در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال تئاتر | اخبار | هنرجویان رشته بازیگری این نمایش را ببینند
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 14:57:49
نمایش همه چیز می گذرد تو نمیگذری |  هنرجویان رشته بازیگری این نمایش را ببینند | عکس

به گزارش تیوال به نقل از ایران تئاتر
 شناسه مطلب: 64987

وحید نفر سال‌هاست در عرصه تئاتر و سینما به‌عنوان بازیگر و گاهی کارگردان فعال است او تجربه‌های مهمی در زمینه کارگردانی دارد و اتفاقاً کارگردان خلاق و توانمندی هم هست اما در مقام بازیگر پُرکارتر است.

ایران تئاتر: در روزهای نه چندان مساعد تئاتر کشور،که به دلایل مختلف با کم‌رونقی تماشاگر و فروش روبه‌روست، اغلب کارگردان‌ها به سوی نمایش‌های کم‌بازیگر و ارزان با دکورهای سبک رفته‌اند. در چنین شرایطی اجرای نمایش‌های تک‌نفره یا مونولوگ نیز افزایش یافته. نمایش «همه‌چیز می‌گذرد، تو نمی‌گذری» به کارگردانی وحید نفر یکی از همان مونولوگ‌هاست، با این تفاوت که نفر آن را به خاطر ارزان‌سازی روی صحنه نبرده، بلکه جذابیت و قابلیت‌های بی‌شمار نمایشنامه و همچنین توانمندی بی‌تا معیریان در مقام بازیگر، نفر را به کارگردانی این نمایش و اجرای عمومی ترغیب کرد. نمایشنامه «همه‌چیز...» نوشته محمد چرم‌شیر در حقیقت پایان‌نامه بی‌تا معیریان به‌عنوان دانشجوی بازیگری بود.

نمایشنامه «همه‌چیز می‌گذرد، تو نمی‌گذری» را بر چه مبنایی برای کارگردانی و اجرای عمومی انتخاب کردید؟
در واقع این متن را خانم معیریان برای ارائه پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود انتخاب کرده بودند و یک کارگردان باید ایشان را هدایت می‌کرد. خانم معیریان بنده را در مقام کارگردان به آقای مهندس‌پور، استاد راهنمای پایان‌نامه‌اش پیشنهاد داد و ایشان هم بنده را تایید کرده بودند. وقتی نمایشنامه را خواندم، دیدم قابلیت‌های خوبی برای اجرا دارد، و چون خودم سابقه بازی در نمایش‌های مونولوگ را داشتم، از متن خوشم آمد و تصمیم گرفتم آن را کار بکنم. از آغاز تمرین‌ها تلاش کردیم نمایش را به سوی فضایی مینی‌مالیستی ببریم و از حرکات اضافه پرهیز بکنیم. قصد داشتیم نتیجه کارمان یک نمایش ایستا و در عین حال پویا باشد. جالب این‌که نمایشنامه آقای چرم‌شیر ذهنیت من را به سمت یک نمایش سوییسی به نام «هملت، ها هملت» برد که سال۸۲ از سوی کمپانی «مارکوس وینر» در تئاترشهر اجرا شد. در آن نمایش دو بازیگر، تمام متن هملت را به صورت نِشسته و با تمهیدات جذابی اجرا کردند. آن نمایش ایده اصلی اجرا را در ذهنم به وجود آورد و من هم تلاش کردم در اجرا از اِلمان‌ها و ایده‌های ساده و زودفهم استفاده بکنم، چون در داستان ما از زبان بیست کاراکتر حرف می‌زنیم.

* اجرای چنین نمایش‌هایی این ذهنیت را میان مدیران تئاتری و غالب تماشاگران ایجاد می‌کند که به لحاظ اقتصادی، تئاتر ما به سوی ارزان‌سازی یا نمایش‌های کم‌هزینه تک‌نفره یا دونفره می‌رود. نمایش «همه‌چیز می‌گذرد، تو نمی‌گذری» هم با آن‌که این ویژگی را دارد، ولی کیفیت اجرا و دشواریِ کارگردانی و ساخت چنین شخصیتی، این فرضیه را رد می‌کند. می‌خواهم

