حمیدرضا آذرنگ دیگر بازیگر این نمایش درباره جذابیتهای نقش «ولیشاه» در این نمایش توضیح داد: اصولا آدمهایی که حسین کیانی در کارهایش خلق میکند، آدمهای ملموس آشنایی هستند. به ویژه در نمایش «اهل قبور» که نسبت به آثار دیگرش به روزتر است و آدمها از جنس همین زمان و مکان هستند. با همین دغدغههای خاصی که همه آدمهای امروز برای زندگیشان دارند. اینگونه بود که جذابیت پرداخت به این نقشها هم بیشتر از گذشته بود و لذت بیشتری داشت اینکه برای پرداختن به شخصیتی به این نزدیکی، چیزی را خلق کنیم که در دسترس همگان نباشد و متفاوتتر باشد.
او که علاوه بر بازیگری، نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر هم هست، درباره نوع همکاریاش با حسین کیانی در پرداختن به شخصیتهای نمایشنامههای او یادآور شد: بازیگری، نویسندگی و کارگردانی مقولات متفاوتی هستند. وقتی فارغ از سمت نویسندگی و کارگردانی در مقام بازیگری قرار میگیرم مطمئنا تعریف دیگری دارد که باید تمام انرژیام را معطوف آن کنم. درحالیکه در کارهای خودم که معمولا در هر سه عرصه فعال هستم، انرژیام بین آنها تقسیم میشود. در کارهای حسین کیانی تمام انرژیام را معطوف بازیگری میکنم. ضمن اینکه خود او هم دست بازیگر را باز میگذارد تا تمام درونیات خود را بیرون بریزد و بعد او را کنترل میکند.
آذرنگ که بعد از بازی در دو نمایش «تکیه ملت» و «بیداری خانهنسوان» سومین همکاری خود را با کیانی انجام میدهد، درباره حضور در یک گروه ثابت و رسیدن به یک زبان مشترک خاطرنشان کرد: حضور در یک گروه ثابت بسیار اثرگذار است. اینکه آدمهایی در کنار یکدیگر، بودن در یک اتفاق را زندگی میکنند. تا اینکه به صورت مقطعی کار هم باشند و بعد یکدیگر را ترک کنند. ما در کنار هم زندگی کردیم. با بسیاری از زوایای شخصیتی یکدیگر آشنا هستیم و میتوانیم به یکدیگر کمک کنیم و دیگر نیازی به کشف و مکاشفه نیست.
این هنرمند تئاتر در عینحال از فراهم نبودن شرایط لازم برای استقرار گروههای تئاتری اظهار تأسف کرد و ادامه داد: وقتی کارگردانی مانند حسین کیانی در طول سال تنها یکبار فرصت کار کردن دارد، طبیعتا اعضای گروه او متفرق میشوند. چراکه بسیاری از اعضای گروهها از طریق تئاتر ارتزاق میکنند و ناچارند در دیگر زمانها در گروههای دیگر پراکنده شوند، بنابراین بودن در گروه و زندگی دایمی کمرنگ میشود.
آذرنگ درباره تأثیر شرایط بیرونی جامعه بر روند آمادهسازی این نمایش اذعان داشت: مطمئنا هنرمندی که متأثر از اتفاقات روز جامعهاش نباشد، هنر اثرگذاری ندارد. به ویژه در مورد تئاتر، سینما و تلویزیون این موضوع بسیار صادق است. ایکاش این بستر باز باشد تا به راحتی بتوان گفتمان کرد و به نتیجه رسید و بعد برای بهتر شدن شرایط تصمیمگیری کرد، اما در مورد نمایش خودم «مادر مانده» که دقیقا در برهه خاصی اجرا میشد، به دلیل شرایط خاصی که در آن برهه وجود داشت، تماشاگرمان را از دست دادیم و این حسرت به دلم ماند که چرا مخاطبان بیشتری نتوانستند این نمایش را ببینند.