به گزارش تیوال به نقل از
ایران تئاترشناسه مطلب: 63736
جلسهی نقد و تحلیل نمایش بهشت ۵۰ درجه بالای صفر به نویسندگی مشترک علی حیدری و طیبه نیکآزاد و با کارگردانی علی حیدری از استان خوزستان، با حضور مصطفی محمودی و علیاکبر عبدالعلیزاده منتقدان تئاتر در تماشاخانهی مهر برگزار شد.
به گزارش ایران تئاتر ، در ابتدای این نشست، طیبه نیکآزاد، نویسنده و بازیگر نمایش، گفت: من و همسرم، علی حیدری، همواره این دغدغه را داشتیم تا مشکلات مردمان شهر خود را در اثری نمایشی به صحنه ببریم و از دو سال پیش ایدههای اجرای این کار در ذهنمان کلید خورد و تولید و تمرین آن را آغاز کردیم. نمایش "بهشت ۵۰ درجه بالای صفر" از منظر ما ادای دِینی است هر چند کوچک به مردمان شهر خود که بعد از جنگ نیز همچنان در موقعیت جنگی زندگی میکنند.
مصطفی محمودی، مدرس دانشگاه و مجری جلسات نقد آثار "مهرواره تئاتر ماه"، نیز نمایش "بهشت ۵۰ درجه بالای صفر" را دارای سوژهی خوبی توصیف کرد و گفت: نمایش دارای سوژهی خوب و جالبی است. داستان خانوادهای که نزدیک به مراسم عروسی فرزند خود، مورد تهاجم دشمن قرار میگیرند و خانهشان تخریب میشود و اکنون داستان نمایش در بستری سوررئال جریان مییابد. حال سوال اینجاست، این سوژه چقدر توانسته در ساختار درام و شخصیتپردازیها پیشبَرنده باشد.
علیاکبر عبدالعلیزاده، نویسنده، منتقد نیز نمایش را اثری پر انرژی توصیف و خاطرنشان کرد: پرداختن به ارتباط میان دنیای خیال و واقعیت، موضوع جذابی است. مصداق روشن آن در زندگی ارتباط میان خواب و بیداری است که همچنان برای ما جذاب و صد البته رمز آلود است. گرچه دانشمندان و اندیشمندان سعی کردهاند پاسخی برای چیستی این پدیده پیدا کنند اما همچنان این ارتباط میان خواب و بیداری از شگفتیهای بیپاسخ بشریت محسوب میشود. هنوز نتوانسته ایم بفهمیم خواب دیدن، چیست و چقدر از واقعیت خبر میدهد و آیا جریان زندگی در خواب، با زندگی واقعی خودش در بیداری نسبتی دارد یا خیر؟ ادیان مختلف و نظریهپردازان مختلف، جوابهایی برای این سوالات ارائه کردهاند اما هنوز به پاسخ روشنی دست نیافتهایم.
نویسنده چشم انداز تئاتر ایران : قطعا آنچه که در خواب میبینیم، گوشهای از یک زندگی است، یعنی پارهای از زندگیای را میبینیم که شخصیتهای آن برای خودشان گذشته و آیندهای دارند. وقتی از خواب بیدار میشویم سعی میکنیم خواب خود را با واقعیتها تطبیق دهیم وزبان خواب را که از دنیای خیال خبر می دهد با زبان عقلی ترجمه کنیم. چرا که نسبتها و معادلات جهان امروز در خواب دچار تغییر میشوند. مثلا میگوییم خواب برادرم را دیدم که در خواب، برادرم نبود بلکه دوستم بود! وقتی بیدار هم میشویم از این به هم ریختن نسبتها نیز تعجب نمیکنیم.
علم میگوید خواب، واکنشی به زندگی پیرامون و گذشته و حال انسان است اما هنوز نتوانستم ایم تعریف روشن و کاملی از چیستی خواب به دست آوریم. نکته اینجاست که احتمالا وقتی از خواب بیدار می شویم آن دنیای خواب متوقف نمی شود و به مسیر خود ادامه می دهد و متوقف نمی شود شبیه آنچه در این نمایش می بینیم آدم های داستان بعد از مرگ همچنان در زندگی خود محبوس شده اند.به هر صورت آنچه میخواهم بگویم این است که مرز دنیای واقعیت و خیال در درام جذاب است و تعلیق در میان این دو دنیا، آن را فریبنده تر و جذابتر میکند.