بدانم آیا شما با شکل‌گیری چنین جریانی موافقید و چقدر به اجرای این‌گونه نمایش‌ها توجه دارید؟
ببینید، نمایشی که برای آن زحمت کشیده شده، نتیجه‌اش را در اجرا می‌بیند. من فکر می‌کنم پشت این اثر یک جریان آکادمیک است، چون ما حتی برای همین نمایش‌های ایستا فکر کردیم از سادگی‌ها چگونه تصویرسازی بکنیم. می‌خواستیم تصویرهای نمایش، تصویرهای بی‌ربطی نباشد. نمایش هرچه جلوتر می‌رود، تصویرهای ما بیش‌تر متغیر می‌شود. حرکات و بازی‌ها بسط پیدا می‌کنند. رشد می‌کنند. این زاییده یک برنامه‌ریزی، تلاش و فکر آکادمیک است. خوشبختانه ما ‌این شانس و فرصت را داشتیم که وقتی اجرای این نمایش به‌عنوان پایان‌نامه در معرض دید و قضاوت آقای مهندس‌پور قرار گرفت، ایشان مثل یک جراح خوب، فقط یکی‌دو نکته را اشاره و اصلاح کردند، یعنی به درخت نمایش ما در همان مسیری که بود،کود خوبی دادند که باعث شد به بارِ پرثمری برسد اما در مورد شکل‌گیری جریان نمایش‌های ارزان یا تک‌نفره، شاید حجوم این همه متقاضی بازیگر و کارگردان، شرایط سخت سالن‌های خصوصی و ازدحام پشت درهای دولتی، همه را وادار بکند که به میدان بیایند و یک کاری بکنند، چون می‌خواهند به هر نحوی بگویند آقا ما هستیم! یادم می‌آید ما در دوران طلایی دانشگاه سوره بودیم؛ دوره‌ای که اصغر همت بزرگوار آنجا بود و واقعاً ورودی‌های ۷۷،۷۸،۷۹ و ۸۰ را متحول کرد. حتی از آن ۶۰ نفر پسران دانشجوی بازیگر، شاید فقط چهار یا پنج نفر باقی مانده‌اند . از بین بازیگران دختر هم همین‌طور. حالا در نظر بگیرید همه این‌ها باید کار داشته باشند. بعد می‌بینید تکمیل ظرفیت اعلام شد ۱۲۰ نفر. دانشگاه آزاد بدون کنکور اعلام کرد. دانشگاه علمی‌کاربردی همین‌طوری دانشجو گرفته. نمی‌شود گفت این یک جریان است. مزرعه بلال که نیست. شاید از هر هزار نفر یک نفر به جایی برسد، ولی آن کسی که وقت گذاشته، یا آن کسی که به او نمره ۱۸ یا ۲۰ داده، الان مدعی است. جا می‌خواهد. الان کالایی به نام هنر دارد که می‌خواهد عرضه بکند. این‌ها همه دردهایی است که درمان هم برای‌شان نیست. از سوی دیگر، عده‌ای هستند که تا پول به مرکز هنرهای نمایشی می‌آید، یکسری کارهای خاص هستند که می‌آیند روی صحنه با هزینه‌های هنگفتِ دکور و لباس و غیره اما سالن خالی است. تازه به دوستان ما هم برمی‌خورد. من بی‌احترامی و بی‌ادبی به این عزیزان که بزرگ‌ترهای ما هستند، نمی‌کنم. این یک نقد است که باید برای آن درمان پیدا کرد. آن‌وقت برای کسی که خلاقیت دارد و می‌خواهد نمایشی اجرا بکند، فضا نیست. او را می‌فرستند به سالن‌های کوچک با ده تا اجرا، با ۱۸ تا اجرا. از طرفی سالنی مثل خانه نمایش اداره تئاتر آن گوشه افتاده که صمیمیت دارد،کمک‌هزینه هم می‌دهند، ولی یک چیزی را ندارد، تشویق‌کننده ندارد. جذاب نیست. یا مثلاً سالن محراب را ببینید، حالا یک تکانی خورده، چرا؟ چون در خیابان ولیعصر و به تئاترشهر نزدیک است. الان ببینید، تمام سالن‌های تئاتر حول و حوش منطقه ۶ برپا می‌شود. باید همه این مشکلات ریشه‌یابی بشود.

جالب است که شما در اجرای دکور هم به سمت سادگی و ارزان‌سازی رفته‌اید!
بله، چون معتقدم الان دیگر دوره‌ای نیست که در دکور به سمت ساخت‌وسازهای حجیم و فلزی و چوبی برویم. من خیلی روی آثار منوچهر شجاع ـ طراح صحنه ـ مطالعه می‌کنم. من به سمتی می‌روم که به آن می‌گویم حجم، آکسسوار یا چیزی که مستقیماً با بازیگر در تماس باشد. من این سبک را بیشتر می‌پسندم؛ هم به لحاظ اقتصادی و از منظر تصویری، و سعی می‌کنم در آن تمیزی وجود داشته باشد. به جزییات درست پرداخته شده باشد. اضافه‌کاری نباشد. من این سبک و در واقع چیدمان را بیش‌تر می‌پسندم.

