در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال تئاتر | اخبار | مرزهای قصه تا کجا معتبرند؟
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:08:44
نمایش من در پوست شیرم نمیگنجم | مرزهای قصه تا کجا معتبرند؟  | عکس

نمایش «من در پوست شیرم نمی‌گنجم» نوشته روزبه حسینی، این روزها به کارگردانی صبا آزادی در چارچوب «رپرتوار سه نمایش اقتباسی گروه و ناگهان» روی صحنه تماشاخانه استاد انتظامی رفته است.
به گزارش تیوال به نقل از خبرگزاری روزنامه شرق، نمایشنامه «من در پوست شیرم نمی‌گنجم» سال‌ها پیش- تا جایی که یادم هست ١٢-١٣ سال پیش- نوشته شد. نمایشنامه اصلی یعنی «در پوست شیر»، اثر «شان اوکیسی»، نویسنده بزرگ ایرلندی، پیش از آن در ایران ترجمه‌شده بود و اجراهایی مختلف از آن روی صحنه رفته بود. این اقتباس- در آن زمان- تازه هم، اگر درست یادم باشد، بارها تا مرز اجرای عمومی پیش رفت، تا حالا که با کارگردانی صبا آزادی در تماشاخانه استاد عزت‌الله انتظامی مجموعه خانه هنرمندان روی صحنه می‌رود. شخصاً از همان زمانی که نخستین بار این متن را خواندم، خیلی جاهایش برایم درخور توجه بود و حالا به مناسبت اجرا، می‌خواهیم ببینیم کجاها هستند که توجه را بیش از همه جلب می‌کنند.


