دانیال خجسته که این روزها در تالار حافظ نمایش «گرگها» را روی صحنه برده است درباره اثر خود میگوید: تمرکز نمایش «گرگها» بر سیاست خارجی آمریکا در حوزه خاورمیانه است.
به گزارش تیوال به نقل از خبرنگار فرهنگی تسنیم، این روزها تالار حافظ میزبان نمایش «گرگها» به کارگردانی دانیال خجسته و نویسندگی سارا دِلَپ است. متنی که در آستانه بردن جایزه پولیتزیر قرار داشته، این روزها نویسنده جوانش را مشهور ساخته است. شکل غریب و تازه نمایشنامه و موضوعی که این نویسنده زن بر آن دست گذاشته است، برآمده از شرایط روز آمریکاست؛ سارا دلپ تلاش کرده است همانند دیگر نویسندگان زن آمریکایی جایگاهی قدرتمندتر برای زن در آمریکا بیابد، جایگاهی که به نظر به واسطه رسانهها و قدرتهای سیاسی همواره دستخوش مشکلات بوده است.
اجرای دانیال خجسته از این متن نیز به نحوی است تا شخصیتهای زن نمایشنامه برجسته شوند و موقعیتشان نسبت به جهان امروز سنجیده شود؛ موقعیتی که طبق متن، در زمین فوتبال ارزیابی میشود؛ دخترانی که برای پیروزی میجنگند، در طول چند هفته تجربههای منحصر به فردی را از سرمیگذرانند.
آنچه در ادامه میخوانید گفتوگوی ما است با دانیال خجسته، کارگردان نمایش «گرگها»
چیزی که من از متن و اجرا دریافت کردم، وجوه امروزی بودن متن با وقایع تاریخی است که بر مردم آمریکا تاثیرگذار بوده است؛ چقدر این مسائل با وضعیت اجتماعی روز ایران همخوانی دارد؟
خجسته: متن کاملاً متنی جدید و آمریکایی است که در سال ۲۰۱۶ نوشته شده است و بیشتر تمرکزش بر سیاست خارجی آمریکا در حوزه خاورمیانه است. سارا دلپ با توجه به روی کار آمدن ترامپ تلاش میکند تصمیمات رئیسجمهور آمریکا را نشان دهد؛ از نظر من جذابیت متن چیزی شبیه نمایشنامه هملت بود که در آنجا هم اتفاقاتی در کاخ برای هملت و خانوادهاش رخ میدهد؛ او باید تصمیم بگیرد که به مسیرش ادامه دهد یا ندهد و این تصمیم بازتابهایی بر زندگی ما خواهد داشت؛ مسائلی عمیقی وجود دارد که برای همه مشترک است؛ میزان حساسیت دخترها نسبت به مسائل سیاسی و اخلاقی روزشان مهم است و این اهمیت برای آمریکاییها بیشتر و برای ایرانیها کمتر است؛ اما همین حساسیت در متن است که جلب توجه میکند که نسبت به موضوعات حساس هستند.
در ارتباط نمایش با امروز ما، زمانی که دخترها درباره خاورمیانه یا ابوغریب حرف میزنند، آنان فاعل و ما مفعول رویداد میشویم؛ به هر حال رفتار ارتش آمریکا در اطراف ما دست به اعمالی زده است که بر زندگی ما تأثیر گذاشته است و ما در مقام قربانی و آمریکاییها به عنوان قربانیکنندهها دو سوی یک طیف هستیم و از این رو دخترها به نوعی درباره سرنوشت ما سخن میگویند.
