در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال تئاتر | اخبار | گذر از متن برای خلق جهانی معاصر از سیاست
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 22:54:30
نمایش دست‌های آلوده | گذر از متن برای خلق جهانی معاصر از سیاست | عکس

محفل نقد نمایش‌های روی صحنه که این هفته به اجرای نمایش دست‌های آلوده به کارگردانی مسعود موسوی اختصاص داشت با حضور کارگردان، بازیگران و دست اندکاران این نمایش به صورت حضوری توسط کارشناسان عمارت هنری تو نقد و بررسی شد.

مسعود موسوی کارگردان، بازیگر و منتقد تئاتر که دست‌های آلوده سارتر را کارگردانی کرده درباره دراماتوژی نمایشنامه و کوتاه کردن بخش‌هایی از این اثر گفت: متن طولانی‌تر از این حرف‌هاست و من حدود ۸۰ صفحه از آن را کم کردم. بیشتر یک بیانیه است و معتقدم کارگردان کارش زمانی شروع می‌شود که از متن جلو بزند

وی ادامه داد: اگر یک متن خوب را کارگردان خوب اجرا کند از نظر من کاری انجام نداده‌است چون متن حرف نویسنده است و کارگردان زمانی می‌تواند کارش را شروع کند که از متن جلوبزند، ناگفته‌ها را پیدا کند، زیر متن‌ها را بیابد و با شرایط روز جامعه خودش یکی کند و ارائه بدهد. با این نگاه بارها و بارها متن را خواندم و با توجه به این که سارتر شخص عادی نیست که بگویی یک خط اش اضافی است. احساس کردم که چون برای این مملکت و این مردم می خواهم اجرا کنم می توانم خیلی مختصر‌تر و موجز‌ترو تصویری ترش کنم.

وی با اشاره به دو ویژگی جهانشمول و به روز بودن که در کارگردانی آن را رعایت می‌کند گفت: تلاش می‌کنم تماشاگری که می‌آید کار را ببیند و برایش هزینه می‌پردازد چیزی را ببیند که به دردش بخورد. در دراماتورژی این متن بخشی از دیالوگ‌ها را کوتاه کردم و به سمت تصویر پیش رفتم . اگر در متن اصلی ۵۰ صفحه به بازکردن شخصیت‌ها اختصاص داده شده بود خیلی کمتر شد و به ۱۰ صفحه رسید. ولی سعی کردم تماشاگر بدون هیچ نقطه ابهامی درباره شخصیت‌ها ، موقعیت نمایشی و پیامی که می‌خواهم به او بدهم سالن را ترک کند. حتی با بازیگران بارها درباره بخش‌هایی که برایشان نامشخص و غیر شفاف بود صحبت کردیم و زمانی پیش رفتیم که بازیگر اذعان می‌کرد که ابهامی درباره کل نمایش و متن ندارد. خوشبختانه بازخوردی که داشتیم نیز نشان می‌داد که تماشاگر هم همه اثر و این که چرا من این نمایش را برای الان ایران کار کرده‌ام را درک کرده است.

محمدحسین خدایی منتقد این جلسه در نقد رویکرد دراماتورژی اثر گفت: وقتی با متنی از نویسنده‌ای مانند سارتر روبرو هستیم که واجد نوعی اندیشه‌ورزی و جهان خودبسنده است که با فلسفه‌اش گره خورده به سهولت نمی‌توان دست به حذف زد. چیزی که در آثار این نویسنده مهم است مفهوم وضعیت است. در کتاب تئاتر ایده‌ها قسمتی درباره سارتر توضیح می‌دهد که او کار را از هستی شخصی آغاز می‌کند اما به این معنی نیست که برای ساختن یک نظام مهیا و حاضر است بر عکس  او هستی شخصی را موجودی متغیر و شکننده توصیف می‌کند . در قاموس او هستی شخصی یک پروژه است که این را از هایدگر به ارث برده است. وی بخش‌های دیگری از این کتاب را خوانده و اجرای موسوی را به دلیل وضعیت زدایی مورد نقد قرار داد.

