آگاممنون دخترش ایفی ژنی را قربانی می کند تا پیروز جنگ تروا باشد.اما به دست همسرش کشته می شود.او نیز بعدها به دستفرزندانش الکترا و اورستیا به قتل می رسد.
پرداختن به آثار کلاسیک از دو منظر قابل توجه است:اول تجربه زیبایی شناسی و دوم کند و کاو در فلسفه زندگی.پیش از کشتن سعیدارد در هر دو منظر حرفی برای گفتن داشته باشد.عنوان نمایش تداعی کننده دنیای خشن و درگیری اساطیر و حب و بغض هایشاننسبت به هم است.جایی که خدایان و نیمه خدایان برای اهداف شان خود را مجاز می دانند دست به هر کاری بزنند.همدیگر را از بینببرند و یا با استفاده از قدرتی که دارند،حریف را با هر حربه ای که بلد هستند، نابود کنند.
دنیای اسطوره وادی مفاهیم جهانشمول است چرا که سال ها تجربه زیستی بشر در آن مطرح میشود. مظاهر اساطیری، عصاره تجربهزندگی در قرنی هستند که نویسنده و هنرمند در آن زندگی می کند. پیش از کشتن انسان را در بدترین نقطه حیات خود روایت میکند.سوالی که نمایش پیش روی تماشاگران می گذارد از جنس دیگری است و در واقع سوال متداول این گونه آثار نیست. نمایش اینچالش را مطرح میکند:جامعه ای که بر ضد خود عمل می کند، چگونه می تواند زیست کند؟ ضد آرمانشهر بودن نمایش از وضعیت آدمها و موقعیت های پیشنهادی نمایش و نوع نگرش پدید آورندگان آن به موضوع های مطرح در نمایش های کلاسیک و اساطیر سر چشمهمیگیرد که در حال و هوای نمایش پیش از کشتن ساری و جاری است. نمایش به طور واضح و روشن این مسئله را در پیش فرض خودطرح می کند: انسان امروز چگونه توانسته به توانایی های زیستی خود به عنوان یک مهارت برای تسلط بر محیط اطراف غلبه یابد؟ درجامعه ای که تاریکی و سیاهی موتیف غالب همه رفتارهای بشری است، جامعه ضد آرمانشهر چگونه پیش می رود و البته چهپیشنهادهای مهم و معقولی برای بشر امروز دارد؟ بدیهی است که نمایش برای بیان چنین منظوری به شیوه روایت غیر متعارف متوسلشود و در نهایت به پازلی از نمایش های کلاسیک تبدیل گردد. نگاه مدرن تولید کنندگان نمایش به آثار کلاسیک از همین تکه های انتخابیو برداشت های زیباشناسانه به این متون سرچشمه می گیرد. بر اساس همین دیدگاه است که وحدت های مطرح در دنیای کلاسیکشکسته می شود و پیرنگ اصلی و به اصطلاح شاه پیرنگ جای خود را به خرده پیرنگ های پراکنده ای می دهد که مانند کوه های یخ برروی آب همه جا شناور هستند. بسان جزایر جدا از هم که برای وصل شدن و جوش خوردن به یکدیگر باید راه پر پیچ و خمی را پشت سربگذارند. دنیای تصویر شده در نمایش،جامعه ای به بن بست رسیده با رفتار و عادات خشن و روحیه وحشی گری است. جامعه ای کهانتقام را سر لوحه خود قرار داده و رفتارهای اجتماعی اش را بر همین پایه استوار کرده است. در چنین اتمسفری انسان ها به شدیدترینو فجیع ترین شکل، از هم انتقام می گیرند و بر خلاف این گفته که انتقام غذایی است که باید سرد سرو شود، عمل می کنند.
نمایش توالی زمان را در هم می شکند و اتفاقات را بر اساس برداشت خود از وقایع شکل می دهد نه وفاداری به اتفاقات تاریخی. صحبتی که از آکادمی افلاطون به میان می آید با توالی زمانی نمایش در تضاد است اما این موضوعی نیست که نویسنده و کارگرداننمایش از آن مطلع نباشند. چنین شکستی برای ایجاد این تصور شکل می گیرد که کلیه مناسبات طراحی شده در نمایش که بین انسانها وجود دارد، همانند روزگار کنونی دارای ابعاد مشترکی است.عشق همان کیفیتی را دارد که سالیان پیش در میان آدمیان داشت. چنیناست دیگر خصوصیات اخلاقی و رفتاری بشری: خشم،کینه،حسد و...نمایش در زبان تصویر هم چنین رویکردی را مد نظر دارد و بااستفاده از حرکات باله و دویدن های بازیگران بر صحنه که به حرکات رزمی نزدیک است، ذهن را به سمت و سوی دنیای پهلوانان پیشمی برد بخصوص که نمایش در استفاده از ابزارهایی مانند چاقو و تبر راه افراط را در پیش می گیرد.