اصولاً در ایران تمایل زیادی به کشف یک نویسنده گمنام و اجرای اثر او وجود دارد؛ البته این مسئله درگیرودار فاکتورهای زیادی چون شهرت در غرب و موفقیت اجرای عمومی اثر است؛ فاکتورهای انتخاب شما درمورد نمایشنامه «گرگها» چه بود؟
خجسته: من متون جدید را بسیار دوست دارم؛ در مواجهه با نویسندگان غربی احساس میکنم دانش عظیمی در نمایشنامهنویسی فرنگی وجود دارد؛ زمانی که بخش افتتاحیه نمایشنامهها را میخوانم و به خط سیر روایی و بسط شخصیتهای فرعی، خرده روایتها، اوجگیری روایت عجیب و غریب، مدل دیالوگنویسی و کوتاهی جملات توجه میکنیم، میتوان تفاوت نویسندگان فرنگی را بسیاری از نویسندگان ایرانی تشخیص داد؛ نویسندهای چون دلپ که تحصیلکرده دانشگاه است وقتی در دانشگاه به مدت چهار سال تحصیل میکند، مجهز به تکنیکهایی میشود که میتواند از آنها بهره ببرد؛ او سوار بر تکنیکهای نویسندگی است؛ این تحصیلکردگی را در متونشان میتوان دید؛ وقتی سیناپس نمایشنامه را خواندم برای خریدش سفارش دادم؛ چون نمایشنامهای با موضوع ورزش ندیده بودم؛ بیشتر متون درباره شاهان، وزرا، وکلا و پزشکان یا خانواده عادی است؛ هیچگاه یک تیم فوتبال موضوع یک نمایشنامه نبوده است؛ نگارش متن هم عجیب و دیالوگها در ستونهای مجزا نوشته شده بود؛ دیالوگها همزمان بود و زمانی زیادی طول میکشید تا دریابیم یا دیالوگها به چه نحوی بیان شده است.
نگارش متن در رسمالخط هم پستمدرن بود و به اشعار داداییستی شباهت داشت که در شکل نوشتن و تایپ هم حساسیتهای خودش را دارد؛ هنگام تایپ متن فارسی از تمام امکانات Word استفاده کردم؛ در نسخهای که انتشارات ساموئل فرنچ از نمایشنامه منتشر کرده است، همین اتفاقات رخ داده است و به نظر برای چاپ نمایشنامه ایران، گویا باید خودم آن را صفحهبندی کنم؛ متن به هیچوجه شبیه متون دیگر نیست؛ سقوط نهایی پروتاگونیست را میبینیم در حالی که قهرمان تراژدی نداریم؛ نویسنده، همه این تکنیکها را آموخته و قصد دارد آن را برهم بریزد.
نمایش به شدت وجه زنانهای از انسان امروز را نشان میدهد؛ نبود هیچ بازیگر مردی روی صحنه این مسأله را بازتاب میدهد؛ تأثیر چنین آثار زنانهای بر جامعه امروز ایران چیست؟
خجسته: مثل خیلی از موضوعات دیگری که به تازگی در جامعه مطرح میشود - که در غرب پیش از ما با آن درگیر بودهاند - در تئاتر ما نیز سلطه مردانه بلامنازعی وجود دارد. کارگردان خوبی چون افسانه ماهیان وجود دارد که در تئاتر موضوعیت پیدا میکند یا در سینما نرگس آبیار حضور دارد که توانایی و قدرت فیلمسازی او قابل تحسین است؛ محصول او نشان از عُرضه این کارگردان زن دارد؛ همان کارایی که من دانیال خجسته در کارگردانی دارم، این کارگردانان زن هم دارند؛ همان کارایی که چند بازیگر مرد طی هشت ماه تمرین از خود میتوانستند نشان دهند، بازیگران زن من برای اولین حضورشان روی صحنه نشان دادند؛ تمرینهایی که نیازمند توانایی بدنی بالا بود و من دیگر از جایی نمیتوانستم با آنان تمرین کنم و تحسینشان میکردم که چنین توانایی فیزیکی دارند؛ اگر من میتوانم او هم میتواند؛ اگر میتواند پس میتوان به او آزادی عمل داد؛ در این صورت مردم با حقیقت «گرگها بردند» راحتتر کنار میآیند؛ ممکن از تفاوتهایی وجود داشته باشد که طبیعی است و در فرم خودش رخ میدهد؛ باید بیشتر از این کار شود و مطمئنم مخاطبان نمایش من در مواجهه با حجم صدا و فیزیک بازیگران دختر نمایش من، بگویند که ما منتظر دیدن نمایشی دخترانه بودیم اما با هجوم اتفاقات روبهرو شدیم؛ نباید همیشه به وجه ظریف زنان توجه کرد.
به نظر شما چه عواملی موجب میشود که نویسندگان زن ایرانی اینگونه نتوانند به جهان زنانه خود سرک بکشند؟
خجسته: نگارش زنانه یا چندصدایی که در نگارش مردانه هم رخ داده است، محصول تفکر فمنیستی است که در دهه ۶۰ و ۷۰ پدید میآید و در نمایش نیز تبلیغات دور زمین برآمده از آن دوره است. به نظر من همه چیز از این نقطه شروع میشود.
