نمایش «بکت» نوشته ژان آنوی که این روزها به کارگردانی مرتضی میرمنتظمی در سالن ناظرزاده تماشاخانه ایرانشهر برروی صحن. داستان معروف هانری دوم پادشاه مستبد انگلستان در قرن دوازده را روایت می کند که برای تسلط و حکمرانی بی چون رو چرا بر کشور، مرد عاقل و با تدبیر دوران خود توماس «بکت» را که غرابتی نزدیک نیز با خود دارد به مقام اسقفی اعظم انگلستان برمی گزیند تا برای تسلط بر امورات کشور و جلو بردن فرامین بی چون و چرایش او را بیشتر یاری کند، اما بکت در این مقام اسقفی کلیسا تن به تطهیر کردن اعمال پادشاه نمی دهد. از قدرت دولتی تطهیر میجوید، سر مخالفت با هانری برمیدارد و سرانجام به دست ریزهخواران دربار این شاه مغرور و بیسیاست به قتل میرسد... انتخاب داستانی آشنا که حاکمین بجای تدبیر کردن امور، قدرت و سیاست را تبدیل به سلاحی برای منافع خود بکار می بندند تا حقیقت را در پیشگاه مطامع خود قربانی کنند...
هرچند که این داستان در طراحی و دراماتورژی مرتضی میرمنتظمی مختصر و به نفع اجرا از کنار آن گذر شده اما کارگردان با طراحی صحنه نور و لباس معنی درخوری به این مفاهیم بخشیده و با ایجاد فضایی قفس مانند به بهانه بازی بستکبال و رقابت جماعت دربار و کلیسا که توپ هایشان (شما بخوانید دست آورد ها و منافعشان) از این حصار خارج نشود و توپ بستکبالی که تداعی سر انسان را می کند که دست به دست می چرخد تا به مطمح نظر آنها ارسال شود (که به درستی در صحنه قتل «بکت» توپ های زیادی از سقف فرو می ریزد گویی اینان سر کسانی ست که قربانی منافع و مطامع قدرت طلبان شده) طراحی چشم نواز مدرن و زیبایی میر منتظمی تنها جلوه بصری به کار نداده بلکه با توجه به عناصر نشانگانی که در بالا نیز ذکر شده به مفاهیم و معانی اثر عمق و غنی بیشتری افزوده و دیگر سو انتخاب محیط یا زمین بسکتبال که دو گروه دربار و جماعت کلیسا دو عنصر قدرت و ایمان بشری در جدالی مداوم و رقابتی تنگاتنگ سعی بر پیروزی دارند و در این میان پادشاه (هانری دوم) تا می تواند از زور و گاهن خطاهای خارج از قواعد بازی کار خود را به پیش ببرد... باری طراحی و کارگردانی این نمایش، امکانی برای تاویل و تفسیر عناصر بطنی اثر می دهد که ما را تا پایان از کشف مفاهیم خرسند نگه می دارد در کنار آن بازیگران این نمایش حداکثر توان و زحمت درخور برای اجرای مناسب و ظهور این مفاهیم را برروی صحنه امکان پذیر می کنند. نقش هانری را عباس جمالی زیبا پرانرژی و باور پذیر برایمان جلو می دهد و روبروی او توماس «بکت» که نقش او را داریوش موفق، باور پذیر و متمرکز و مانند شهرتش موفق او و دیگر بازیگران نمایش کئه می کند. تک تک بازیگران باور پذیر با ریتم و تمرکز مناسب بر صحنه این نمایش حضور دارند در پایان باید از کارگردان این اثر برای پرهیز از حضور چهره های مخاطب پسند قدردانی کرد که ریسک کم اقبالی تماشاگر را بر تولیدی با کیفیت ترجیح داده است... من این نمایش را توصیه می کنم که دیدن آن حتما چیزی بر آگاهی و زیبایی شناسی ما خواهد افزود هرچند که داستان و مفاهیم آن کمی به نفع ایده های اجرایی جرح و کوتاه شده و گسست یا انسجام علی روایتی ممکن است کمی ما را ملول می کند اما این نمایش توشه ای از شرافت های زنده تئاتر ماست که بر صحنه امروز سالن ناظر زاده در حال زندگی ست... این نمایش را ببینید.