گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا ـ زهره سعیدی: نمایش «لَ حَ د» به کارگردانی حسین حیدریپور، تهیه کنندگی داود زارع گاریزی و بازی بدرالسادات برنجانی، مهدی پورخدری، ایمان دبیری، آذین رئوف، فریدون ولایی، سارا داداشپور و کوروش زحمتکش بازیگران نوجوان به نویسندگی میلاد اردوباری این شبها در تالار حافظ در حال اجرا است.
این اثر روایتگر داستانی مستند با موضوع خشونت خانگی واقعیتی آزاردهنده و غیرقابل انکار در محیط خانه که باید پناهگاهی امن برای ساکنانش باشد، است. حسین حیدری پور پیش از این نیز نمایشهایی، چون «قصههای در گوشی»، «علیه من شهادت نده ۹۰»، «گاومیش» و ... را درباره دغدغههای اجتماعی و خانوادگی روی صحنه برده است. تصاویر این نمایش مستند با حضور و همراهی هنرمندانی، چون منیژه حکمت، کیانوش عیاری، مجید جلالی، حسن امین، داوود نوهئی، احمد بخارایی، امیر دژاکام، مجید مظفری، نسیم ادبی و حمید ماهیصفت ضبط شده است.
میزگرد بررسی اجرای این نمایش با حضور بدرالسادات برنجانی، فریدون ولایی، ایمان دبیری، بازیگران این نمایش و حسین حیدری پور کارگردان برپا شد که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
خانم برنجانی درباره تجربه حضور و نحوه پیوستن به گروه نمایشی «لحد» برایمان بفرمایید.
بدرالسادات برنجانی: من سال ۱۴۰۰ از سوی آقای حیدریپور به این گروه دعوت شدم، در خوزستان با هم آشنا شدیم، پیش از آن یک نمایشنامه با هم کار کرده بودیم، زمانی که آقای حیدریپور با من ارتباط گرفتند، سر سریال «نجلا» و خیلی شلوغ بودم، اما بعد از آن کار استارت تمرین این نمایش زده شد.
نمایشنامه را به طور کامل خواندم، آن زمان هنوز قرار نبود حضور پررنگی در کار داشته باشم، درحالی که تمام نمایشنامه حول و محور پدر و مادر میگشت، اما قرار هم نبود دیالوگی داشته باشیم الان هم دیالوگ نداریم، اما نقش و حضورمان پررنگ است. یک مدتی اجرای این کار هم به خاطر بازنویسی متن، کرونا و مسائلی که در جامعه رخ داد، به تعویق افتاد تا اینکه تقریبا دو ماه پیش به طور جدی این کار را شروع کردیم.
آقای ولایی شما هم درباره تجربه کار تئاتر برایمان بگویید، پیش از این به کارگردانی بیشتر میپرداختید و کمتر در کارنامه بازیگری دارید؟
فریدون ولایی: پیوستن من به گروه قدری متفاوتتر از دیگران است. بنده پس از سایرین به دعوت آقای حیدریپوربه گروه پیوستم، تجربه بازیگری به این شکل نداشتم و بیشتر حوزه فعالیتم در عرصه نویسندگی و کارگردانی است و زمانی که آقای حیدری پور به من برای این نقش تماس گرفتند، قدری جا خوردم که چرا به من این نقش پیشنهاد شده، اما به هرحال قبول کردم و وارد گروه شدم. به نظرم هم اتفاق خیلی خوشایندی برایم در کنار این بچهها شکل گرفت و یک تجربه خیلی شیرین شد. کاراکتر را براساس آنچه مدنظر کارگردان بود و با تجزیه و تحلیل خودم به یک نتیجه کلی رساندیم.
در نمایش «لحد» نقش پدر خانواده را بازی میکنم. با توجه به اسناد و اطلاعات قبلی که درباره این کاراکتر وجود دارد، مطالعاتی درباره شخصیت واقعی داستان صورت گرفته و من سعی کردم که خودم را نه اینکه به آن شخص نزدیک کنم، بلکه یک کاراکتر ویژه طراحی کنم که شمایلی از آن شخصیت در دنیای درام داشته باشد نه اینکه صرف کپی برداری از واقعیت موجود باشد. چون واقعیت موجود یک چیز دیگر است و کاری که ما کردیم چیز دیگری است، با این حال طراحی این کاراکتر برای من خیلی جذاب بود و من میتوانستم چیزهایی به نقش کم یا زیاد کنم تا شاکله اصلی آن برسم.
