حسن پارسائی: نمایش «نفرین قحطیزدگان» یک درام خانوادگی – اجتماعی با پایان تلخ است که اشکان خطیبی اجرایی محتوادار و دیدنی از آن ارائه داده است.
به گزارش تیوال به نقل از سرویس تئاتر هنرآنلاین: کنشمندترین و تاًویلزاترین موضوعها آنهاییاند که به ناهنجاریها و معضلات زندگی خانوادگی و اجتماعی انسان میپردازند؛ این تمها حتی چنانچه موضوع محوریشان سیاسی نباشد، باز به گونهای تلویحی و الزامی سیاسیاند؛ در نتیجه، به علت حوادث و موقعیتهای محرک و تنشزا، عمیقاً بر ذهن و عواطف تماشاگران تاثیر میگذارند. یکی از برآیندهای تضادها و تقابلات پرسوناژهای چنین نمایشنامههایی به چراییهای وضعیتهای موجود در متن مربوط میشود، حتی اگر نویسنده به طور روشن و یا مستقیم به آنها اشاره نکرده باشد: ذهن مخاطب همیشه هنگام رویاروئی با شرایطی از این دست به تحلیل و علتیابی حوادث و موقعیتها میپردازد و این نوعی وارد کردن تماشاگران به ساحت موضوع و درگیر نمودن ذهن آنها با حوادث است.
نمایش «نفرین قحطیزدگان» اثر سام شپارد، به کارگردانی اشکان خطیبی که هماکنون در سالن سمندریان از مجموعه ایرانشهر واقع در خانه هنرمندان اجرا میشود، در زمره این نوع نمایشنامه و نمایشهاست. در این اجرا وضعیت یک خانواده فقیر و از هنجار خارج شده مورد بررسی قرار گرفته و شدت موقعیت تنگنایی فوق به حدی است که در درون خود خانواده منجر به تضادها و تقابلات خواسته و ناخواسته شده است. از تعامل اعضاء خانواده نشانی نیست و اصولاً چیزی به نام وابستگیهای عاطفی و انسانی معنا ندارد. آنها دائم از طریق زبان و اعمالشان به هم آسیب میرسانند؛ این شرایط در جامعهای که در آن پول، فریبکاری و زورگویی یک اصل محوری محسوب میشود، همه آنها را آسیبپذیر کرده است. داشتههای ضد فرهنگی این خانواده، فحاشی، دعوا، بیاعتنائی به زندگی و سرنوشت هم و تلاش یک سویه هر کدام از اعضاء خانواده در رابطه با یافتن راه و روشی فریبکارانه برای نجات خویش است. این خانواده در حقیقت از مدتها قبل از هم پاشیده و پرسوناژها با این از همپاشی از همان آغاز کنار آمدهاند.
سام شپارد تاًکید زیادی بر مسائل اجتماعی و خانوادگی آمریکا دارد. او در نمایشنامه "غرب حقیقی" هم به همین موضوع، اما به گونهای دیگر میپردازد و حتی نشان میدهد که چگونه این فاصلهها نهایتاً به برادرکشی میانجامد. آدمهای نمایش«نفرین قحطیزدگان» همواره در حال خوداظهاری و برونفکنیاند؛ آنها با خود، یا با اشخاص فرضی و یا با حیوانات (مثل بره بیماری که در آشپزخانه از او نگهداری میکنند) حرف میزنند؛ این نشان میدهد که تحت فشار روحی و روانی زیادی هستند. دیالوگها با بیانی تلویحی، تاویلدار و دراماتیک، تنشهای خانوادگی را به خوبی و به گونهای موجز نشان میدهند: "انگار ُتو خاک دشمنم"، "منم نخورمت، گرگها میخورنت"، "یه تنه میتونی آدمو دیونه کنی"، "دوره ساخت و سازه! این قطار داره رو به جلو میره، هیچکس نمیتونه جلوشو بگیره!"، "دیر یا زود باید بیائید توی این ساخت و ساز، وگرنه قطار از روتون رد میشه"، "ما نفرین شدهایم!، این نفرین نسل به نسل منتقل میشه !" و ... .
