نمایش درها و دیوارها نوشته سیاوش پاکراه و کارگردانی بهار رضی زاده این روزها در سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان به روی صحنه رفته است . دراین نمایش ۶۰ دقیقه ای بازیگرانی همچون؛ مرضیه بدرقه، مهدی حسینی نیا، شوکا کریمی به ایفای نقش پرداخته اند . همچنین مهرداد بهاءالدینی تهیه کننده، امیرحسین دوانی طراح صحنه، علیرضا حبیبی طرح نور، سمانه احمدی مطلق طراح لباس، پرستو شهپری طراح گریم، مهدی فاتحی طراح گرافیک، فربد مایین موسیقی”، محمد صادق زرجویان عکاس در این نمایش حضور دارند
نمایش درها و دیوارها اولین تجربه کارگردانی بهاره رضی زاده است. که پیش از به عنوان بازیگر در صحنه تئاتر حضور داشته است . رضی زاده در نمایش درها و دیوارها به رابطه پرنوسان و متغییر یک خانواده سه نفره در قالبی رئالیستی و غیر رئالیستی و وهم آور می پردازد . قربانی شدن اعضای یک خانواده به خاطر شرایط تحمیل شده زندگی به آن ها. شرایطی که باعث می شود هر عضوی تصمیم هایی بگیرد که خودآگاهانه نیستند. این درحالی است که هر کدام از اعضای خانواده برداشت متفاوتی نسبت به واقعیت در حال جریان دارند. بنابراین نمی توان فهمید واقعیت حقیقی چیست چه کسی تقصیرکار است و چه کسی مصون از گناه است. با بهاره رضی زاده در باره ساختار و شیوه اجرای نمایشش گفت وگویی انجام داده ایم.
آیا در ساختار نمایش درها و دیوارها تلاش کردید که مخاطب با قطعیتی مواجه نباشد و مدام با ذهنیات متفاوتی درگیر باشد؟
در نمایش با قصه خطی مواجه نیستم ونمایش با روند واقع گرایانه ای شروع و سپس در ادامه به روندی فراواقع گرایانه می رسد و نخواستم تماشاگر با واقعیت مشخصی در نمایش روبه رو شود .
ممکن است در نمایش اصلا با واقعیت و حقیقت محضی روبه رو نباشیم ؟
همینگونه است و شاید در پس وقایع رخ داده در نمایش هیچ حقیقتی وجود نداشته باشد وهمه روایت هایی که توسط شخصیت های نمایش گفته و مطرح می شود ساخته ذهنشان باشد .
بحث پرداختن به گمگشتگی زمانی چقدر در ساختار نمایش نقش مهم و اساسی داشت؟
مسئله زمان در این نمایش خیلی برایم مهم بود و در نمایش کاملا با بحث بی زمانی و بی مکانی روبه روهستیم و یا به نوعی در یک سیاهچاله درگیریم. برای رسیدن به چنین فضایی از طراحی صحنه و طراحی نور و حرکات بازیگران کمک گرفتیم.
از یک منظر اتفاقاتی که میان سه شخصیت نمایش رخ می دهد می تواند درهر جامعه ای به وجود بیاید ؟
بله، تلاش کردیم موقعیتی را بین سه شخصیت ترسیم کنیم که برای مخاطب قابل باور باشد .
آیا نوشتن متن نمایش را به سیاوش پاکراه سفارش دادید؟
من دوسال قبل یک متن خارجی را برای اجرا انتخاب کردم و مضمونش جزو دغدغه های شخصیم بود . مضمون نمایش نامه در باره یک خانواده سه نفره بود که مرد زن را ترک می کند و دخترشان در این میان قربانی روابط والدینش شده بود و یک سری کارها رابراساس شرایط پیش رویش انجام می دهد . در دوسال قبل بلافاصله بعد از بازبینی نوبت اجرا را گرفتیم. اما شرایط برای اجرا فراهم نشد.در ادامه در اواخر سال قبل از سیاوش پاکراه برای نوشتن متن خواهش کردم و متن قدیمی را در اختیارشان قرار دادم و از دغدغه هایم ووجود رابطه مثلتی شکل و قربانی شدنشان هرسه تایشان حرف زدم .سیاوش پاکراه نوشتن متن جدید را پذیرفت و بخش بخش نمایش نوشته می شد و در اختیار گروه قرار می گرفت و باتفاق تمرینش می کردیم .
