نمایش «هار» چندان به تأویل و تفسیر احتیاج نداشته و پیام روشنی را به مخاطبان خویش انتقال میدهد. اینکه فرآیند فرسایش بدن در سرمایهداری متأخر، امری است ناگزیر و نمایش این اضمحلال به دست طراحان صنعت مد و لباس، شدت بیشتری مییابد.
نمایش «هار» چندان به تأویل و تفسیر احتیاج نداشته و پیام روشنی را به مخاطبان خویش انتقال میدهد. اینکه فرآیند فرسایش بدن در سرمایهداری متأخر، امری است ناگزیر و نمایش این اضمحلال به دست طراحان صنعت مد و لباس، شدت بیشتری مییابد.
حتی اگر در ظاهر امر، افرادی که گزینه مناسب این نمایشدادنها باشند چنان در رسانه بازنمایی شوند که گویی زندگی مرفهی را تجربه میکنند. بنابراین تماشاگران این شوهای پرزرقوبرق، حتی از جایگاهی امن باید این نکته را پذیرا باشند که با حضورشان در سالن نمایش، قسمتی از این صنعت شده و اجراگران را به موجوداتی هویتزداییشده همچون زامبی بدل میکنند.
به دیگر سخن شرط ادامه یافتن صنعت مد و لباس، حضور تماشاگرانی است که با نگاه خیره خویش مشغول چشمچرانی بوده تا بدن اجراگران به ابژهای قابل مصرف تبدیل شود. به لحاظ اخلاقی هر کس که در این شوهای مد و لباس در جایگاه تماشاگر قرار میگیرد، باید با وجدانی معذب درباب نقشی که در تداوم این صنعت پرسود اما مخرب داشته اندیشه کند.
نمایش «هار» به تمامی مقهور مناسبات اینقبیل شوهای پرطرفدار نشده و شکلی از مقاومت را به نمایش میگذارد اما شوربختانه این تصمیم را تا نهایت منطقیاش نمیتواند یا که نمیخواهد ادامه دهد. بهواقع در میانه اجرا، وقتی نمایشدهندگان تخطی کرده و با عدم حضور خویش در صحنه تصمیم میگیرند روند معمول را از کار بیاندازند، بارقهای از امید در دل مخاطبان منتقد این قبیل شوها جرقه میزند.
اما زمان که میگذرد و این وقفه طولانی میشود و دوربین به پشت صحنه رفته و از حال و احوال اجراگران خسته و مستاصل تصاویری زنده پخش میکند، اغلب تماشاگران به این نتیجه میرسند که «نمایش باید به هر قیمت ادامه یابد!» چراکه در سرمایهداری و صنعت مد و لباس، این فرمانی است تخطیناپذیر که همه آن را پذیرفتهاند.
همزمانی این وقفه کوتاه و رفعشدناش با پخش آهنگی از گروه «کویین»، آن زمان که «فردی مرکوری» با صدای تکرارنشدنیاش میخواند که «نمایش باید ادامه یابد!»، نوعی تاکید مضاعف است بر تخطیناپذیری منطق سرمایهداری متأخر، همچنین اعتراف به این حقیقت خدشهناپذیر که ایجاد تعمدی وقفه، وقتی مقابل دوربینها هستیم و قسمتی از پخش زنده تلویزیونی، ناممکن است و مستوجب عقوبتی بسیار پرهزینه.
ژان بودریار بهدرستی بیان کرده بود که سرمایهداری بیش از آنکه بستاند، میبخشاید. نکتهای که در نمایش «هار» کموبیش عیان است و شاهد حضور آدمهایی از قشربندیهای مختلف اجتماعی هستیم که با میل خویش و صدالبته انتخاب صنعت مد و لباس، این امکان را یافتهاند که مقابل انبوه مخاطبان قرار گرفته و با پوشیدن لباسهای مختلف و اجرای ژستهای نمایشی، قسمتی از این صنعت پردرآمد شده و زندگی لاکچری را برای خود و خانوادهشان رقم زنند. این فرصت حضور و موفق شدن را سرمایهداری به این افراد میبخشاید و در یک دادوستد بهاصطلاح برد-برد، بهره خویش را میبرد.
حسین پوریانیفر در مقام طراح و کارگردان به همراه بازیگران باانگیزه و جوان نمایش «هار» تلاش دارد نقبی به جهان پرحاشیه صنعت مد و لباس بزند و در حد توان امکان تخطی و شکست خویش در نابودی سیستماتیک این روند را به نمایش گذارد. بیشک سرمایهداری متأخر را میتوان با صفت «هار» بهتر شناخت و این اجرا هم با فرمی تهاجمی و تخریبی، این هار بودن را به میانجی بدنهای مصرفشده به نمایش میگذارد که درنهایت زامبی خواهند شد.
قدم زدن بر مسیر معین سفیدرنگ و توقف مقابل دوربین پخش زنده، در ابتدا منظم، آهنگین و بهواقع تماشایی است اما بعد از ایجاد وقفه و شکست خوردنش، این روند دچار دگرگونی شده و همهچیز از مدار خویش خارج میشود. اجراگران از شناخت دیگران عاجز شده و مدام با یکدیگر برخورد میکنند. همهجا را خون فرا میگیرد و ارجاع به بدن مسیح، در انتظار گودوی بکت، همچنین بیخانمانها، اقلیتهای جنسی و... بیش از پیش به نمایش گذاشته میشود.
در این ترافیک عبورومرور بدنهای دفرمه و تنهزدنهای گاهوبیگاه، شاهد رویکردی شتابگرایانه هستیم. شتابگرایان برای نابودی سیستم سرمایهداری باور دارند که با شتاببخشیدن به تولید و مصرف، میتوان این شیوه تولید را به سرحداتش رساند و نابودش کرد. نمایش هار بر این مدار است و رویکرد شتابگرانهاش قابل ستایش. تا نهایت امکان مصرف کنیم شاید سرمایهداری هار نابود شود.