رویکرد سام شپارد را باید "ناتورالیسم آمریکائی" تلقی کرد. او در این اثر (حتی در نمایشنامه "غرب حقیقی") هیچ راه نجاتی باقی نمیگذارد و آنچه که پرسوناژها آن را راه نجات میپندارند، راهی بنبست، حتی پرمخاطرهتر و به مراتب جبرآمیزتر از شرایط قبلی و اساساً ادامه همان وضعیتها است.
در این اجرا دری که توسط پدر دائم الخمر شکسته و بعد از مدتی توسط خود او تعمیری نه چندان اساسی میشود و نیز لباسهای کثیفی که شسته میشوند، دو تمثیل و نماد از تغییر و تحولی مثبت، اما بیهوده هستند؛ به شکلی متناقض و همزمان، ناتوانی، زبونیت و تلاش عبث پرسوناژ پدر و افراد خانواده را هم در مقایسه با قدرتمندان و زورگویانی که قصد تملک خانه را دارند، آشکار مینماید؛ ضمناً خود خانه، خانواده مورد نظر و زورگویان هم عملاً تمثیل و نمادی از جامعه و خود آمریکا است؛ نکته حائز اهمیتی هم از نظر چگونگی حدوث این حادثه وجود دارد: تغییر ناگهانی و مثبت ذهن پرسوناژ پدر، بسیار ناگهانی و بدون دلیل نشان داده شده است؛ چنین به نظر میرسد که نویسنده در این قسمت، ذهنیتی صرفاً قراردادی و شخصی داشته و یا نکاتی توسط کارگردان حذف شده است.
نمایش «نفرین قحطیزدگان» یک درام خانوادگی – اجتماعی با پایان تلخ است. طراحی صحنه آن به طور نسبی در راستای موضوع نمایش است: از طریق دو در و فضای آشپزخانه، امکان ورود، خروج و حرکت برای بازیگران فراهم شده، اما دکور به علت پر بودن تقریبی (به جز یخچال) اغلب قفسهها از قوطیها و چیزهای دیگر تا حدی در تناقض با فقر زیاد خانواده است. موسیقی که شامل ترانههایی به زبان انگلیسی است با موضوع و مکان حوادث تناسب دارد. نور معمولی اجرا در راستای زندگی بیرونق پرسوناژهاست. چهرهپردازی بازیگران خوب انجام نشده و مصنوعی بودن کلاهگیس مردان کاملاً مشهود است. طراحی لباس نسبتاً خوب انجام شده، اما در یک مورد نامناسب است؛ پالتو نظامی پرسوناژ پدر به علت کوچک بودن درجهاش کاملاً ایرانی جلوه کرده، در حالی که درجه روی قسمت بازویی پالتوهای نظامی ارتش آمریکا بزرگ و شاخصتر از حد معمول است. بازیگران، خوب بازی میکنند؛ به جز یک نفر (بازیگر نقش کلانتر) همگی انتخابهای خوبی هستند: اگر برای نقش کلانتر بازیگر نسبتاً چاق، قد بلند و درشت صورتی، انتخاب میشد، هیمنه و اقتدار مزاحم و تجاوزگرانهای که از نظر تماتیک در موضوع نمایش محوریت دارد، برجستهتر میشد.
میزانسنها به تناسب وضعیتهای روحی پرسوناژها و موقعیتشان انتخاب و شکلدهی شدهاند؛ کلاً کارگردانی، خوب و پذیرفتنی انجام شده و عملاً حوادث و آدمها را کاملاً باورپذیر کرده که البته بازی بازیگران هم تاثیر زیادی در این امر داشته است. نمایش «نفرین قحطیزدگان» به کارگردانی اشکان خطیبی در کل، اجرایی محتوادار و دیدنی است