بازی کردن نقشی که مابهازای بیرونی دارد، دشوارتر یا راحتتر از یک نقش تخیلی است؟
ولایی: طبیعتا آنچه در دنیای واقع است با دنیای درام متفاوت است، بازیگر باید به کنشها و طراحی خاصی برسد تا بتواند به چیزی دست یابد که در شاکله وجودی آن شخصیت هست و با گرفتن جوهره او آن را بر صحنه پیاده کند.
آقای حیدری پور درباره ایده اولیه این نمایشنامه برایمان توضیح بفرمایید و اینکه چطور شد این موضوع را انتخاب کردید؟
حیدریپور: ممنونم از خبرگزاری شما که این فرصت را برای گروه ما برای صحبت فراهم کرد. ایده اولیه این قصه زمانی اتفاق افتاد که یک فاجعه بسیار شدیدی را ما اطراف خود احساس کردیم، آنچه هر روزه روز در نشریات و روزنامهها میدیدیم، افراد زیادی نسبت به این موضوع واکنش و خاطرهای داشتند، ایده از آرمان طیران نویسنده بسیار خوب اتفاق افتاد، اما ما خیلی سعی نکردیم قصه را مستمر جلو ببریم یک زمانی گذشت و ما احساس نیاز به تغییراتی برای متن داشتیم تا حرف بدون پرده دری باشد نه اینکه ما از پالایش ذهنی رد کنیم، اما قاعدتا در حیطه نمایش ما خیلی چیزها را نمیتوانیم بگوییم، اما اشاراتی بدان میتوانیم داشته باشیم.
برای خود من خیلی چرایی آن طرح سوال شد، قطعا من هم به عنوان یک آدم عادی به جواب سوالاتم نمیرسیدم، اینکه خانواده که مظهر اصلی زندگی اجتماعی و یک کانون گرم میتواند باشد چطور به جایی میرسد که مهمترین عامل خشونت آمیز میشود. این پارادوکس همیشه در ذهن من بود نسبت به آدمهایی که میبینم، اما نسبت به ظاهرشان نمیتوانیم قضاوت کنند حتی از عناوین، پستها و القابی که دارند؛ بنابراین متن اینطور شکل گرفت، چند باره بازنویسی شد، مراحل اولیه متن مجوز نگرفت، اما طی گپ وگفت با آقای طیران تصمیم براین شد که ایده اولیه از او باشد و نویسنده دیگری انتخاب شود که آقای میلاد اردوبادی این متن اخیر را نوشتار کرد.
خیلی از اتفاقات که در زندگی روزمره ما از خشونت سرچشمه میگیرد، برآمده از کم صبری، کم حوصلگی و عجول بودن ما است، خشونت تنها به مثابه این نیست که با هم درگیر شویم، کتک کاری کنیم، نزاع بین ما دربگیرد یا فحاشی کنیم، خیلی وقتها نگاههای سرد، اکتهای روزمره ما برآمده از خشونت است. سادهترین حالت آن در یک چراغ قرمز میتواند اتفاق بیافتد که شما با یک مکث کوتاه از چراغ رد شوید، ببینید سایرین چه واکنشی نشان میدهند. به این خاطر تلاش کردم حرفی بزنم که دغدغه روزمره افراد دور و برمان باشد مسئلهای که بتوانیم واکاوی کنیم و ازآن خروجی خوب بگیریم.
چقدر به ایده خود در این کار نزدیک شدهاید؟
صادقانه خودم از این اجرا خیلی راضی هستم، با اینکه من به عنوان کارگردان شبی نیست که بغض این نمایش همراهم نباشد، به خاطر اتفاقاتی که هر شب میبینم و دیدم، اما واکاوی اینکه چنین مستندی وجود داشته، دردناک است. الان که با شما صحبت میکنم به شدت دچار ناراحتی میشوم.
