در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال تئاتر | اخبار | یادداشت مسعود طیبی درباره نمایش هملت
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 12:57:35
نمایش هملت | یادداشت مسعود طیبی درباره نمایش هملت | عکس
نمایش "هملت"، اثر ویلیام شکسپیر، به کارگردانی و دراماتورژی مسعود طیبی، از 10 آبان ماه، ساعت 20:30 در تماشاخانه باران به صحنه می رود.

مسعود طیبی، کارگردان این اثر، یادداشتی را در اختیار سایت ایران تئاتر قرار داده است، که در زیر می خوانید:
هملت! سال ها روی دست من ماند و منتظر ماندم تا زمانش فرا برسد. این شاهکار ادبیات دراماتیک سخت، منظم، پویا... چگونه اجرایش کنم؟ این فکر همیشه با من همراه بود یک بار تلاش من و حسام منظور در سال های دور در ساختاری به نام هملت ایکس پس از تلاش فراوان در نطفه خود خفه شد، خب، کم تجربه تر از امروز خود بودیم، اما ترکیبش بد نبود. تئوری ترکیب هملت با ساختار فیلم ماتریکس. هر دو برای من مفهوم انسان جستجوگر را داشت. جستجو به دنبال چه؟ خود، خود گمشده انسانی که گناهکار است و اکنون به دنبال تطهیر، همه جا را جستجو می کند جز خودش را.
می توان برای خود دو ساحت قائل شد اول: خود واقعی که قابل ردیابی و رهگیری است و ما را با آن می نامند، نام و نام خانوادگی، خودی است که معنی می یابد با جایگاه های مختلف ما در هر مقامی، همچون زمانی که فرزندیم، خود ما، نام محصل به خود می گیرد و یا نام کارمند و شاید هم هنرمند و یا چه و چه. در هر مقامی که خود واقعه ای ما نامی می گیرد، منش و رفتاری خاص آن نام را می پذیرد. اما آیا حقیقت درون انسان این است؟ اگر به من به جای مسعود طیبی نام شیء و یا هر چیزی اطلاق شود، هویت درونی من تغییر می کند؟ و همین جاست که ساحت دوم خودنمایی می کند. خود حقیقی، آن ماهیت درونی من فرای آنچه به من برچسب زده می شود. ذات من، مکنونات بی حجاب من، در برابر خودم. شاید قرار گرفتن من در برابر من است که لرزه بر اندام هر کسی می اندازد. این عقرب درون من است که پیوسته با نیش زهرآگین خود می خواهد خودنمایی کند.
اینجاست که وقتی با خود حقیقی روبرو می شویم، باید خود را قضاوت کنیم و به قول آن فیلسوف بزرگ میشل فوکو تنها راه شناخت خود حقیقی جرئت راستگو بودن است. بدین سان می پندارم هملت داستان کشف خود است. سفری از برون به درون، کشفی سخت از واقعیت و حقیقت و حال هملت پا در راه این کشف گذاشته است. کشفی که انسان از ازل تا ابد با آن درگیر است و پنجه در پنجه با آن زورآزمایی می کند و همین مهم هملت را به اثری جاودانه بدل کرده است. همین فکر است که هملت را وا می دارد تا اینگونه بگوید: «اینها تنها دنگ و فنگ و جلوه های بیرونی اندوه اند. ولی من آن چیزی را در درون دارم که از نمایش فراتر می گذرد، زیرا اینها نقش هایی اند که انسان بازی تواند کرد»
جهان از منظر او همین کشف است، مسیری که می تواند بدین جا منتهی شود «ای خدا، من می توانستمی در یک پوست گردو در بند کشیده شده باشم و خود را پادشاه جهان ناکران مند بینگارم، اگر چنین نمی بودی که رویاهای بد دارم.»
حال هملت در این مسیر کشف می کند واقعیت خود را؟ نمی دانم! جواب آن بسیار دشخوار و دهشتناک است. ای کاش فلسفه می توانستش دریافتن!
من آنچه در مدت این سال ها از هملت دریافتم را در وسع خود به صحنه آورده ام تا تجربه کشف خود را از هملت با دوستداران تئاتر و دغدغه مندان کشف این موجود دوپا، مرموز و اسرارآمیز یعنی بشر به اشتراک بگذارم. تا در دریای پرخورش این اشتراک و رویارویی چیزی بیاموزم. و شاید لذتی نیز برای تماشاگران این اثرخلق کنم، امیدوارم که چنین کرده باشم!
پس مشتاقانه به انتظار می نشینم تا تلاش من و همکارانم را شما ارزیابی کنید.
کسانی که با روند طولانی تمرین در کنار من ماندند. بازیگرانم مهتاب باجلان، صالح لواسانی، رامین یحیی زاده. سعید حسنلو که همیشه بار سنگین طراحی صحنه گروه میزانسن را به دوش کشید و ناله ای نکرد از توان کم مالی گروه، بتسابه نعیمایی که همیشه معنی تازه ای است برای طراحی گریم در گروه میزانسن و در نهایت خیام وقارکاشانی و کارگاه نمایش باران که در نهایت تلاش نگذاشتند آب در دل گروه تکان بخورد و درود به بزرگواریش.

درباره نمایش هملت
۰۸ آبان ۱۳۹۲