آیا درحین نوشتن متن نظرات جدیدی را به نویسنده منتقل می کردید؟
نه، در نوشتن متن دخالتی نکردم و این بخش بخش نوشتن در حین تمرین متن و بازیگران را سوبرایز می کرد .
آیا برای بازیگران سخت نبود که با متن کاملی در ابتدا مواجه نباشند تا بتواند در کلیت شیوه بازیشان را طراحی کنند؟
سختی های خاص خودش را داشت و بازیگران برای رسیدن به شمای کلی از نقش هایشان پروسه دشواری را تجربه کردند و در ضمن این شیوه نوشتن به کار کمک های زیادی انجام داد. این گم شدن ، این هیچ جا نبودن در ساختار نمایش و شیوه بازیها خیلی اثر گذار بود و به همین دلیل غافلگیر شدن بازیگران در حین خواندن بخش بخش نمایش در ترسیم این وضعیت هم راستا بود.
به نوعی بازیگران مدام درحین تمرینات درگیرکشف شهود وپی بردن به نکات جدیدی در متن بودند؟
با چنین وضعیتی روبه رو بودیم .
به نظر می رسد آدم ها و فضای نمایش ایرانی نیستند و داستان در یک کشور غربی رخ می دهد؟
من نخواستم در نمایش چنین چیزی وجود داشته باشد. در متن وجود داشت و هملنطوریکه اشاره کردید با ارائه کدهایی مخاطب متوجه می شود فضا و شخصیت های نمایش ایرانی نیستند .
در شروع نمایش مخاطب تصور می کند داستان نمایش از زبان شخصیت زن نویسنده به عنوان دانای کل روایت می شود. اما بتدرج نمایش از چنین فضایی دور شد. دلیل این مسئله چه بود؟
زن در اصل دانای کل نمایش است و تا به انتها باقی می ماند. منتهی نمی خواستیم این وضعیت را به کلیت نمایش تسری بدهیم و با بردن فضای نمایش به سمت دیگری مخاطب را در این شک و دودلی قرار بدهیم که آیا چیزهایی که در نمایش می بینید ساخته و پرداخته این شخصیت است و یا وضعیت دیگری دارد واصلا واقعیت چیست.
آیا درها در نمایش نماد و نشانه مسئله خاصی هستند؟
این درها در اصل نظاره گر اتفاقاتی هستند که در نمایش رخ می دهد وبا هر تغییر فیزیکی درها در نمایش مخاطب با فضای جدیدی مواجه می شود .
دراین فرایند موقعیت شخصیت های نمایش هم تغییر پیدا می کند؟
بله، به این فکر می کردم که چگونه می شود یک پلان سینمایی را درصحنه نشان داد و فکرمی کنم با توجه به حرکات درها و میزانسن های حرکتی بازیگران در صحنه شاهد پلان های سینمایی هستیم . شخصیت ها موقعی که از درها عبور می کنند . انگاری دوربین حرکاتشان را دنبال می کند .
طراحی نور و موسیقی موجود در نمایش کمک زیادی به القای فضای مجهول و وهم آور نمایش به مخاطب کرده است؟
طراحی نوری در راستایی بود که در صحنه مدام شاهد فضاهای واقع گرایانه وغیر واقعی باشیم . در صحنه های اول و دوم نمایش با حجم کمی از موسیقی روبه رو هستیم و بتدریج با توجه به اتفاقات رخ داده حجم موسیقی بیشترو بیشترشد.