شما خودتان آقای خرمدین شخصیت مستندی که درباره آن کار کردید را میشناختید؟
به طور مستقیم خیر، اما او مدرس فیلمسازی و بازیگری دانشگاه علمی کاربردی بود. تعدادی از دانشجویان من با او کلاس داشتند، توصیفش خیلی برایم سخت است، چون خیلی سعی کردم از مشاهدات میدانی که داشتم و چه از نقطه نظراتی که نزدیکان و اطرافیان او وام بگیرم تا دراین اثر استفاده کنم. فکر میکنم تا حد خیلی زیادی از منظر خودم و دوستانی که نمایش را دیدند و نظراتشان را بیان کردند، خودم از کار راضی هستم. شما هیچ جایی در طول نمایش از پدر و مادر اعمال خشونت آمیز اغراق شده نمیبینید، اینها هم زندگی روزمرهشان را انجام میدهند، مثل اینکه این روزها یک قدرت فیزیکی یا تهدیدی که منجر به جراحت، مرگ یا آسیب روانی شود را در خیلی افراد جامعه میبینیم، چون خشونت اشکال مختلف دارد من خیلی سعی کردم در این نمایش با جامعه شناسان، روانشناسان و دکترای مردم شناسی صحبت کنم و از آنها نظر بگیرم تا ببینم افرادی که در معرض خشونت قرار گرفتند آیا خانوادهشان درگیر این اتفاق بودند یا خیلی مسائل دیگر که چقدر از منظر عاطفی، روانشناسی و جامعه شناسی درگیر بودند، تمام تلاشم را کردم که کار خوب از آب در بیاید.
نگرانی از پس زدن مخاطب در این کار نداشتید، به هرحال مردم آنقدر دور و برشان دچار مشکل هست که شاید مخاطبان تئاتر از این درجه سختی در یک کار نمایشی دچار مشکل و اذیت شوند؟
واقعیت من همین الان هم چنان در تعجب و سوال درباره مخاطبان تئاتر هستم با تمام احترام به دوستانی که تئاتر کمدی کار میکنند و زحمت میکشند تا اثری روی صحنه ببرند، من هنوز متوجه این اختلاف بین کارهای خودمان و این دست کارها نشدم. تئاترهای کمدی الان به راحتی شبی پانصد ـ ششصد نفر را با نفری دویست هزار تومان بلیت فروش میکنند به خاطر اینکه تماشاگر دوست دارد چند ساعتی بخندد و از فضایی که در آن است ، دور شود، من هم این تردید را از ابتدا داشتم که آیا درست است این نمایش را اجرا کنم یا نه و هنوز هم دارم.
اما این حق را برای خودم قائل شدم که بتوانم درباره مسئلهای حرف بزنم، موردی را واکاوی کنم که خیلیها نسبت به آن گیر افتادهاند؛ بنابراین واکاوی مستند قصه «بابک خرمدین» برای من هزاران سوال مطرح کرد، تماشاگرهم خیلی وقتها تمایل دارد به سمت و سوی این رفته که چهره را روی صحنه ببیند، یعنی انگار قدرت ارزش گذاریاش برمبنای این است که چه چهرههایی در تئاتر کار میکنند یا براساس لوکیشینی که کار اجرا میشود، کار را تعریف میکند. هیچ چیزی برای یک گروه اجرایی لذت بخشتر از این نخواهد بود که زحماتشان دیده شود، ما هم همچنان روی این نظر داریم که هنر این دوستان به معرض دیدعموم گذاشته شود. تئاتر خیلی سبد پردرآمدی برای مردم و منبع درآمدزایی نیست، من اگر صادقانه به شما هزینه کرد نه تنها برای این کار بلکه خیلی کارهای دیگر را بگویم، تعجب بکنید.
شاید خودم راغب نباشم دستمزدی که تیم اجرایی بابت این کار از من گرفته را انتشار بدهم، چون خیلی کم است، اما حس و حالی که مرا برای این کار ترغیب میکند این است که بتوانیم حرفهایی که در جامعه خیلی وقتها گفته نمیشود را به زبانی دیگر تصویر کنیم.
برای من خیلی جذابیت دارد کارهایی را از نویسندگان بزرگ دنیا برتولت برشت، شکسپیر و ایبسن ببینم، اما باز به طرح سوال که میرسم از خود میپرسم دلیل انتخاب نمایشنامه ما چیست؟ چی را قرا راست به اشتراک بگذاریم؟ به همین خاطر هم از انتخاب سوژه، متن و تیم اجرایی راضی هستم.
آقای دبیری شما هم درباره حضورتان دراین کار بفرمایید، پیش از این هم در کار قصههای درگوشی حضور داشتید و بعد از کرونا به خوبی در تئاتر فعال شدهاید؟
ایمان دبیری: در دنیای پساکرونا، بیکاری و دست تنگی تماسی از سوی کارگردان با من گرفته شد و از من برای این نقش درخواست حضور کردند، یک چهار خطی از آقای حیدری پور درباره کار شنیدم، قطعا همه ما وقتی کلیت متن را میخوانیم ناخواسته ذهنمان به سمت بابک خرمدین میرفت که بحثش به شدت داغ بود، برای من هم جالب بود. شکل تئاتری که قرار بود روی صحنه برود با کارهایی که من انجام داده بودم خیلی متفاوت است. من جنس این کار را که مبتنی بر فرم است و بیشتر تماشاگر را از دیالوگ درگیر میکند، تا به حال کار نکرده بودم و برایم جالب بود.