خدایی افزود: تفاوت‌های سیاسی که اتفاقا شخصیت‌ها بر اساس آن وارد شده‌اند و بحث می‌کنند ، درگیر یک امر دیالکتیکی هستند، اعتلاف می‌کنند و یا اعتلافی را می گسلند، از ایدئولوژی‌های متفاوتشان می‌آید. اتفاقی که در دراماتورژی آقای موسوی رخ داده این است که هر نوع تفاوت سیاسی را بی‌معنا کرده‌است. نه اعتلاف‌ها معنادار است و نه اینکه چرا فاشیست‌ها و سرمایه‌دار‌ها و چپ‌ها می‌توانند در جایی به اعتلاف برسند و یا بر عکس . این که چرا باید از نظر سیاسی موضعی گرفت؟ چیزی که سارتر به درستی روی آن می‌ایستد این است که هر وضعیتی واجد یک وضعیت سیاسی، اقتصادی و دارای انبوهی مناسبات تولید است.

پرویز نشاط مجری این جلسه از حمیدرضا نعیمی بازیگر نمایش دست‌های آلوده پرسید که آیا به عنوان یک نویسنده رویکرد موسوی را در دراماتورژی می‌پذیرد؟ که نعیمی پاسخ داد: یک نویسنده – کارگردان متنی را انتخاب نمی‌کند که بگوید نویسنده یک حرفی زده و من می‌خواهم حرف دیگری بزنم. کارگردان ممکن است متنی را در دست داشته باشد که نگاه فرمالیستی به یک اثر رئالیستی باشد این اشکالی ندارد. گذر از متن است. باید دید در خوانش کارگردان چه چیزی بدست آمده و چه چیزی از دست رفته است. به شخصه عبور از متن را می پذیرم اما به این معنا که جوهره اصلی متن از بین نرود.

نعیمی تاکید کرد که کارکردن متن‌های شناخته شده خیلی سخت تر از متن های ناشناس است چرا که وقتی اثری را برای اولین بار کار می کنید تعریفی از آن نمایشنامه می دهید ولی وقتی نمایشنامه شناخته شده ای را کار می کنید باید بگویید چه چیزی را جدای از همه برداشت‌ها و اتفاقاتی که در داخل و یا خارج بیان شده می‌خواهید به آن بیافزایید. شخصا با جابجایی و خلاصه کردن بخش هایی از متن با این معنا مشکلی ندارم گرچه در دنیا ، کمپانی‌ها کارگردان‌ها را مجبور می‌کنند که تمام متن را کارگردانی کنند.

وی ادامه داد: اینجا وقتی موسوی متن را خلاصه می‌کند دست به خوانش تازه‌ای از این متن می‌زند. من با واژه دراماتورژ در این اثر مشکل دارم. مخالف این هستم که کارگردان خودش این وظیفه را بر عهده بگیرد. برای آن دلایلی هم دارم که می تواند در فرصتی دیگر این بحث به صورت چالشی بین من و مسعود مطرح شود.

نعیمی با اشاره به یکی از آثار پیتر بروک گفت: بروک ، سولولوگ "بودن یا نبودن" را به خاکسپاری اوفلیا می‌برد و آن را از سولولوگ به مونولوگ تبدیل می‌کند. رسما کارکرد آن را تغییر می‌دهد. این خوانش یک کارگردان و عبور یک کارگردان از متن است. به شخصه در کارهای بسیاری که نوشته‌ام کارگردانی را به آقای دادگر می‌سپردم و می‌دیدم که ایشان پازل‌ها را تغییر می‌داد . کم می‌کرد چون به ریتم صحنه اش فکر می‌کرد. فکر می‌کنم این نمایشنامه سارتر با شرایط امروز ما ، امکاناتی که در سالن‌هایمان هست و بودجه‌ای که داریم و شرایط تمرین و وضعیتی که برای آماده سازی یک نمایش داریم ، قرار بود اجرا شود شاید به این کیفیت نمی‌رسید. این یک سری استراتژی‌هایی است که کارگردان می‌‌گوید الان این نمایشنامه چطور می‌تواند در بهترین شرایط خودش به منصه ظهور برسد. مسلما مخالف‌ها و موافق‌هایی دارد.

وی تاکید کرد که من هم مانند موسوی سارتر را بیشتر از آن که درام نویس بدانم فیلسوف می‌دانم . همان طور که کامو را بیشتر درام نویس می‌بینم. در آثار کامو همیشه درام قربانی فلسفه نمی‌شود اما در آثار سارتر همواره درام فدای فلسفه می‌شود.