آنجا خیلی از آدمها میگویند که باید چندصدایی بنویسید و نگرش خطی مردانه از همینگوی تا به امروز را تغییر دهید؛ چون زنان چندصدایی میاندیشند. متن «گرگها» به شدت زنانه نوشته شده است و بدن برایش بسیار مهم بوده است. احتمالاً اساتید ما در دانشگاه و نویسندگان خوب زنانه ما نیز هنوز در حال نوشتن در قالب مردانه هستند؛ یعنی از مدلهای زنانهای که مشمول پراکندهگویی توأم با انسجام هستند، تبعیت نمیکنند؛ من در ایران به این مسأله برنخوردم؛ اما در غرب به واسطه همان تحصیلاتی که در ابتدا گفتم، خیلی منسجمتر به آنان آموزش داده میشود تا صدای خودشان را پیدا کنند.
آیا این توانایی را در هنرمندان زن تئاتر ایران میبینید که بدون وارد شدن به فضاهای شعاری اثری همچون «گرگها» بیافرینند؟
خجسته: متأسفانه نه؛ شاید من تند بروم و حتی در صحنه آخر نمایش هم از این تکنیک استفاده کنم؛ شاید رمانتیکبازی، تکنیک دمدستی باشد و خودم هم جایی میخواستم به شکل بامزه در صحنه آخر استفاده کنم؛ این رومانتیکبازی یک ابزار سادهانگارانهای است که به خصوص ما ایرانیها از آن استفاده میکنیم؛ نمایش ایرانی نمیبینیم که در اوج مونولوگ در کاراکتر زن و مرد که از جدایی هم میگویند، روبنده بالا میرود و زخمه کمانچه زده میشود؛ در سینمای ما مدام برای بیان از زنها به روترین شکل ممکن پناه میبرند؛ به نظرم متن «گرگها» یکی از کارهای خوبی که در حق من کرد، این بود که چند دختر جوان در حال بیان سیاست روز آمریکا سخن میگویند و به جز دو مورد هیچ کار فمنیستی رخ نمیدهد؛ همین که درباره کامبوج حرف میزنند و درباره رهبر خمرهای سرخ حرف میزنند امری زنانه است؛ حرف زدن درباره تجاوز دفاع از حقوق زنان نیست.
خود دلپ در مصاحبهای میگوید «یکی از دلایل نگارش این متن دیدار از یک نمایشگاه در نیویورک بوده که در آن آثار هنری با موضوع دختران جنگزده عراقی عرضه میشد و بازدیدکنندگان در آنجا با لباسهای گرانقیمت، مشغول نوشیدن نوشیدنیهای گران بودند و درباره هنرمندان عراقی و عرب نظر میدادند؛ من از خودم پرسیدم که در میان این مخاطبان حاضر دورترین اجتماعی که میتواند درباره جنگهای خاورمیانه حرف بزند، چه جامعهای است؟ نخست گفتم میتوانند سربازها و خانهداران باشند و در نهایت به یک تیم فوتبال در حومه شهری آمریکایی میرسد؛ خودش چنین تجربهای در تیم فوتبال داشته است» و میگوید «در یک تیم درباره همه چیز میفهمیم و همه فکر میکنند نمیفهمیم و این خودش امر زنانه است؛ شاعرانگی در اینجا محلی از اعراب ندارد؛ در اینجا فاهمه است که عمل میکند و بهتر است مغز دخترها کار کند، هر چند نمیتوانند تصمیمگیری درستی داشته باشند؛ به هر حال آنان در آستانه انتخاب یک رئیسجمهور زن بودند.»
به نظر میرسد رویکرد شما در کارگردانی حفظ فضای زمین فوتبالی است که در نمایشنامه بیان شده؛ چه مشکلاتی برای به تصویر کشیدن این موقعیت داشتید؟
خجسته: خیلی مشکلات داشتیم؛ ابتدا میگفتند امکان استفاده از فضای ورزش در نمایش را نداریم و کل قضیه را زیر سؤال بردند؛ بعد از صحبتها و پیگیریهای من، در ادارهکل، آدمهایی بودند که از ساعت اداری خود زدند و کار را دیدند و فهمیدند کار خطری ندارد؛ انصافاً در کنار مشکلات، کمک هم کردند تا با مسئولیت خودشان نمایش رخ دهد؛ به هر حال اولین تیر برای بیرون آمدن زجری میکشد تا روزی دیگر نمایش اینچنینی اذیت کمتری شود؛ باز هم خوشحالم که حداقل آدمهای تئاتری ادارهکل درکم کردند و آمدند تمرین را دیدند.