نمایش «قصههای درگوشی» از دوم خرداد روی صحنه رفته و کارگردانش میگوید تا امروز استقبال خوبی از آن شده است.
شقایق عرفینژاد: متن قصههای درگوشی را امیررضا کوهستانی نوشته که «تجربههای اخیر» و «رقص روی لیوانها» یش از اجراهای به یادماندنی هستند و بارها کارگردانان دیگر دست به اجرای آنها زدهاند. متن در باره تنهایی انسان است و در باره این که انگار هیچوقت نمیتواند ارتباط کاملی با دیگران داشته باشد. حسین حیدرپور، کارگردان این نمایش که آن را در سالن سایه تئاترشهر روی صحنه برده، در این گفتوگو در باره این کار و شرایط اجرا رفتن آن گفته است. او کارشناس ارشد کارگردانی استاد دانشگاه هنر و معماری و استاد دانشگاه علمی- کاربردی است و پیش از این چندین نمایش در تهران و اهواز و اندیمشک اجرا کرده است. از جمله ابریشم و آتش، مسیحا، صد سال پیش از تنهایی ما، گاومیش و مرغ دریایی.
«قصههای درگوشی» اولین نمایشنامه اجراشده امیررضا کوهستانی است که اصلا با این نمایشنامه به تئاتر ایران معرفی شد. از انتخاب این متن برای اجرا بگویید.
من سعی میکنم در زمان انتخاب متن به درک و دریافتی از زیست جغرافیایی و شرایط روحی و روانی که در متن وجود دارد برسم و گزارههایی که در متن وجود دارد، را در نظرم مجسم میکنم. حتی اگر این گزارهها در تناقض با هم باشند برای من قابل واکاویاند. این متن عاشقانهای نامحسوس است که از نظر صوتی و تصویری و از نظر مضمون و محتوا تاریخ مصرف ندارد. وقتی با گروه آن را خلق میکنیم سعی میکنیم با خلق ایدهها به درک بهتر از مفهوم زمان و تداعی آن برسیم. این نمایشنامه آغاز، میانه و پایان دارد و مجموع اینها من را برای اجرای آن ترغیب کرد. من فکر میکنم تنهایی پیچیدگیهایی دارد و با انزوای اجتماعی و افسردگی در ارتباط است. آدمهای تنها احساس طرد شدن دارند و اختلال روانی برای آنها به وجود میآید که منجر به افسردگی میشود. آدمهای تنها انگار همیشه انتظار طرد شدن دارند. یکی از مواردی که فکر میکنم برای این افراد اهمیت دارد، کسب لذت تسلط است. برای آنها تأیید شدن از اطرافیانشان مهم است. همین لذت تسلط ما را به دخالت در زندگی خصوصی دیگران ترغیب میکند. به هر حال این نمایشنامه را من سال پیش خوانده بودم، اما برای اجرا در تئاترشهر نمایش دیگری را شروع کرده بودم و تا میانه هم پیش رفته بودیم. ولی حس کردم برای موقعیت زمانی ما و دغدغههای امروز و حال و احوال امروز جامعه چندان جوابگو نیست. دوستی پیشنهاد این متن را به من داد. با این که همانطور که گفتم آن را سالها پیش خوانده بودم، باز آن را خواندم
از شروع تمرین ها و شکل اجرایی انتخابی تان بگویید.
تمرینها از اوایل بهمن شروع شد. من راغب بودم سبکهای مختلف نمایشی را چه از منظر نوشتاری و چه از نظر صورت اجرایی تجربه کنم و صادقانه باید بگویم برای خودم شکل و شمایل رئالیستی که در این کار به آن رسیدم، بسیار جذابتر است چون به دقت نظر و کندو کاو فکری بسیار نیاز دارد و تلنگری است برای شناخت بهتر.
از اول هم قرار بود در تئاترشهر اجرا داشته باشید؟
بله. این نمایش از ابتدا برای تئاتر شهر تعریف شده بود. مهرماه پارسال قرار بود نمایشی به نام لحد را در تالار حافظ به صحنه ببرم که به دلایل مختلف امکان اجرا فراهم نشد و قرار است از ۲۹ خرداد در تالار حافظ روی صحنه برود.
لذت تسلط بر دیگران| برای مخاطبی که فکر نانش است تئاتر در اولویت آخر است.