این روزنامهنگار اضافه کرد: البته از این ترفند در تولید آثار دراماتیک زیادی استفاده شده و نمونههای آن را زیاد دیدهایم . نمایش "بهشت ۵۰ درجه بالای صفر" با موضوع جنگ و با واکنش اجتماعی به خوبی توانسته از این ترفند بهره ببرد و تماشاگر را نیز تا یک سوم پایانی اثر در تعلیق نگه دارد. در این نمایش گفته میشود جنگ، اتفاق بسیار تلخی است و مردم عادی که با هزاران آرزو زندگی میکنند، ممکن است با یک گلولهی توپ یا یک بمب، قصه زندگیشان به پایان برسد و این، بسیار رنجآور است. مردمان خوزستان با تمام شدن جنگ و با گذشت سالیان سال از پایان جنگ نیز گویی همچنان در شرایط جنگی به سر میبرند و متاسفانه پس از سالها هنوز آبادانیای در آنجا اتفاق نیفتاده. از این رو تجربهی زندگی روزمره در یک شهر جنگزده در نمایش "بهشت ۵۰ درجه بالای صفر" با زبان تلخی روایت میشود.
سردبیر سابق روزنامه صبا ادامه داد: من تجربهی خوبی از تماشای نمایش "بهشت ۵۰ درجه بالای صفر" کسب کردم و شخصیتهای نمایش را ملموس و قابل درک دیدم. دیالوگها، خوب و تراشیده نوشته شده بودند و حرف های مورد نظر نویسنده نیز خوب و مهندسی شده در متن کار جاری میشود.
مصطفی محمودی، منتقد تئاتر، در ادامه جلسه و در راستای صحبتهای عبدالعلیزاده گفت: به نظر من سوژه اصلی نمایش، چندان پیشبرندهی قصه و کلیت نمایش نیست. در اول نمایش متوجه میشویم که با مرز بین خیال و واقعیت مواجه هستیم اما در ۵۰ دقیقهی بعدی نیز مدام با همین مسئله مواجهایم و نویسنده مدام تاکید دارد که تماشاگر متوجهی این مرز باشد! از سوی دیگر انبوه داستانکهایی پیرامون قصهی اصلی یا همان شخصیتهای "عاطفه" و "علی" رخ میدهد که پیشبرندهی داستان نیستند اما حاوی انبوه اطلاعات هستند که البته کمکی به پیشبرد قصه نمیکنند. ای کاش نویسنده به جای اضافه کردن شخصیتهایی که چه روی صحنه هستند و چه نیستند، ماجرای دو شخصیت اصلی را بیشتر مورد پردازش قرار میداد.
عبدالعلیزاده در پاسخ به این نظر، گفت: معتقدم تاکید نویسنده در متن، بر روی انجماد زمان است. از این رو منطق بین شخصیتها نیز درست چیدمان شده، دیالوگها نیز به جا جاری میشوند. نویسنده به خوبی توانسته تلخی مورد نظرش را در اثر بگنجاند و روند جریان و بیان داستان نیز مرا به عنوان تماشاگر اذیت نکرد. شاید بده بستان قصه با تماشاگر طولانی باشد اما آن نیز خود، یک موقعیت است. اگر تماشاگر از داستان، مورد آزار قرار میگیرد، آزاری است که مد نظر نویسنده و کارگردان است و آنها دارند با آن حس درونی تماشاگر، کار میکنند. البته شاید من در سلیقه شخصی، پرداختن به شکل تراژدی را بیشتر بپسندم یعنی روند قصه از شادابی به تلخی و نه پرداختن تلخ صرف در داستان. همچنین معتقدم تماشاگر امروز نیز فضای تراژدی را بیشتر میپسندد اما به انتخاب نویسنده نیز احترام میگذارم و میگویم آنچه انتخاب کرده بر روی صحنه، خوب از کار درآمده است.
