«عبدلمیمون، لات پاکوتاه» (سه ستاره)
نویسنده: محمد چرمشیر
کارگردان: کهبد تاراج
بازیگران: رضا بهرامی، فاطمه امینی، امیر عدلپرور، عرفان پورمحمدی، اسماعیل پوریوسف، کهبد تاراج، ستوده حیدری، حمیدرضا ژاله، آیدا قهرمان، هیراد محمدی، سایه کبیری، علی گیلوری، امیرحسین نوحنژاد
مکان و زمان: تماشاخانه سنگلج/ ساعت ۱۹:۳۰
بایدها و نبایدهای نمایش/کهبد تاراج از آغاز فعالیتش در تئاتر به عنوان کارگردان، همیشه با هر اجرای خود تماشاگران و منتقدان تئاتر را غافلگیر کرده؛گاهی با نوشتن متنهای اجتماعی و دقیق و سرشار از طنزهای تلخش، از جمله «جوادیه»، و گاهی دیگر با شیوههای منحصر بهفرد و حساسیت مثالزدنیاش در کارگردانی و ساخت جزییات یک دنیای واقعی روی صحنه مثل «سوگواری قبل از مصیبت» اما او در اجرای دو نمایش اخیرش، با انتخاب و اجرای متنهای مهجور و کمتر شناختهشدهیی از محمد چرمشیر، به نوعی مانیفست ابدی خود را در تئاتر اعلام کرده که همگان بدانند کهبد تاراج کارگردان نوستالژیبازی است و دغدغه پرداختن به هویت و روزگار خوشِ رفته از دست را دارد. چه بسا در اجرای نمایشنامههایی که خود نوشته بود هم، سروقت زندگی شخصیتهایی رفته بود که در گذشتههای دور اعتبار و هویتی داشتهاند و امروز اگر بودند، شاید جامعه حضورشان را برنمیتابید و آنها را به شیوه خود راهیِ دنیای دیگر میکرد. تاراج پس از اجرای نمایشنامه نسبتاً موفق «ناتمام» نوشته محمد چرمشیر در سال گذشته، دوباره سراغ نمایشنامه دیگری از این نویسنده نامآشنای تئاتر ایران رفته، منتها برخلاف «ناتمام»، این بار دست روی متنی پُرپرسوناژ و به شدت پیچیده و دشوار گذاشته تا ثابت بکند او بیش از هر کسی دلسپرده تئاتر و مَرد خستگیناپذیر کارهای سخت است.
«عبدلمیمون، لات پاکوتاه» را در نگاه نخست میتوان یک کمدی جنایی سرگرمکننده تلقی کرد اما اگر اجرای آن را به دست کارگردانی همچون تاراج بسپارید، طبیعی است که ضمن وفاداری به محتوا و منظور متن و نویسنده، از دلِ آن یک تراژدی تلخ و تاثیرگذار بیرون خواهد کشید که هر تماشاگر حرفهیی و علاقهمند به تئاتر را درگیر تیپهای نمادین و نوستالژیک متن و سرنوشتهای ناخوشایندشان میکند.گرچه تاراج به قدر کافی بر وجه سرگرمکنندگی نمایش نیز تاکید و نظارت داشته تا مخاطب از تماشای این همه مصیبت و بدبختی، ناامید و غصهمند نشود، بلکه گاهی هم مثل «عذرا وکیلی» ـ سایه کبیری ـ بخندد و ریسه برود از این حجم بلاهت و فلاکت آدمهایی که تنها دلخوشیشان به رقصیدن در عروسی و شنیدنِ آهنگهای خاطرهانگیز قدیمی و اغلب آنورِ آبی است.
«عبدلمیمون، لات پاکوتاه» به قول «اختر» که همه چیز ـ حتا مرگ ـ را بامزه میداند، نمایش بامزهای است که میتوان از تماشای آن لذت برد و و اگر خوب گوش بدهید، لابهلای دیالوگهای تیپ ـ شخصیتهای نمایش، چهار تا جمله بهدردبخور هم پیدا میشود که حتماً با آن موافقید و به خاطر میسپارید تا شاید جایی به کار ببرید. تنها ضعف را میتوان به متن مخدوش و ضدقصه چرمشیر نسبت داد؛ نمایشنامهای که تکلیفش با خودش روشن نیست و بیشتر روایتگر و نشاندهنده نوستالژیهای سرگردان جامعه ایرانی است، هرچند راوی در پایان میگوید «تکلیف عبدلمیمون و این قصه روشن نشد اما تکلیف منِ راوی با حال خودم روشنه»، ولی در مواجهه با نمایش «عبدلمیمون...» با تیپهایی طرفیم که میکوشند به بهانه پیداشدن یک دستِ زنانه خونآلود در محله و بازکردن ناخواسته پای آنها به پروندهیی جنایی، از فرصت استفاده بکنند تا حرفهای دلشان را بریزند بیرون و از غم و شادیهایی بگویند که میتواند مساله روحی هر کدام از تماشاگران باشد. طراحی صحنه مینیمال تاراج با تصاویری از هنرمندان، ورزشکاران و روشنفکران آشنا و قدیمی ایران و جهان بسیار هوشمندانه و در خدمت کار است. بازی تمام بازیگران، با وجودی که مجبورند و میدانند باید با تکنیک تیپ روی صحنه ظاهر بشوند، عالی و ستودنی است؛چه بازیگرانی مثل رضا بهرامی(بعلاوه صداپیشه)، فاطمه امینی(در چند نقش) و امیر عدلپرور که تجربه همکاریهای متعدد و موفق با تاراج دارند و چه بازیگران کمتر شناختهشده اما خلاق و بااستعدادی نظیر سایه کبیری، هیراد محمدی، عرفان پورمحمدی، آیدا قهرمان و علی گیلوری و دیگران.
«عبدلمیمون،لات پاکوتاه» نمونه ارزشمندی از یک نمایش کاملاً ایرانی برای مخاطب ایرانی است که خوشبختانه و به درستی در بهترین و نوستالژیکترین سالن تئاتر کشور روی صحنه رفت. پیشنهاد میکنیم تماشای این نمایش فوقالعاده را از دست ندهید.