بعد از همراه شدن با کار جلسات دورخوانی داشتیم و بعد هم جلساتی که با آقای حیدری پور برگزار شد، افرادی که باید میدیدیم را دیدیم و به تدریج به کار نزدیک شدیم.
از این تجربه تحقیقات با افراد نزدیک شخصیت داستان برایمان بگویید؟
ما با افرادی در ارتباط شدیم که بابک را از نزدیک دیده بودند، من درباره بابک خرمدین زیاد صحبت دارم، اما به هرحال ما با افرادی صحبت میکردیم که با خانواده خرمدین در ارتباط بودند، ما هم در ذهنمان چیدمانی کردیم، اما وقتی از نزدیک به شنیدن صحبتهای افراد میپرداختیم، همه چیز عجیب میشد اینکه در این خانواده عشق و احترام، دور سفره نشستن، عشق ورزیدن و گپ و گفت هم بوده حال چه میشود که یک مرتبه ورق برمیگردد؟
منتها نکته این است که فرم سر یک میز نشستن و با هم تبادل نظر کردن این افراد احتمالا متفاوت از خانوادههای دیگر است. پدر به تنهایی میتوانست یک قهرمان باشد، پسر هم همینطور، اما این دو قهرمان هیچ وقت با هم آبشان تو یک جوب نمیرفت چرا که نوع دیالوگ کردن را بلد نبودند، ما نباید در این ماجرا دنبال کاراکتر منفی یا قهرمان بگردیم، این دو میتوانستند طور دیگری باشند، اما هر دو قربانی هستند، خودشان هم بی تقصیر نیستند چرا که کاستیهایی داشتند. یک جاهایی باید تلاش میکردند به اشتراکی برسند، اما نخواستند چه پدر و چه پسر.
ما از یک اتفاق اجتماعی که در جامعه پیش آمده وام گرفتیم و متنی را نوشتیم. من اعتقاد دارم این متن الان در جامعه داغ است، اطلاعات مردم هم کم نیست معتقد بودم که این متن قربانی میشود و از آن استقبال نمیشود، اما جلوتر که رفتیم، به خودم گفتم این کاراکترها داستان خودشان را دارند، ما شباهتهایی به این رویداد داریم.
در هر حال ما داستان و کاراکترها، متن و حرفهای خودمان را داشتیم که هیچ ربطی هم به آن داستان ندارد و صرفا یک شباهت است.
تئاتر عموما در خیلی از موضوعات اجتماعی پیشگام میشود که شاید به چشم هم نیاید، اما اگر یک کارگردان سینما روی این این موضوعات کار کند، تازه سوژه دیده میشود.
خانم برنجانی برایمان از نقش خودتان یک کاراکتر بی کلام بگویید، چه تفاوتی بین دیالوگ داشتن یک نقش با نداشتن آن وجود دارد، آیا کار برای بازیگر سختتر یا راحتتر است.
برنجانی: واقعیت آن ابتدا که به من درباره نقش گفتند که کاراکتر بی کلام است زیاد به دلم ننشست. اما وقتی متن اصلاح شد و نقشم پررنگ شد و به تمرین رسیدیم، دیدم کار جالب است. من البته برای اولین بار هم نیست کار بی کلام انجام میدهم در یک کار دیگری هم سالها پیش کار بی کلام داشتم و البته حرکتم زیاد بود، اما در این کار خیلی از نقشم خوشم آمد، چون هم مخاطب خیلی نقشم را پسندید و بازخوردهایی که داشتم واقعا خوب بود و من هم تلاشم را بیشتر کردم، چون سعی میکردم چیزهایی را که با کلام بگویم، با بازیام نشان دهم. چرا که تئاتر بازی، حرکت و بیان است و حرکت در این کار من خیلی زیاد است.
به نظر من بزرگترین موهبت الهی مادر بودن است و این مادر بودن را، چون من خودم مادر هستم برایم سخت بود که چطور خودم را در این قالب نشان دهم.
استنباطم این است که پدر بابک خرمدین، چون یک کار نظامی داشته، نظم نظامی را در زندگی هم پیاده کرده اما بقیه را بطور منفی متأثر کرده، من معتقدم همه اینها احتیاج به یک روانکاوی و روانشناسی گسترده دارد که این بستر باز شود چرا این جنابت باید انجام شود و چرا مادر باید همدست پدر شود؟