علی حیدری، کارگردان نمایش، نیز منظور اصلی نمایش را توجه به مردمان زندهی شهر خود دانست و گفت: بحث اصلی نمایش ما، بحث افراد مُرده نیست. بلکه قصد داشتم بیشتر توجههات را به آدمهای زندهی نمایش معطوف کنم. در شهر ما در پی حادثه و جنگی، مردمان خوبی با زندگی خوبشان از بین رفتهاند. بعد از آن مردم، آدمهایی در آن شهر مشغول زندگی هستند که باید آنها را دید و به آنها توجه کرد. در نمایش قصد داشتم آنقدر تلخی را تکرار کنم تا تماشاگر متوجه زندگی پر درد آدمهای زندهی خوزستان بشوند. آدمهایی که شهید نشدند اما همچون شهیدان زنده زندگی میکنند.
عبدالعلیزاده نیز در پاسخ توضیح داد: اگر هدف کارگردان پرداختن عمیقتر به موضوع زندگی سخت مردمان فعلی خوزستان است، به نظر من این هدف به خوبی محقق نشده بلکه آنچه در نمایش پررنگتر دیده میشود فاجعهی انسانیای است که در زمان جنگ رخ داده و نظر تماشاگر بیشتر معطوف به این بخش از داستان است.
محمودی در بخش دیگری از جلسهی نقد نمایش "بهشت ۵۰ درجه بالای صفر" نظر عبدالعلیزاده را راجع به استفاد از آیینها در نمایش، جویا شد و پرسید: در نمایش، شاهد اجرای کوتاه و گذرایی از دو سه آیین خطهی جنوب هستیم، به نظر شما این آیینها تا چه میزان میتوانست برای تماشاگر جذابیت ایجاد کند؟ آیا پرداختن بیشتر به این آیینها در ساختار اجرایی، جذابیت بیشتری برای تماشاگر ایجاد نمیکرد؟ آیا به پیشبرد داستان کمک بیشتری نمیکرد؟
عبدالعلیزاده پاسخ داد: از منظر فنی، دنیای نمایش "بهشت ۵۰ درجه بالای صفر" به طور کامل بر صحنه محقق شده و نمیتوان گفت مولفهای از نمایش زیاد یا کم بوده است. گرچه در اجرایی که ما دیدیم هماهنگی لازم بین موسیقی و اجرا رخ نداد ولی عناصر مورد استفاده به مقدار و ظرافت لازم در صحنه جاری بود. ولی در مجموع معتقدم آیینها و نهادههای نواحی و منطقهای، ظرفیت بالایی برای ایجاد جذابیت در آثار نمایشی دارند.
وی همچنین در مورد ساختار اجرایی اثر، توضیح داد: در اجرای نمایش، لحظاتی دیده میشود که به ارائهی محتوای متن، کمک شایانی میکند. لحظاتی که از آنها به عنوان لحظات ناب یا لحظات به یاد ماندنی یاد میشود. لحظاتی که در عمق ذهن مخاطب، جای میگیرد. چنین لحظاتی در چندین جای نمایش به خوبی و درستی وجود داشت که باعث حک شدن اثر در ذهن مخاطب میشود.
این نویسنده در مورد طراحی صحنه اثر، اظهار داشت: در مورد طراحی حجم کف صحنه نیز باید خاطرنشان کنم شاید این حجم، مناسب نوع سالن و تماشاخانهی قاب عکسی نبود. احتمالا گروه طراحی و کارگردانی چنین طرحی را برای سالن بلکباکس در نظر گرفته بودند. ولی آنچه در سقف صحنه دیده میشد مناسب سالن قاب عکسی بود.
