در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال تئاتر | اخبار | تماشاچی مجبور به احترام
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 15:06:56
نمایش من چه جوری ممکنه یه پرنده باشم؟ | تماشاچی مجبور به احترام | عکس
نویسنده: احمدرضا حجارزاده

یکم- «روح الله جعفری» هنرمند عجیبی است. «عجیب» این کامل ترین و دقیق ترین کلمه یی است که درباره او می توان به کار برد. گرچه عجیب بودن او ناشی از صفت جسارت (بخوانید شجاعت) اوست. «جسارت»: واژه یی که این روزها در جامعه ما و به ویژه عالم هنر رنگ باخته اما هنوز میان جامعه هنرمندان تک وتوک پیدا می شوند افرادی که برای تحقق آرمان و اعتقادات شان به کمترین جبر و خودسانسوری تن نمی دهند تا اندیشه و آثارشان کماکان شریف و فاخر بماند. جعفری تحصیلات پر و پیمان آکادمیک در عرصه تئاتر دارد اما پیش از ورود به این وادی، کارش را با ساخت فیلم آغاز کرد. با این حال از سال 74 و آغاز ورود به تئاتر با آثاری که به صحنه برد، نشان داد حرف های جدی و مهم تری دارد نسبت به کسانی که سال هاست مشغول ساخت وساز نمایشند. این موضوع وقتی شدت گرفت که وی نمایشنامه نویس رومانیایی الاصل فرانسوی، «ماتئی ویسنی یک» را شناخت و نسبت به نوشته هایش علاقه مندی نشان داد: علاقه یی که تا امروز هم ادامه داشته و گرچه به مذاق بسیاری از مدیران اجرایی، منتقدان و البته تماشاگران خوش نمی آید، موجب به صحنه رفتن نمونه هایی از بهترین کارهای ویسنی یک با اجرایی حرفه یی شده. اقبال از دو نمایش «اسب های پشت پنجره» و «تماشاچی محکوم به اعدام» به کارگردانی جعفری، شاهدی بر این ادعا، ولی عجیب است این کارگردان جوان با وجود موانعی که پس از سال 89 و اجرای «تماشاچی...» گریبانگیرش شد، نه تنها عقب ننشست و متوقف نشد، که با انگیزه بیشتر به مسیرش ادامه داد. نتیجه این پیگیری و سماجت برای اجرای نمایش های ارزنده، در یکی از نخستین روزهای ماه خرداد در تالار حافظ جلوه گر و افتخارآفرین شد.

دوم- نمایشنامه خوانی «من چه جوری ممکنه یه پرنده باشم؟» بی شک یک روخوانی صرف و ساده از نمایشنامه یی منتشرنشده و پرینت شده نبود. اجرایی که تماشاگران دوستدار تئاتر را پای این کار نشاند اجرایی چندبعدی و از چند منظر حائز اهمیت و قابل بررسی است. پیش از هر چیز، متن بسیار جذاب ویسنی یک با داستانی که مانند تمام کارهای او از فضایی انتقادی و سیاسی پیروی می کند، ولو در قالب تمثیل و کنایه و با روایت داستانی افسانه وار، غیرواقعی یا ماورایی. نویسنده این نمایشنامه تصویری روشن و دقیق از مواجهه مردم طبقات گوناگون جامعه با پدیده یی غیرطبیعی عرضه می کند: آدم هایی که حتی از نشانه های الهی و موجودات معصومی که چه بسا فرشته، معجزه و امدادگران معنوی باشند، توقعات مادی و انسانی دارند .پسری که به جای دست راست خود، یک بال دارد، بی آنکه خود بخواهد یا تقصیری در این ماجرا داشته باشد، از جانب همگان پس زده می شود. گروهی آن را نفرین الهی می خوانند.او هیچ چیز نمی خواهد جز یک دوست و هم صحبت اما افسوس که تنها شنونده مهربان حرف های او، پرنده یی است که بر لبه پنجره اتاقش می نشیند و آن تک بال پسرک، تنها ربط و بهانه همدلی و هم کلامی آنهاست. ویسنی یک اگر در متن «تماشاچی...» نگاهی خشن و عصبی به پدیده جنگ و محاکمه ناعادلانه یک تماشاچی سکوت کرده داشت، اینجا فضایی لطیف و شاعرانه برای بیان دیدگاه اعتراضی و سیاسی خود برمی گزیند که آن قالب احساسی به مدد موسیقی زیبای گروه اجرایی، تشدید شده و تماشاگر را با کار درگیر می کند: آنقدر که او چاره یی جز سکوت و احترام برابر نمایش پیش رو ندارد. درست مثل اتفاقی که حین اجرا در تالار حافظ رخ داد.

