اینکه چگونه ساختار خانواده گرفتار بحرانهای مضاعف است و پدران و پسران، فهم مشترکی از واقعیت بیرونی ندارند. با آنکه لحد را میتوان ذیل تئاتر مستند صورتبندی کرد اما اجرا در فاصله از سوژه ملتهبی میایستد که قرار است روایت کند. تماشاگران در دو سوی سالن حافظ نشسته و شاهد جنایتی هولناک هستند که به آرامی در حال وقوع است. میزی که به موازات عرض صحنه تالار حافظ امتداد یافته و محملی شده برای رویتپذیری مشاجرات، نگاههای ویرانگر، معاشرتهای دوستانه و در نهایت جنایتهای هولناک. همه چیز به رنگ قرمز است و گویی چیزی برای پنهان کردن وجود ندارد. اشیایی که یادآور زندگی روزمره و توامان امکانی برای دست زدن به جنایت هستند یا بر روی میز قرار دارند یا زیر میز پنهان شدهاند. از منظر اجرایی و بازی بازیگران، نقش پدر و مادر درخشان است. مادر با آن ترکیب سادگی و مهربانی و پدر با آن جدیت و مرموز بودن. اما نقشآفرینی دیگر بازیگران فراز و فرود دارد و گاهی به لحن و فضاسازی اجرا، لطمه میزند.
لحد را میتوان یکی از اجراهای خوب امسال دانست. تلفیق یک فضای انتزاعی با یک داستان ملتهب انضمامی که مدتها سوژه بحث و گفتگوی آحاد شهروندان بود. در زمانهای که بیمسئلهگی بدل به یکی از مولفههای آثار هنری شده میتوان به تماشای نمایش لحد نشست و همچنان که لذت برد و به تامل در باب نسبت انسان با خشونت نشست.
حسین حیدریپور در مقام کارگردان میتواند بیش از این بر عنصر حذف تکیه کند و از توضیح واضحات بپرهیزد. لحد بیش از کلام به فضاسازی و کنشورزی بدنی احتیاج دارد. همان اتفاق مبارکی که در بازی پدر و مادر نمایش مشاهده میشود و لحظات نابی از یک اجرای خوب را مقابل دیدگان ما به نمایش میگذارد.