پیمان معادی فیلمنامه نویس خوبی است. این را از فیلمنامه های خوبی که تقریبا همگی در جلب نظر مردم و منتقدان موفق بوده اند می گویم. پیمان معادی بازیگر خوبی هم هست. این را هم به گواه فیلمهای ماندگاری که نقش افرینی خیره کننده ای در انها داشته و جوایز بازیگری ای که در عرصه بین المللی کسب کرده است می گویم و حالا باید بگویم پیمان معادی کارگردان خوبی هم هست و در دومین فیلم سینمایی اش یه بلوغ مناسبی رسیده است. بمب برای من و همنسلانم که جنگ تحمیلی را تجربه کرده ایم و با فضای بمباران و موشکباران شهرها به ویژه تهران آشنا هستیم بمب یادآور نوستالژی های غریبی است. نوستالژی هایی که در لحظه لحظه فیلم برای ما جان می گیرند و سبب می شوند تا از ابتدا تا انتهای فیلم یا لبخند بر لب داشته باشیم یا چهره و ذهنمان به اندوه گرایش پیدا کند.
بمب در فیلمنامه خود که به اعتقاد من به غایت زیبا نوشته شده به دو مقوله عشق حتی در بدترین زمانها و لحظات فارغ از سن و طبقه اجتماعی از یکسو و ضرورت و لزوم ارتباط برقرار کردن ادمها با یکدیگر و در یک کلام لزوم وجود حلقه مفقوده ای به نام گفت و گو از سوی دیگر پرداخته است. دو داستان موازی از یک ناظم و یک پسر بچه که اولی در ارتباط با عشقش با همسرش دچار مشکلاتی شده و دومی عاشقی کم سن و سال که نمی تواند راه مناسب ارتباط با عشقش را بیابد.و همین مساله سبب می شود که این این وجه اشتراکات به قدری در طول داستان شبیه همدیگر شوند که آقای ناظم در تلاش برای ایجاد یک پل ارتباطی عشقی بین شاگردنوجوان مدرسه اش و دخترکی که شاگرد عاشقش شده تا پای از دست دادن جان برود و در نهایت از یر اوار ناشی از بمباران خارج شود.
اشارات متعدد فیلمساز به تکیه کلام ها، ارتباطات فرهنگی، حال و هوای مردم در روزگار موشک باران شهرها، و در یک کلام مردم شناسی فضای ان روزهای ایران نشان می دهد که معادی شناخت و تحقیق بسیار دقیقی بر روی آن روزها و مردمانش داشته و با آگاهی کامل از این مسائل به سراغ نگارش فیلمنامه رفته. شخصیت های داستان بمب همگی ما به ازاهای واقعی دارند و از همین رو بسیار پذیرفتنی و شبیه به تک تک خودمان هستند و البته در بسیار از لحظات داستان این بن مایه عشقی امیخته به پاساژهای کوتاه اما به شدت تاثیر گذار طنز است که سبب می شود مخاطب داستان همه تلخی قصه و آنچه که در بیش از سه دهه پیش بر او رفته را فراموش کند و لبخندی بزند و نفسی تازه کند و مشتاقانه به انتظار ادامه ماجرا بنشیند تا انتها. انتهایی که به اعتقاد من بسیار خوب نوشته شده و پایان بندی این چنینی را می بایست یکی دیگر از نکات مثبت بمب لحاظ کرد.
ساختار فیلم هم متاثر از متن بسیار دلنشین و زیباست ترکیب مناسبی از بازیگران سینما و تئاتر که هر یک به درستی در جای خود قرار گرفته اند به اضافه بازی های بسیار درخشان معادی و پسرک نوجوان فیلم، در کنار طراحی صحنه بسیار هوشمندانه و درخشان محسن شاه ابراهیمی که الحق لیاقت دریافت سیمرغ بلورین امسال را دارد در کنار موسیقی بسیار زیبا و گوشنواز و دلنشین النی کاریندرو آهنگساز یونانی الاصلی که پیشتر آثارش را در بسیاری از فیلم های هموطنش تئوآنجلو پولوس فقید شنیده بودیم همگی هارمونی درخشانی را خلق می کنند که سبب می شود تماشاگر ترغیب به دیدن دو و چند باره فیلم شود و با ولع هر چه تمامتر لحظه به لحظه آن نوستالژی ها، آن خاطرات تلخ و شیرین و زشت و زیبا، ان شبهای خاطره انگیز سرشار از همدلی و ایثار و محبت و عشق و ارتباط را در وجود خود حل کند و از این بابت باید به پیمان معادی و گروه سازنده فیلم سینمایی بمب که در آشفته بازار این روزهای سینمای ایران که همه چیز بر پایه ساده نگری و سطحی نگری و تنزل دادن سطح فهم و شعور مخاطب با صدها شامورتی بازی استوار شده اثری چنین شریف، زیبا و دوست داشتنی را روانه پرده سینماها کنند دست مریزاد گفت. اغراق نیست اگر بگویم بمب پتانسیل حضور در بازارهای جهانی را نیز دارد و چنانچه مسئولان اندکی به جای شعار دادن کمر همت به معرفی گسترده و اکران عمومی این فیلم در کشورهای مختلف جهان ببندند بدون تردید اولین و مهمترین گام در راه سهم خواهی از اکران فیلم های ایرانی در سینمای دنیا با فیلمی درست و منطقی و خوش ساخت و البته شریف برداشته خواهد شد.