خدایی در ادامه این بحث تعریف استانداردی برای عبور از متن را غیرممکن دانسته و افزود: هر اجرایی یک جهان خودبسنده است. آلوده کردن ، عبارتی که در عنوان اثر است ، یک کنش بین انسان هاست. هگل در جان‌های زیبا می‌گوید که جهان آلوده است و من این دست ها را به آن آلوده نمی‌کنم. سارتر اینجا به نوعی جواب او را می‌دهد که اتفاقا برای ایجاد کنش و انقلاب و تغییر باید دست‌هایت را آلوده کنی.

خدایی با بیان اینکه در وضعیت کنونی ما تمام اثر را روی صحنه بردن اقدامی انقلابی تر است تا این که آن را خلاصه کنیم گفت: مناسبات این متن در راستای همدیگر است. وقتی کار را می‌دیدم به نظرم می آمد که خود آقای نعیمی ارتباط منطقی و دیالکتیک با آن وضعیت برقرار نمی کند و مجبور است که به آن کنش‌هایی بیافزاید.

وی با ارائه مثال‌هایی درباره سیستم خودبسنده اثر نمایشی و تغییر و یا باز‌آفرینی این خودبسندگی در شرایط و زمان‌های مختلف توضیح داد.

بهزاد مرتضوی با طرح این سوال که اگر مخاطبی سارتر را نشناسد و این اثر را ببیند آیا با اثری کامل روبه رو می‌شود یا اثری ناقص بحث را به سوی درک و دریافت مخاطب از جهان اجرا سوق داد.

خدایی با بیان نظریه بارآفرینی معنا توسط ذهن گفت: نظم سیاسی آیا چپ است یا راست است؟ این نسبت اهمیت دارد. مشکل این است که فکر می کنیم بیانیه سیاسی دادن بد است اما می خواهم بگویم که اتفاقا باید موضع سیاسی داشته باشیم وگرنه شخصیتی پست مدرن می شویم که همه حق دارند و ... نیروهای سیاسی در این اجرا چه نظم سیاسی را بیان می‌کنند؟ چرا هر ارجاعی به کمونیسم و جنبش چپ در این اجرا حذف شده است؟ عمدتا شخصیت‌هایی را نشان می دهد که هیچ رویکرد سیاسی در آن آشکار نمی‌شود.

بحث درباره رویکرد کارگردان به نمایشنامه سارتر و تاثیر آن بر فضا ، شخصیت ها و چگونگی شکلگیری ملودرام در این اثر از سوی مرتضوی ، خدایی ، نعیمی و نشاط ادامه یافت.

موسوی با بیان این که خود شما که سارتر را می شناسید مجبورشدید از روی کتاب بخوانید گفت: چطور انتظار دارید من هشتاد صفحه نظر او را برای مخاطب امروز روی صحنه ببرم؟ مخاطب امروز من چکاردارد که در آن سال ها وضعیت سیاسی ، احزاب و غیره چگونه بود؟ من آن بعد سیاسی داستان را که افرادی درگیر سیاست کثیف می‌شوند و مجبور می‌شوند مردمشان را بکشند را نشان دادم. معتقدم کارگردان مولف دوم است. متن حرف‌اش را می زند و حرف خودم را به آن اضافه می‌کنم. این که ماشین تایپ را به سوی تماشاگر می گردانم و می گویم بقیه اش را تو تایپ کن، تو بنویس که چه کسی حق دارد متعلق به من است.

این حرف من است برای جامعه ای که از یک ماه قبل نفهمید از کجا خورد تا الان. سارتر برای من بهانه است. جنگ جهانی بهانه‌ای برای من است که حرف امروزم را بزنم. ادعا ندارم که فلسفه سارتر را به صحنه برده‌ام اسمم را دراماتورژ گذاشته‌ام چون رابطی بین اجرا و مخاطب هستم.

بحث درباره احزاب ، شرایط سیاسی امروز جامعه ، تاریخ معاصر کشور ، بازی های سیاسی و دغدغه های اجتماعی و سیاسی امروز ، دلیل اقتباس از آثار خارجی در حوزه ادبیات نمایشی، محدودیت های نانوشته درباره پرداختن به برخی از موضوعات تاریخی، بخش دیگر این جلسه بود که جذابیت خاصی به محفل صمیمانه این اجرا داد.