آیا از ابتدا قصد داشتید این نمایش را در سالن انتظامی روی صحنه ببرید؟ از اجرا در سالن انتظامی راضی هستید؟
پیش از اجرای پایان‌نامه خانم معیریان، من درگیر نمایش دیگری برای اجرا در سالن انتظامی بودم که قرار بود دواجرایی باشیم. شرایط سالن واقعاً خوب نبود. وقتی فهمیدم قرار است سه‌اجرایی باشیم، به‌عنوان کارگردان رغبت نکردم در آن سالن اجرا بروم. در مقام بازیگر می‌توانم با چنین شرایطی کنار بیایم اما وقتی کارگردان باشم، نمی‌توانم به هر شرایطی تن بدهم. دوره تجربه‌گرایی برای من چه در کسوت بازیگر، چه کارگردان گذشته است. هرچند منکر این نیستم که در هر کاری، تجربه تازه‌ای نهفته و آدم باید خود را محک بزند، ولی با توجه به امکانات آن سالن، ما از یکسری میزانسن‌های نوری و در اختیارداشتن کل فضای سالن محروم بودیم یا محروم می‌شویم از این‌که اتاق گریم اختصاصی داشته باشیم. آرزو دارم این اشکال‌ها برطرف بشود، چون سالن انتظامی جزو سالن‌های دوست‌داشتنی شهر ماست و من به‌عنوان بازیگر خاطرات زیادی آنجا دارم. به هرحال تصمیم گرفتم نمایش «شب ساعت هشت» نوشته پوریا کاکاوند را،که شش بازیگر حرفه‌ای داشت، در فرصت دیگری در تالار مولوی اجرا ببرم.«همه‌چیز...» را،که فضای کمدی آنچنانی ندارد، برای اجرا در این زمان انتخاب کردم تا نوبت‌مان از بین نرود.

در این نمایش از منظر ریزه‌کاری‌ها و نشانه‌گذاری‌های فراوان در شخصیت‌پردازی کاراکترها، تلاش و خلاقیت شما به‌عنوان کارگردان در استفاده از تکنیک‌های بازیگری به خوبی دیده می‌شود. وقتی نمایشنامه را خواندید و ایده‌های اولیه در ذهن‌تان شکل گرفت، در پروسه تمرین‌ها چقدر به متن آقای چرم‌شیر وفادار بودید، چه میزان از تجربه خانم معیریان استفاده کردید و تا چه اندازه به تجربه خودتان در کارگردانی متکی بودید؟

به نکته خوبی اشاره کردید. وقتی اولین صفحه نمایشنامه را می‌خوانید، نخستین جمله اینست:«یک مرد کور نِشسته» و بعد تمام ماجراها را نِشسته تعریف می‌کند. این نمایشنامه نخستین‌بار توسط دوست خوبم رضا بهبودی در تماشاخانه موج نو اجرا شد که آن اجرا را ندیدم اما شنیدم اجرای ساده‌ای داشتند. چون دلم نمی‌خواست یک اتفاق تکراری پیش بیاید، در این اجرا همه‌چیز را از دنیای متن گرفتم. نمایشنامه «همه‌چیز...» از آن‌دسته متن‌های آقای چرم‌شیر است که توضیح صحنه‌ای در آن وجود ندارد و شما می‌توانید هرگونه می‌خواهید با متن برخورد بکنید، ولی دنیای متن به قدری روشن است که اگر به سمت سادگی نرویم،گمراه می‌شویم. به همین دلیل در وهله اول، چند ایده به ذهنم رسید که همه را امتحان کردیم. به سمت پرده‌خوانی و نقالی رفتیم. به سمت تجسم عینی شخصیت‌ها رفتیم که اِلمان‌هایی را برای آنها بسازیم اما همه را در پروسه تمرین دور ریختیم. من از آن‌دست کارگردان‌هایی‌ام که به ایده‌های اولیه اکتفا نمی‌کنم، چون معتقدم حتماً چیز بهتری هست. باید خراب کرد، دور ریخت و دوباره ساخت. در این پروسه بازیگر هم به کشف‌های تازه می‌رسد. این شیوه را از آقای مهندس‌پور آموختم،که همه‌چیز را خراب کن و از نو بساز. درباره وفاداری به متن، حدود سه درصد از متن را جرح و تعدیل کردیم. شاید فقط یک‌درصد به آن اضافه کرده باشیم. متن را دراماتورژی نکردیم و تغییر ندادیم. در تصویرسازی نهایی این اتفاق به‌عنوان یک پایان‌بندی و نتیجه‌گیری برای من متفاوت بود، ولی متن تحریف نشد. این برداشتی بود که از فاینال متن داشتم. خانم معیریان جزو بازیگرانی است که به آنها می‌گویم «بازیگر کلاه‌سبز»، یعنی همیشه با خودش آورده‌ای دارد. اگر به او پیشنهادی می‌دادم، برایش مهم بود و روی آن کار می‌کرد. در دوره‌ای که باید تئاتر را بجوید و در دهان بازیگر بگذارید، این ویژگی یک امتیاز مثبت است. بارها پیش آمد امروز ایده‌ای را مطرح می‌کردیم، فردا همان ایده را رد می‌کردیم.

حرف ناگفته‌یی اگر مانده بفرمایید.
بدون هیچ مکنتی دوستان رشته بازیگری را دعوت می‌کنم نمایش «همه‌چیز می‌گذرد...» را ببینند، به‌ویژه دانشجویان رشته بازیگری را، چون این نمایشی است که با تماشای آن متوجه می‌شوند چه قابلیت‌های ساده‌ای در انسان و هنز بازیگری وجود دارد که می‌توان آنها را روی صحنه آورد.

گفتگو از احمد حجارزاده

۱۶ آبان ۱۳۹۵