برای اجرای قصههای درگوشی چه مشکلاتی داشتید؟ اصلا در چه شرایطی این کار را تمرین و اجرا کردید؟
به هر حال تمرین هر نمایشی مشکلات خاص خودش را دارد. اما به نظرم در شرایط حاضر مشکلات ما تازه با شروع اجراها خودش را نشان میدهد. یک گروه تئاتری نمایشش را برای مخاطب آماده و اجرا میکند و بنابراین باید او را از آغاز اجرا و روی صحنه رفتن نمایشش با خبر کند. ولی این کار در شرایط حاضر بسیار سخت است. آنچه پیش از این هرچند باز هم با سختی در دسترس مخاطب بود، فضای مجازی بود و بیشتر از همه اینستاگرام که به عنوان یک پلتفرم عمومی بسیار پیشبرنده و کمککننده بود و در دسترس همگان، اما با فیلترینگ شرایط کاملا عوض شد. از آنجا که تبلیغات کاغذی و بیلبوردی هم هزینههای بالایی دارند، برای گروههایی که مستقل فعالیت میکنند چنین تبلیغاتی امکانپذیر نیست. به همین علت اینستاگرام پلتفرم بسیار کمک کننده ای برای بیشتر دیده شدن بود و دنیایی متفاوت برای تبلیغات ایجاد کرده بود.
امروز رسانههای مجازی حرف اول را میزنند و به طور حتم فضای مجازی مخاطب بیشتری را به سالنها میکشاند. این روزها دیگر کسی نه به بیلبوردهای کلیشهای نگاه میکند و نه تبلیغات کاغذی را دنبال میکند. پس تبلیغات و اطلاعرسانی در فضای مجازی بالاترین آمار مخاطب را به همراه دارد.
مشکل دیگری که گروههای تئاتری با آن مواجهند، مسائل مالی است. شرایط اقتصادی بر نفس کشیدن هم تاثیرگذار است، چه برسد به تئاتر و کیفیت و حضور مخاطب. مخصوصا در کشور ما که تئاتر دیدن در سبد فرهنگی مردم جایگاه مناسبی ندارد. بنابراین برای مخاطبی که به فکر نان است تئاتر در اولویت آخر است. این شرایط بد اقتصادی مسلما در کیفیت اثر هم تأثیر دارد. از بازیگر گرفته تا طراحی صحنه و نور و موسیقی. اینها همه پول میخواهند. وقتی پول نباشد اثری که تولید میشود کیفیت مطلوبی ندارد.
با وجود این مشکلات و در شرایطی که بسیاری از اهالی تئاتر آن را تحریم کردهاند، چه چیزی باعث میشود همچنان کار کنید؟
ضرورت اجرای تئاتر از دل خود تئاتر میآید. تئاتر خود یک ضرورت است. ولی ما جامعهای داریم که با هر اتفاق و رویدادی ابتدا تئاترش را از دست میدهد. حکایت آدمی است که پادزهرش را گم کرده است. در حالی که تئاتر پادزهر است.با این همه به نظرم با وجود رکود پیشآمده در تئاتر، همچنان میتوان امیدوار به جریان رودخانه بود. هنرمند تئاتر در رکود هم مینویسد، میخواند، تمرین میکند و این بازگشایی سالنها به نظرم فرصتی است برای هنرمندانی که با دست پر به صحنه میآیند.
نمیتوان مخاطب را گول زد| پینوکیو آدم نمی شود| اجرا در تئاتر شهر باعث افتخار است
گره زدن آموزش، پژوهش و آفرینش در خوانش نمایشی کتاب نمایش در ایران | خندیدن به آنچه سراسر درد است
برای اجرا در شهرهای دیگر هم برنامه ای دارید؟
خیلی حال خوبی است که بتوانم این کار را بکنم. باید دید شرایط به چه شکلی پیش می رود و استقبال دوستان و همراهی شان چطور است.
استقبال تماشاگران در این چند روز چطور بوده است؟ راضی هستید؟
نمایش در روزهای اول با استقبال مخاطب روبهرو شده و از این بابت بسیار خوشنودم و امیدوارم تماشاگران که واقعا سرمایه تئاتر هستند، تا همیشه نفسشان گرم باشد و دغدغهمند باقی بمانند.