بخش سوم این نشست به فرم اجرایی نمایش دست های آلوده پرداخته شد که در این‌باره مسعود موسوی گفت: با همراه طراحان صحنه ، موسیقی و لباس گفتمان هایی شکل گرفت که قالب اجرایی چه می تواند باشد و در نهایت در همه بخش ها به آن چیزی رسید که روی صحنه می بینید. یکی از افتخاراتم این است که هیچ وقت به طراح نمی گویم چه اتفاقی باید بیافتد و ابتدا محول می کنم به خود طراحان عزیز که طرح هایشان را بزنند. بعد گپ میزنیم و روی آن صحبت می کنیم. اتفاقات جالب اینجاست که وقتی با تک تک دوستان صحبت می کردم می دیدم که عناصری در پوستر ، صحنه و حتی موسیقی به طور مشترک وجود دارد. مانند ماشین تایپ. همه چیز شد آهن و صدای زنگ زده آهن که در طول اجرا وجود دارد.

محمد فرشته نژاد آهنگساز این نمایش با بیان این که من آدم نظریه پردازی نیستم و چیزهایی را میگیرم که به اثر نزدیک باشد . چیزی که در این اثر بیش از هر چیز مرا گرفت یک جمله بود که مرکز هنرهای نمایشی آن را حذف کرد. جمله "یک نویسنده خوب بودن بهتر از یک قاتل بد بودن است" انقدر برایم این جذاب بود که ناخواسته شلیک های دستگاه تایپ برایم زنده شد. اینکه کلمات چقدر می توانند برد داشته باشند و تاثیر بگذارند.

او ادامه داد: من هم مثل هر فرد دیگری دیدگاه های سیاسی خودم را دارم و فکر می کنم کلمات خیلی بار پیشبرنده ای برای آدم هایی دارد که مشعوف اند یا سرخورده از رویدادها. در این اثر هم فرانسه ای وجود داشت که در عین رمنس بودن اش یک فضای مبارزاتی را نیز شامل می شد. بنابر این موسیقی یک موسیقی چریکی است و هر بندی در هر جای دنیا بخواهد می تواند آن را اجرا کند. ولی باید یک صدای موثر نیز برای اجرای صحنه ای در آن می بود.پرکاشن های من همان دستگاه تایپ بود. حتی در تیر اندازی ها هم صدای دستگاه تایپ هست. من آن صدای فلز را دوست دارم و به خشونت فضا می افزاید.

ساسانی نژاد طراح صحنه این نمایش با اشاره به تجربیات آکادمیک و کارگاهی اش گفت: ترجیح می دهم تجربیات خودم را داشته باشم با دنیای ناخوداگاه خودم با اثر روبرو می شوم و از دنیای تحلیل دورم. بارها سر تمرین می روم و می نشینم و اجازه می دهم کار کارگردان و بازیگران ناخودآگاهم را درگیر کند. سعی می کنم به فضای ذهنی آنها نزدیک شوم. صحنه به دنیای بازیگری کمک می کند. وظیفه ام این است که میزانسن درستی در اختیار کارگردان بگذارم و این لایف استایل را می دهم که بازیگر در آن زندگی می کند. خیلی خودشیفتگی است اما طراحی صحنه را به نوعی کارگردانی می کنم.

حمیدرضا نعیمی با بیان این که خیلی چیزها از این کار یادگرفتم و با چیزهایی هم مخالفم ولی من یک بازیگرم و باید تابع خواست  کارگردان باشم گفت: دروغ محض است که یک کارگردان موقع بازی فقط به بازی فکر می کند و کارگردانی نمی کند. اما به عنوان بازیگر دوست داشتم طراحی صحنه را به صورت ماکت نشانم بدهند ولی طراح توضیحاتی داد و رفت . وقتی صحنه ساخته شد مدام در خودم غر میزدم که صحنه بد است و فکر می کردم ما فنا می شویم. ولی در پایان اجرای اول متوجه شدم چقدر قضاوتم اشتباه بود. نه تنها دکور دست و پای مارا نسبت و نه تنها خودش را بر ما تحمیل نکرد بلکه با نگاه درست بین کارگردان و طراح صحنه به درستی اتفاق افتاده است

