همچنین تلاش برای به صحنه بردن نمایش «دوش چهر» که ادامه دارد. البته که سینما هم مدیوم بسیار جذابی است و در آن عرصه می‌شود کارهای بسیار بزرگی کرد. در حال حاضر دوست دارم در سینما مشغول به بازیگری شوم و در طول این سال‌های فعالیت هنری، پیشنهادهایی داشته‌ام اما تا ایفاگری نقشی بزرگ و ماندگار صبر خواهم کرد. در پایان این قسمت از گفت‌و‌گو باید اذعان کنم که تئاتر به مثابه خانواده تا انتهای زندگی من در اولویت خواهد بود. با افتخار این را بیان می‌کنم که من فرزند این خانواده هستم و امیدوارم تا هنگام مرگ همچنان فرزند خلف این خانواده بزرگ باقی بمانم.

منبع: روزنامه ایران

درباره نمایش مانستر
۲۰ آذر ۱۴۰۰