محمودی در ادامهی جلسه به موسیقی نمایشی "بهشت ۵۰ درجه بالای صفر" اشاره کرد و گفت: دو نوع موسیقی در آثار دراماتیک وجود دارد، موسیقی پرورشی و انگیزشی. آن موسیقیای که همراه اثر جاری است و در ذهن تماشاگر میماند، به عنوان موسیقی پرورشی یاد میشود. مثلا وقتی از فیلم "از کرخه تا راین" یا "بوی پیراهن یوسف" حرف میزنیم موسیقی آن نیز به گوش ما میرسد چون در ذهن ما حک شده. اما موسیقیای نیز هست که برای پرکردن برخی لحظات نمایش یا تهییج هیجان صحنه استفاده میشود که موسیقی ماندگاری نیست و از آن به عنوان موسیقی انگیزشی یاد میشود. در نمایش "بهشت ۵۰ درجه بالای صفر" از موسیقی انگیزشی استفاده شده است. ای کاش در این اثر در استفاده از موسیقی، بهرهی بهتر و بیشتری کسب میشد. چه بسا در خطهی جنوب کشور و استان خوزستان، موسیقی با اصالتی وجود دارد که میتوانست تاثیر این اثر نمایشی را مضاعف کند.
حیدری نیز در پاسخ گفت: موسیقی متن نمایش از بین ۳ هزار قطعهی موسیقایی انتخاب شده و تلاش شده با کار سینک و هماهنگ شود. موسیقی نمایش ما با سختی و دشواری برای اثر انتخاب شده چون در لحظات آخر به کار اضافه شده است. یعنی نمایش ما، اول طراحی و کارگردانی شد و در پایان، موسیقی به آن اضافه شد! گرچه موسیقی شاخصی در نمایش نمیبینیم اما در مجموع موسیقی به پیشبرد نمایش ما کمک کرده است. ضمن اینکه فکر میکنم نمایش ما به موسیقی ماندگاری نیز نیاز نداشت!
عبدالعلیزاده نیز در این باره گفت: اگر موسیقی به صورت زنده در صحنه اجرا میشد، تاثیر بسیار بیشتری میداشت و به جریان نمایش کمک بسیاری میکرد اما نباید فراموش کنیم که گروههای نمایشی با شرایط سخت و با کمک کمبود امکانات و اعتبارات مالی کار میکنند. شاید اگر این گروه، اعتبارات و بودجه بیشتری میداشتند نتیجهی کارشان طور دیگری میشد. در هر صورت موسیقی زنده عنصر تاثیرگذار دنیای نمایش است که این روزها فراموش شده است.
عبدالعلیزاده در پایان صحبتهای خود گفت: معتقدم کارگردان در نمایش "بهشت ۵۰ درجه بالای صفر" در پرداختن به جزییات توجه لازم را داشته و با اندیشه و فکر، قطعات ساختاری نمایش خود را چیدمان کرده. همچنین در طراحی نور و صحنه نیز ذوقزدگی زائد دیده نمیشود و همانطور که گفتم به شخصه تجربهی خوبی از تماشای این اثر کسب کردم.
علی حیدری نیز در پایان این نشست گفت: در استانها امکانات تولید نمایش ضعیف است و جریان مستمر اجرای تئاتر نیز به معنای واقعی وجود ندارد. گروههای نمایشی استانها همچون گروه ما همواره درگیر جشنوارهها هستند اما "مهرواره تئاتر ماه" این فرصت را برای گروه ما ایجاد کرد تا به دور از استرسها و مشکلات اجراهای جشنوارهای، اجرای عمومی نسبتا مناسبی داشته باشد و از این بابت خوشحالم و امیدوارم این رپرتوآر در سالهای آینده نیز به خوبی و با وسعت بیشتر برگزار شود.
گفتنی است این جلسه با گفت و شنود تماشاگران و حاضران در سالن به پایان رسید.
خاطرنشان میشود، دومین "مهرواره تئاتر ماه" (رپرتوآر تئاتر مراکز استانی حوزه هنری) با اجرای ۹ اثر نمایشی از برگزیدگان تولیدات مراکز استانی حوزه هنری، از ۳۱مرداد تا ۱۶مهرماه ۹۵ به دبیری توحید معصومی در تماشاخانههای "مهر" و "ماه" برگزار میشود.