خدایی در باره اجرای این نمایش گفت: رویکرد آقای موسوی رویکردی مینیمالستی است تا خشونت وضعیت را بیش از این که اشخاص اعمال کنند در عناصر اجرا دیده شود. به نظر من از جنبه ای خلاقانه است که دراماتورژی ایشان کم شدن اندازه خشونت را مدنظر داشته و آن را به عناصر موسیقایی و طراحی و نور داده است. اگر سالن بزرگتر بود و این فشردگی به آن تحمیل نمی شد مناسبات شخصیت ها منطق بهتری پیدا می کرد. افراد خیلی به هم نزدیک هستند و خودش واجد خشونت می شود. شاید دست های آلوده خودش را در نسبت با سالن تطبیق می دهد. از نظر اقتصاد اجرا نیز این تمهید که از بازنمایی جدا و به منظق مدرنیستی امروزی تر برسیم موفق تر است.

مرتضوی نیز در این بخش گفت: اگر من به جای آقای موسوی بودم متن را ابتدا به یک نویسنده می دادم. این از نظر آقای خدایی جداست. متن را در ذات خود این اثر می خواهم بررسی کنم. به نظر من یکی دو تا شخصیت هنوز در نیامده است. برای من خیلی مهم نیست که سارتر چه گفته است. شاید اگر من کارگردان بودم شخصیت هایی را به کار اضافه می کردم و از یاد می بردم که در متن او چه شخصیت هایی بودند. به نظر من شخصیت دستیار بخش‌های تاریک دارد. من هم مثل شما کار را یک بار دیده ام و متن را در دوران دانشجویی خوانده ام . بنابر این چیزی که در ذهن من خالی می ماند مشکل متن است. چفت و بست های دراماتیک در نیامده و آنچه که قرار است بهانه ای برای اکشنی باشد که قرار است اتفاق بیافتد انقدر واضح نیست که آن را باور کنم. نا پدید شدن دو سرباز در متن من ایجاد خلا می کند. فکر می کنم بهتر بود قبل از اینکه بخواهد تمرین را شروع کند متن اش را برای گرفتن این خلا ها به یک نمایشنامه نویس نشان می داد.

او با بیان این که افتخار می کنم اسمم در بروشور این کار است گفت : خوشحالم که با کارگردانی کار کرده ام که می داند چه می کند و واجد اندیشه است.

رضایی بازیگر این نمایش درباره دلایلی که باعث شد این نمایش را بپذیرد گفت: در نمایشی بازی می کنم که اثری دغدغه مند است و می توانم از آن دفاع کنم. بازی که استاد از من دیده بودند کاراکتر متفاوتی بود و خوشحالم که به من اعتماد کردند. خیلی درباره شخص صحبت کردیم و نوع ارتباطی که با کاراکترهای دیگر دارم در این صحبت ها شکل گرفت.

حمید رضا نعیمی نیز با تاکید بر این که در مقام بازیگر هرگز نقدهای فضای مجازی را نمی خواند ادامه داد: چون بر خلاف زمانی که کارگردانی می کنم و خیلی عاقل هستم در مقام بازیگر کاملا احساسی هستم. اولین برخورد من با کارگردان در انتخاب متن است. وقتی متن دشواری را برگزیده است پس کارگردان است. به عنوان بازیگر خیلی منظم هستم. با چراهای الکی روند خلاقه اش را متوقف نمی کنم. زیاد به کارگردان نگاه نمی کنم و بیشتر با گوش می شنوم. تاکید می کنم به بازیگران که مانع نباشید. برای کارگردان چرخ باشید. هرگز درباره قرارداد صحبت نمی کنم ولی وقتی کارگردان هستم درباره آن صحبت می کنم همان طور که مسعود هم این را گفت. هرشب با استرس روی صحنه می روم. هر اجرا نبردی است که گاهی می بینم در آن شکست می خورم و گاه می برم.

این جلسه با صحبت های حاضران در جلسه درباره بازیگری و تعامل کارگردان و بازیگرانش در این اثر ادامه یافت.

درباره نمایش دست‌های آلوده
۱۸ آذر ۱۳۹۸