١  اول بد نیست بدانیم «شان اوکیسی» کیست و چه نوشته بوده که دست‌مایه این اقتباس‌شده است. اوکیسی را شاید بتوان یکی از بازمانده‌های سبک نمایشنامه‌نویسی «عصر الیزابتی» دانست؛ بااینکه در اواخر قرن نوزدهم و نیمه نخست قرن بیستم زندگی می‌کرد؛ اما ازنظر فرم، همواره تحت تأثیر شکسپیر و پیروانش بود؛ یکی از واپسین نمایشنامه‌نویسانی که منادی دوران تسلط نویسنده بر صحنه تئاتر بودند. «در پوست شیر» بانام اصلی «سایه‌ای از یک مرد مسلح» را - که نخستین نمایش اجراشده اوکیسی است- با تم ظاهراً چریکی و مبارزه‌جویانه‌اش، اوایل دهه ٥٠ دکتر اسماعیل خویی برای ناصر رحمانی‌نژاد ترجمه کرد و طبیعتاً با توجه به شرایط سیاسی و فرهنگی آن زمان، کتابی که روی پیشانی‌اش اسلحه بود و درونش روایت مبارزات چریکی جنگ‌های استقلال ایرلند، به «در پوست شیر» تغییر نام یافت. نمایشی که خیلی‌ها- مثل دیگر آثار اوکیسی- به کمدی سیاه منتسبش می‌کنند و البته خود نویسنده در همان پیشانی کتاب، «تراژدی در دو پرده» می‌نامدش. فضای غبارآلود شهر دوبلین و آدم‌هایی که در تب‌وتاب خوی احساساتی و خونگرمشان و در میانه شهرنشینی آپارتمان محور تازه شکل یافته و دودگرفته و فقیرانه آنها، درست در بحبوحه مناقشات خشونت‌آمیز بریتانیا و ایرلند، جا خوش کرده‌اند. حالا ببینیم در این روایت تازه، نویسنده (روزبه حسینی) چه کرده و کجاها را- به‌جز واردکردن تکه‌هایی ملهم از فضای زبان فارسی و شرایط محیط خودمان- دستخوش تأثیرات قلم خود کرده‌است.
٢  نمایشنامه اصلی ١١ شخصیت دارد که حسینی در این اقتباس (من در پوست شیرم نمی‌گنجم)، پنج‌تا از آنها را بیرون کشیده، زوایای مختلفشان را حسابی بررسی کرده - و در صورت نیاز تغییر داده- و درست در همان محیط نمایش اوکیسی، در موقعیت‌هایی نسبتاً تازه، رهایشان کرده است؛ آنها را از اسارت نویسنده اصلی خارج کرده، پروبالشان داده و البته دوباره در قالب اسارت‌های جدیدتر هرچند با محدودیت کمتر، قرارشان داده است. درواقع، انگار دیوارها را برداشته و جای آنها در و پنجره گذاشته است. طبیعتاً با این کار نوری متفاوت بر فضای داخل صحنه/آپارتمان تابانده و راه‌هایی تازه برای ورود، خروج و کنشگری شخصیت‌ها ساخته است.
«دانل» که در متن اصلی هم کاراکتری محوری است، شاعری است که در خانه «شوماس» یا «شیمس» زندگی می‌کند؛ جوانی ویلچری و خیال‌باف، «تامی اووِنز» شادنوش و موزیسین با پرداختی بیشتر در این اقتباس، «گالاگر» کارگرمآب و دست به دعا- که درواقع در متن اصلی یکی از همسایگان مجتمع بغلی است- و «مینی» تنها زن این روایت جدید، دخترکی سربه‌هوا که هنوز دنیای اطرافش را درست نمی‌شناسد... همه روی‌هم در یک مجتمع آلونکی-آپارتمانی همان‌طور که پیش‌تر گفتم.
٣  گفتم که اوکیسی از آخرین نمایشنامه‌نویسانی بوده که با تأسی از شکسپیرین‌ها، حاکمیت تامه نویسنده برجهان نمایش را می‌پسندیدند و اعمال می‌کردند؛ آن‌هم با توضیح صحنه‌های بسیار طولانی و جزئی؛ زمانی که کارگردان تنها برنامه‌ریز (کنداکتور) بود و نویسنده ارباب جهان نمایش... جایی که حتی رنگ لباس و کفش شخصیت‌ها، نحوه راه رفتن‌ها، اداها، موسیقی و... هم بدون هیچ کم‌وکاستی بر اساس توضیح صحنه‌ها رعایت می‌شد. حالا، در اینجا و این اقتباس، حسینی این توضیح صحنه‌های عریض و طویل را به چیزی دیگر تبدیل می‌کند؛ گاهی به دیالوگ و مونولوگ، گاهی به خط‌های برخورد روایی و گاهی هم تنها حذفشان کرده است. در عین آنکه فضای کار را برای کارگردان باز می‌کند، بازهم در همان راستای آزادسازی از اسارت جهان نویسنده، درواقع مرزهای محکم داستان اصلی را که اوکیسی خارج از مرزهای شخصیت‌ها ترسیم کرده بود، تبدیل به مرزهایی در جهان درونی شخصیت‌ها کرده است... جوری که شخصیت‌ها به‌طور طبیعی در همان مرزها حرکت می‌کنند؛ انگار که خواست طبیعی خودشان باشد.
٤  اما جالب‌توجه‌ترین  اتفاقی که در این نمایش‌نامه می‌افتد، تکنیک‌های متفاوت اقتباس استفاده‌شده از سوی نویسنده است. از یک‌سو، جهان این نمایش‌نامه به «فراداستان» و قواعد بینامتنی پهلو می‌زند و از سوی دیگر، به بازراه‌اندازی (ریبوت)؛ نمود این دو رویکرد اقتباس، آنجا پیدا می‌شود که تعدادی از شخصیت‌های انتخاب‌شده از متن مرجع، به سطحی از خودآگاهی رسیده‌اند؛ یعنی همان شکستن مرزها و فاصله‌های متن اصلی... و رهاشده‌اند در چارچوب اختیارات تازه خود تا داستان را بر مبنای منطق شخصیتی خودشان پیش ببرند. شاید اعلاترین مثال برای چنین کاری، نمایش- و بعداً فیلم- درخشان «تام استوپارد» باشد؛ «رزنکرانتز و گیلدن‌استرن مرده‌اند» با درخشش گری الدمن و تیم راث. جایی که استوپارد دو شخصیت فرعی نمایش «هملت» را تبدیل به قهرمانان داستان خودش می‌کند؛ ذره‌بین را از روی یک برش از همان مقطع زمانی و مکانی برمی‌دارد و روی برشی دیگر می‌گذارد. در چنین جایی، شخصیت‌ها درواقع خطوطی جدید ترسیم می‌کنند که در عین متفاوت بودن با داستان اصلی، همچنان امتداد منطقی مسیر همان شخصیت‌هاست؛ درواقع فیل همان فیل است فقط نورافکن به‌جای متفاوتی از آن تابانده می‌شود؛ شاید جایی که کسی قبلاً نوری به آن نتابانده است.

۰۸ شهریور ۱۳۹۶