سوم- نکته دیگر درباره «من چه جوری...» که نمی توان از آن به سادگی گذشت، شیوه اجرایی نمایشنامه خوانی است. جعفری پیش تر هم در آثارش، وسواس برای کارگردانی، هدایت بازیگران و تناسب آنها با نقش و همین طور درگیرکردن مخاطب با اثر را نشان داده بود. اینجا هم با آنکه نباید فراموش کرد با یک نمایشنامه خوانی مواجهیم، نه یک اجرای صحنه یی، دقت و اشراف کارگردان در ریزترین مسائل اجرا هویداست. انتخاب شماری از برترین بازیگران تئاتر و نحوه تقسیم نقش ها، امکانی پدید می آورد تا تمام نقش خوان ها به سهم خود دیده و قضاوت شوند. در واقع می توان گفت تماشاگر با نقش اول و نقش دوم روبه رو نیست. کوچک ترین نقش ها با کمترین میزان دیالوگ، حائز اهمیتند. از طرفی جعفری با شکستن قواعد مرسوم در غالب نمایشنامه خوانی ها، گویا پیشنهادی تازه و نو برای اجرای نمایشنامه خوانی ارائه می دهد. ضمن اینکه اجرای «من چه جوری...» و استقبال گسترده از آن، مهر تاییدی است بر اینکه اگر نمایشنامه خوانی ها به شکل حرفه یی اجرا شوند، تفاوت چندانی با یک اجرای خوب صحنه یی نخواهند داشت و اصلاشاید بد نباشد کارگردانان تئاتر از این پس در جلسات نمایشنامه خوانی هم این شگردهای کوچک و جذاب و خلاقانه را برای دیدنی تر شدن اثر به کار ببرند.

چهارم- دو ستاره دیگر بر شانه های «من چه جوری... » از این قرارند: جعفری با تقدیم عواید فروش این تک اجرا به زلزله زدگان بوشهر، رسالت حقیقی هنر، یعنی نوع دوستی و یاری رساندن از طریق کار فرهنگی را به نمایش گذاشت و این کار در شرایطی که برخی ارگان های دولتی یا وابسته به دولت از کمترین کمک هایی به مناطق آسیب دیده خودداری کردند، بسیار پسندیده و ستایش برانگیز است.

پنجم- روح الله جعفری، دو سال است به شکلی غیرمستقیم اجازه کار ندارد و پشت درهای بسته مانده. اما واضح است که گویی حضور جعفری برای عده یی احساس ناامنی ایجاد کرده. برخی از دیالوگ های «من چه جوری...» وضعیت این کارگردان را تداعی می کند: «این مرد یک باله می تواند نژاد ما را به خطر بیندازد»، «این مرد خطرناک است، چون وجود دارد»، ولی آیا به واقع چنین تصوری درباره جعفری و سایر کارگردانان ممنوع از کار وجود دارد؟ پس چرا آنها وقتی حتی یک اجرای نمایشنامه خوانی روی صحنه می برند، با استقبالی شگرف مواجه می شود و بیش از چهارصد تماشاچی را به سالن تئاتر می کشانند؟ کاش تصمیم گیران و دست اندرکاران تئاتر، تغییری در شیوه نظارت و مدیریت خود اتخاذ کنند تا آثاری مانند «من چه جوری ممکنه یه پرنده باشم؟» تبدیل به آخرین تانگو کارگردان های مبتکر و حرفه یی ما بر صحنه نشوند.
۲۰ تیر ۱۳۹۲