معاصرسازی از دغدغه های پدید آورندگان نمایش است.اما این معاصر سازی چطور اتفاق می افتد؟نمایش در ساحت کلیخود،نمایشی داستان محور است با محوریت ماجراهای اسطوره ای. مهمترین نکته که باعث رونق خرده پیرنگ های داستانی و روایتخاص پیش رو قرار می گیرد،لذت کشف و شهود در حیطه داستانی می باشد.امروز کشف قوانین متعدد علمی در کلیه بخش های علمی،مناسبات زندگی را تغییر داده و با شکستن و در هم آمیزی زمان، نگاه به مسائل جامعه را تحت تاثیر قرار داده است.تماشاگر با نمایشپا به دنیای غیر ممکن ها میگذارد و با وضعیت های غیر عادی آشنا میشود. اعمال خارق العاده از انسان می بیند. کارهایی که ازعهده انسان عادی بر نمی آید.بی معنایی احساس بشری در نمایش در بی معنایی مرگ شکل می گیرد. نوعی بی حسی احساس کهباعث می شود انسان از مقام انسانیت خود خارج و مرزهای دیگری را تجربه کند. هر چند پهلوان نام آوری مثل هکتور باشی. وقتیخانواده ات از هم پاشیده و دیگر هیچ سرنخی از ریشه هایت در تو وجود ندارد، چگونه می توانی به زیست خود ادامه بدهی؟ تقدیر درفلسفه یونان باستان توسط قدرت های خدایی رقم می خورد اما در دنیای مدرن تقدیر توسط خود انسان و بدست انسان اتفاق می افتدبرای همین انگشت اتهام به سمت بشریت دراز شده است.
خشونت در تمام صحنه ها وجود دارد و در کنار تم سیاسی نمایش، از مفاهیم عمده و تکرار شونده نمایش به حساب می آید. داستاننمایش برداشتی از دو نمایشنامه اورستیا اثر آشیل و الکترا اثر سوفوکل و داستانی کلاسیک برای توضیح آرمانشهری است که در آنانسان امروز می تواند نفس بکشد و به زیست طبیعی خود ادامه بدهد. دنیای نمایش دنیای شرح حالات روحی و روانی انسان معاصراست که از منظرهای انسانی، عاطفی و شاعرانه سعی دارد اسطوره های دوران باستان را به زبان معاصر ترجمه کند. دغدغه امروزیبودن نمایش در عشق ها، شکست ها و رویاهای فردی در نسبت با سرزمین، جامعه و جنگ قدرت های سیاسی و رخدادهای تاریخیتجسم می یابد.نمایش از نمادها و نشانه ها برای آشنایی زدایی و در ادامه برای آشنا کردن و آمادگی ذهن و روح تماشاگر با مفاهیممد نظر نمایش استفاده می کند. اگرچه همین نشانه ها فراوان نیستند اما با همین تعداد به خوبی قادر هستند حرف ها و مفاهیم خود رابیان کنند. با همین نمادها و نشانه ها است که نمایش موفق می شود به جنگ قدرت های فرا انسانی برود و تا نابودی آنها زمان و زمین راتحت تسلط خود در آورد. نمادهایی که در عین کم بودن، فراگیر هستند. آدم های نمایش بخشی از پیکره های بشری هستند که مانندمهره های شطرنج در جنگ یا مصالحه با قدرت های سیاسی بزرگ دنیا زندگی اطرافیان خود را به چالش می کشند و به رویایی با دشمنپنهان و پیدای بشریت میپردازند. علاوه بر همه اینها، نمایش همه چیز را در ظرف نسبیت مطرح می کند تا به فرمولی در رابطه با نسبتآدم ها و قدرت های بزرگ سیاسی دست یابد. آدمهای نمایش بیامان مبارزه می کنند و در این راه به هر کاری دست می زنند آنها تنهااسمی از دوران باستان با خود یدک می کشند و تمام خصوصیات شان امروزی است. طراحی ساده اما به اندازه، در کنار بازی هایخوب و تاثیر گذار و نورپردازی مناسب و حس های نمایشی در مجموع پیش از کشتن را به اثری تاثیرگزار تبدیل کرده است.
پیش از کشتن نمایشی با مولفه های خاص است که دستور العمل های خاصی را هم رعایت می کند.این موضوع در فضاسازی وهمچنین رفت و برگشت های گلنگدنی نمایش در زمان که آن را به الگوی شناخته شده سفر در تونل زمان تبدیل کرده، در کنار ارجاعاتسیاسی و اجتماعی به خوبی به چشم میخورد. طراحی حرکات فرم که با لحن بدن و بیان مطرح میشود، قدرت تبدیل کلام به تصویر راگسترش میدهد. هر چند در بخش هایی به شعارزدگی دچار میشود اما در مجموع موفق می شود روایتی یکدست را پیش چشمتماشاگران به نمایش بگذارد. قدرت فساد می آورد. این شاه کلید تم نمایش است.
سعید محبی