کهبد تاراج را نمی دانم چند سال است که میشناسم. اما حس می کنم از سالهایی که خودم را شناختهام، از سال های دور، این دوست هنرمند را می شناسم. در جایی مطلبی از او خواندم از رضا رضامندی نازنین که بعد از آن من احساس تعلق کردم به کهبد تاراج. من با رضامندی زیاد ارتباط نداشتم ولی بین ما دوستی زیادی بود. مهر او و مراقبت از سعدی افشار و چند نمایشی که از او دیدم و چشمان مهربان و گشادش کافی بود تا از ته دل دوستدارش باشم. لازم نیست برای دوستی همیشه با یک نفر باشی گاهی می شود از دور و یا حتی سال به سال به یک خصلت او فکر کنی و از دوستی لذت ببری. رضامندی همین بود و کهبد تاراج هم یادآور مهر آن عزیز سفر رفته...
اما فرصت شد و نمایش ناتمام او را دیدم پر از لحظات خوب که از ذات خود کارگردان در کار جاری شده. بازیها و فضاسازی و حس کار عالی است. اما دلم خواست نمایشنامهای از خودش را میدیدم. کهبد نویسنده با اصالت خوبی است که ایرانی مینویسد. کارهایش را دوست دارم حتی اگر متن خودش نباشد. برای او بهترین را آرزو دارم.
شهرام کرمی