در اجرای یک نمایش گرچه همه عناصر و عوامل ساختاری دخالت دارند و به نسبتهای متفاوت کارکرد پیدا میکنند، اما گاهی به تناسب نوع موضوع و تأویلزایی بیشتر برخی از عناصر، عملا سهم آنها در دراماتیکتر کردن اجرا به مراتب بیشتر میشود؛ باید یادآور شد به تناسب میزان خلاقیت کارگردان، این امکان وجود دارد که او بعد از آنالیز متن روی دو، سه عنصر به طور اختیاری و خلاقانه تأکید بیشتری داشته باشد و دادهها و داشتههای ذهنی و هنری خودش را در اجرا بیشتر دخالت دهد؛ به همین دلیل در بعضی از اجراها برخی از عناصر نمایشی، ساختاری و اجرایی ممکن است برجستهتر شوند.
در نمایش "بوی خواب" که براساس نمایشنامه "آرامش از نوعی دیگر" اثر "تام استوپارد" در قالب بازخوانی و تنظیم نسبی توسط محمد چرمشیر نوشته شده و با کارگردانی سهراب سلیمی هماکنون در تالار قشقائی تئاترشهر اجرا میشود، تماشاگر با چنین اجرایی روبهرو است. البته برای رهیافت به چند و چون چنین خصوصیتی بهتر است اول به طرح کلی موضوع نمایش پرداخته شود: این اثر به وضعیت روحی و روانی فردی میپردازد که آرامش روحی ندارد و نمیتواند در جامعهای که در آن آزاد نیست و همه در کارش دخالت میکنند زندگی کند؛ او که قبلا صدماتی هم در جنگ دیده و مدتها در اسارت بوده است، برای رهایی از زندان جامعه و حفظ فردیت خویش به یک بیمارستان خصوصی میرود و با پولی که از عمهاش به ارث برده در آنجا اطراق میکند تا بلکه در آرامش و آسودگی زندگی کند و همزمان خلاقیتهای احتمالیاش را در مواردی مثل هنر نقاشی تجربه نماید. او بر آن است که با آزادی فردی "من درونیاش" را برای خودش به اثبات برساند، اما بعدا میفهمد که حتی برای همین هم جای امنی وجود ندارد؛ در بیمارستان هم تحت نظر است و در حقیقت وارد زندان دیگری شده است.
با توجه به موارد پیش گفته و شیوه اجرا باید اذعان داشت طراحی صحنه یکی از برجستهترین عناصراجرایی نمایش شده است: این ظرفیت محتوایی را ایجاد کرده که تاحدی موضوع تأویلپذیرتر شود و وضعیت تنگنایی پرسوناژ محوری نمایش برجستهتر و نمایشیتر جلوه نماید. طراحی نسبتا مثلثی شکل و زاویهدار اتاق بیمارستان دقیقا "گیر افتادگی" پرسوناژ را در تنها کنجی که گیرش آمده، آشکار میکند؛ خصوصا آنکه پردههایی قابل نفوذ، دیوارههای جانبی این اتاق در کنج افتاده را تشکیل دادهاند که عدم امنیت فردی پرسوناژ را مضاعف کرده است؛ رضا مهدیزاده در طراحی این صحنه که حین سادگی، "سهل ممتنع" از کار درآمده، بسیار هنرمندانه عمل کرده است.
در رابطه با متن باید گفت که نمایشنامه "آرامش از نوعی دیگر" اثر "تام استوپارد" هیچ نیازی به بازخوانی و تنظیم سلیقهای نداشته است؛ خود متن اصلی از نظر دیالوگ و محتوا بسیار کاملتر، عمیقتر و دراماتیکتر است؛ با وجود این، فقط باید گفت محمد چرمشیر کار درستی کرده که حداقل طرح کلی اثر را دستکاری و ذهنکاری نکرده است؛ او عمدهتا روی کم کردن دیالوگها تأکید داشته و چیزهایی هم افزوده و البته پای "مسیح" را هم از طریق تابلوی "تولد مسیح" اثر "کاراواد جیو" به گونهای تمثیلی به داخل متن و اجرا باز کرده است که با فضای بسته و کنترل شده بیمارستان جور در نمیآید و برآن "سنگینی" میکند؛ ضمنا انتخاب عنوان بسیار نامناسب "بوی خواب" که با محتوا و ژانر نمایش سنخیت و همخوانی ندارد، اشتباهی عیان است.
نمایش بر پارادوکسیکال بودن محیط فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جامعه تأکید دارد؛ مکانی که تصور میشود جایی برای بهبود است، عملا زندان و خفقان گاهی بیش نیست و در آن ثابت میشود که فرد حق انتخاب ندارد؛ خود پرسوناژ در جایی میگوید: "من جایی میخواستم برای دیده نشدن، ولی دیده شدم" و البته این دیده شدن پارادوکسیکال، ضد آزادیهای فردی و به معنی "تحت نظر بودن" است؛ همه اینها نشان میدهد که در چنین جامعه بستهای، به عنوان یک فرد حق انتخاب از او سلب شده و "خودش مسئله خودش شده است". نمایش در اصل رویکردی اگزیستانسیالیستی دارد به موقعیت، آزادی وحق انتخاب فرد برای زندگی در جامعه بستهای که او را ایزوله میکند و موجودیت و آزادیهای فردیاش را نادیده میگیرد.
اجرای نمایش "بوی خواب" به کارگردانی سهراب سلیمی قابل تأمل است: بازی هرسه بازیگر، یعنی مسعود دلخواه، شهره سلطانی و قاسم زارع بسیار زیباست و در رابطه با نوع پرسوناژها، کاملا پذیرفتنیاند. با توجه به آنکه نمایش اساسا دارای پس زمینههای روانشناختی قابل توجهی هم است و با در نظر گرفتن این نکته که در رابطه با ذهنیتها و تصورات درونی پرسوناژ اصلی، گاهی هم تاحدی انتزاعی میشود، طراحی انتزاعی لباس دکتر که او را همزمان به شکل یک دکتر و یک مقام سیاسی و امنیتی نشان میدهد و نیز طراحی لباس پرستار که او هم مأموریت دوجانبهای دارد، توسط ادنا زینلیان هوشمندانه و هنرمندانه انجام شده است. طراحی نور که برآیند ذهن رضا حیدری است کارکرد و کاربرد نمایشی بسیار مؤثر و بجایی پیدا کرده، زیرا بنمایههای ذهنی پرسوناژ اصلی و حتی مضمون موقعیت او را تعمیق داده است. موسیقی ملایم و پس زمینهای ابراهیم اثباتی جزو آیتمهای اجرایی بسیار مؤثر و زیبای این "درام فلسفی، روانشناختی و تلویحا سیاسی" است؛ این موسیقی که تنوع نسبی هم دارد، بی آن که نوای بلند و مزاحمی داشته باشد، به سبب ریتم و ملودی مناسبش مضمون اجرا را تشدید و حتی تحلیلیتر کرده است.
کارگردانی سهراب سلیمی به دلیل شکلدهی میزانسنهای مناسب و انتخابهای نهاییاش در شاکله تجمیعی کلیه عناصر ساختاری نمایش و نهایتا به سبب شکلدهی اجرایی پر محتوا، دیدنی و بسیار زیبا، واقعا هنرمندانه و خلاقانه است.
منبع: سرویس تئاتر هنرآنلاین،