در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد.
با توجه به حجم بالای کاری، رسیدگی به ایمیل‌ها ممکن است تا چند روز به طول بیانجامد، لطفا از ارسال مجدد درخواست خودداری نمایید.
تیوال تئاتر | اخبار | درغگو، دشمن خدا است
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 18:55:24
نمایش دشمن خدا | درغگو، دشمن خدا است | عکس

ساختار یک اثر مدرنیستی بر مبنای طراحی یک موقعیت و کشمکش های آن شکل می گیرد. در درام ارسطویی ساختار دراماتیک قصه محور است؛ اما در ورایت های مدرن که از قرن بیستم درجهان شکل گرفت؛ ساختار یک اثر دراماتیک برمبنای طراحی موقعیت شکل می گیرد که در نتیجه نمایش بدون محوریت قصه نیز می تواند ساختار هنری نمایشی را داشته باشد. نمایش «دشمن خدا» یکی از نمایش های مدرن و خوش ساخت است که در حال حاضر در مجموعه تئاتر شهر در سالن قشقایی و در ساعت ۸ و ربع به روی صحنه می رود.


بنابراین در این مجال قصد داریم تا به بررسی ساختار و طراحی موقعیت و دیگر شاخصه های این نمایش بپردازیم. نویسنده نمایش عمادالدین رجبلو توانسته با دو اپیزود کوتاه، دو موقعیت با یک مفهوم را تصویر می کند. اولین مساله حائز اهمیت آنکه نویسنده تلاش می کند یک ضرب المثل دینی، اعتقادی بر مبنای باور اعتقادی ایرانیان به صورت تصویر نماید و آن مثل چیزی نیست جز«درغگو، دشمن خدا است» این نمایش در دو اپیزود کوتاه و با شیوه جدلی بین دو دانش آموز در مدرسه بر سر یک انشا و دو سرباز در سربازخانه بر سر کشمکش برای خواندن یا نخواندن نماز صبحگاهی طراحی شده است. جالب آن است که در اپیزود اول ناظم با پرس و جو از دو دانش آموز متوجه می شود که انشای نوشته شده و علت درگیری دو دانش آموز بر پایه انشای دختری به نام شقایق است و در سربازخانه، فرمانده پادگان متوجه می شود که علت درگیری و شاهد کذب دو سرباز، سرباز دیگری به نام امیر درویش است که باعث شدت کشمکش می شود. حال نمایش «دشمن خدا» در تلاش است تا نشان دهد در هر درگیری برای اینکه فرد خودش را به عنوان محق معرفی کند، به هر ترفند دروغی را دستاویز قرار می دهد تا به نوعی خود را محق نشان دهد. اینجا است که جا پای شیطان می گذارد و اولین گناه انسان در عزل یعنی خوردن سیب را تجربه می کند.

بنابراین پایان نمایش با نورپردازی متفاوت از دو جانب صحنه و بر سیب های معلق و رها شده در دو سوی چپ و راست صحنه است و در پایان هر چهار کاراکتر با خوردن یک سیب مفهوم اصلی گناه انسانی را به منصحه ظهور می رسانند.


بنابراین اولین مساله حائز اهمیت ویژگی ایرانیزه بودن یک درام مدرن است. دوم نحوه ساختار چالشی که در شیوه در معرض قضاوت قرار دادن یکدیگر است که با این شیوه مخاطبان از جایگاه مخاطب خارج شده و به عنوان مرجع صلاحیت دار قضا قرار می گیرند. زیرا در هر کشمکشی هر دو طرف دعوا رو به مخاطبان دلایل اثباتی مبنی بر بی گناهی خود را عنوان می کنند. بنابراین به نوعی مخاطب، همان مرجع قضا و یا قاضی دادگاهی است که چه در مدرسه به عنوان ناظم و چه در سربازخانه به عنوان فرمانده پادگان باید در جایگاه قاضی تصمیمی مبنی بر تنبیه خاطی در نظر بگیرند. اما نویسنده و در نهایت کارگردان با زیرکی و تیزهوشی، تلاش می کند تا وجدان آگاه مخاطبان را در خصوص این دو موقعیت چالش برانگیز تحریک نماید تا هر فرد به خودی خود در مقام قاضی که قرار بگیرد، بر اشتباهات پیشین خود توجه نماید و شخصیت خودش را اصلاح نماید. چندانکه در پایان اپیزودها متوجه می شویم، ناظم مدرسه و فرمانده پادگان در سربازخانه، هیچ کدام از طرفین دعوا را متهم نمی کند و نمایش با پایان باز خاتمه می یابد. خوب می دانیم پایان باز یکی از ویژگی هایی است که مخاطبان را به تفکر برانگیزی فرا میخواند. بنابراین نمایش تلاش دارد تا، مخاطبان را به خودآگاهی برساند و یا به عبارت دیگر متوجه «خدا» نماید. بنابراین از خودآگاهی به خدا ارجاع می دهد.


همچنین موقیعت طراحی شده از سوی نویسنده، دقیقا در موقعیت مکانی و زمانی قرار گرفته که افراد باید نظم، قوانین و مقررات، دستورات جوامع انسانی و دستورات دینی را کاملا بیاموزند و اجرا کنند که دقیقا موقیعت طراحی شده و باعث تولید یک اثر کاملا موقعیت کمیک و درعین حال جدلی شده است. شاید یکی از برجستگی های این اثر توجه و تفکر برانگیزی دینی و اعتقادی باشد و جالب آنکه با چالش دو کودک دختر به پاکی و صداقت انسان توجه می شود و در سربازخانه نیز در ایام جوانی به پاکی و صداقت افراد توجه می شود.

با توجه به اینکه بازیگران خردسال برای اپیزود اول، بازی می کنند، یکی از ویژگی های برجسته کارگردانی هدایت بازیگران و نحوه آموزش آنها برای ایفای نقش در جایگاه کودکانه خود است که به دقت نظر و توانایی کارگردانی صحه می گذارد. خوب میدانیم که هدایت بازیگران از مهم ترین وظیفه های کارگردان و در عین حال هدایت بازیگر خردسال از سخت ترین نوع هدایت بازیگر است. زیرا به جز باورپذیری، نحوه مدیریت تمرکز بازیگر به نحوی که در هنگام اجرا، بازیگر از نقش خارج نشود و طبق سیستم اگر طلایی استانیسلاوسکی به ایفای نقش خود مسلط باشد، به نحو احسن صورت گرفته و با اینکه مخاطبان نسبت به ایفای نقش دو کودک، در حال قهقه هستند، آن دو کودک به خوبی از عهده تمرکز برآمده و به اجرای خود ادامه می هد. دوم بازیگر نقش کودک نفس جافری و نسبت به بازیگر مقابلش ضحا رجایی فر، از بیان بهتری برخوردار بود و در شیوه دیالوگ گویی اش مکث و سکوت مناسب تری را ارائه می داد. همچنین با توجه به خردسال بودن بازیگران شیوه اجرای نقش و بیان و بدن هر دو به خوبی هماهنگی داشت؛ هرچند بازیگران حرفه ای نبودند و در نتیجه مجموعه ای ایرادات بازیگران غیر حرفه ای از جمله عدم تلفظ درست برخی از کلمات، ریتم تند، گفتار نامفهوم که باعث عدم درک کلمات می شد، وجود داشت؛ اما هر دو بازیگر در ایفای نقش با توجه بازیگری حسی و متد استانیسلاوسکی بسیار قابل تامل بود.

 

درباره نمایش دشمن خدا
۰۵ دی ۱۴۰۲