به گزارش تیوال به نقل از
ایران تئاترشناسه مطلب: 64247
روایت عاشقانه نمایشی است که با تأکید بر توانایی های بدن، و با نگرشی نو بر آن، در تالار قشقایی تئاتر شهر به روی صحنه رفت. به این بهانه، با بابک دقیقی، طراح و کارگردان این نمایش گپ و گفتی داشتیم که در پی می خوانید.
ابتدا به طور خلاصه درباره پروژه ی "بدن و اشیا" برای مخاطبین تئاتر توضیح بفرمایید.
با توجه به این موضوع که مرکز مطالعات قشقایی برنامه ای را اعلام کرده بود درباره این که اگر گروه هایی تجربیات مشخص و یا ایده های هدفمند و اجرایی دارند در این طرح مشارکت کنند، گروه "زا" هم با توجه به تجربیاتی که در هفت هشت سال اخیر داشت پیشنهادهای خود را در قالب پروژه ی "بدن و اشیا" مطرح کرد. این پروژه در سه بخش اجرای نمایش، کارگاه های آموزشی، و انتشار کتابچه کوچک تخصصی پروژه ی "بدن و اشیا" شکل گرفت که همه اینها به نوعی با همان پرژه ی اصلی تحت عنوان "بدن و اشیا" ارتباط مستقیم داشت.
برنامه اجرای پروژه از ۲۹ شهریور آغاز شد و تا ۱۴ مهر ادامه دارد. اگرچه همه بخش های این پروژه توسط اساتید صاحبنام تئاتر و علوم اجتماعی ایران برگزار می شود ولی ما هنوز هیچ ادعایی درباره کامل بودن این پروژه نداریم و این نمایش تنها اشاره کوچکی است به گستره بزرگی که قابلیت موضوعی و مطرح شدن دارد و ما با توجه به زمان اندک اجرای پروژه، تنها درخواست توجه مجدد به این موضوع را داریم. ما اصولاً چیز جدیدی نمی گوییم. هر آن چه ما می گوییم قبلاً گفته شده است و ما تنها می خواهیم به چیزهایی که قبلاً گفته شده از زوایایی دیگر نگاه کنیم چرا که با توجه به این که در دنیا نظریات و دیدگاه های مربوط به حوزه بدن پیوسته در حال تغییر است، می طلبد که ما هم در فضایی که ایجاد شده نگاهی تازه به این حوزه داشته باشیم. و با نگاهی به ارتباط بدن و اشیا و تئاتر می توان گفت که تئاتر چیزی جز بدن نمی تواند باشد.
تنها دلیل تأکید و برجسته سازی بدن نسبت به ابزارهای دیگر، حس آوانگارد سنت شکنی در برابر خواست ها و عرف های اجتماعی است و یا تلاشی است در جهت کمرنگ تر کردن نقش بیان و حس در نمایش؟
نه، واقعاً قصد کمرنگ کردن چیزی نیست. تئاتر با همه عوامل خود ساخته می شود ولی نقش بدن را در این بین نمی توان حذف کرد چرا که اصولاً با نادیده گرفتن بدن و اشیا، تئاتر شکل نمی گیرد، اما قصد ما، مجدد دیدن نقش بدن در تئاتر بود. این تنها برای جسته تر کردن این بخش بود و نه برای اهمیت ندادن به سایر بخش ها. اما مسأله مهم این است که در دنیای امروزی بدن دچار مناقشات گسترده ای است.
این مناقشات که باعث می شود من در این مقطع، نام بدن را در سطح جامعه بین المللی "بدن دچار بحران" بنامم، باعث می شود که دوباره درباره بدن، تفکر و تحلیل شود. بدن در دنیای امروز دچار ناشناختگی و تن در دادن به مسائلی است که این مشکلات مربوط به بدن را، در دنیای تئاتر هم می توان دید. در چنین شرایطی می طلبد که درباره زوایا و جزئیات بدن، هر چند بدیهی باشند دوباره بیندیشیم، چرا که بدن در جامعه، و بدن در تئاتر، در ارتباط مستقیم با یکدیگر هستند و با تغییر نگرش و کاربرد بدن در تئاتر، خودبخود مخاطب را نیز در این تغییر شرکت می دهیم.
در ذهن خود، در بین سه ابزار بدن، بیان، و حس برای بازیگر و دیگر عوامل تئاتر درصدگذاری می کنید و اگر این اتفاق می افتد برای هر کدام چه درصدهایی را در نظر می گیرید؟
اصولاً من اینها را تفکیک نمی کنم و در کارگاه هایی هم که برگزار می کنم قائل به چنین تفکیکی نیستم. همه عواملی که شما نام بردید در واقع یکی هستند و در یک کل به نام بدن در ارتباط با هم کار می کنند و ما برای شناخت بیشتر آنها را از هم جدا می کنیم. همه این ابزارها در بدن، سازنده کنش ها و واکنش های بازیگر هستند. این ابزارها قابل تفکیک نیستند و نمی شود یکی را بر دیگری برتر دانست، مانند ارگان های بدن که اگرچه مثلاً قلب در بدن دارای ارزش فراوانی است ولی درواقع همه اعضای بدن دارای یک ارزش هستند. همه اعضای بدن در ارتباط با هم زندگی را می سازند، آن را اجرا می کنند، آن را تجربه می کنند، و آن را مصرف می کنند.
با حذف اشیا از پروژه، و با کمرنگ کردن بیان، می توان به پانتومیم نزدیک شد و پانتومیم را حد متعالی این پروژه دانست؟
این هم یک گزینه محسوب می شود. می توان این پیشنهاد را نیز در نظر گرفت که با حذف اشیا و حتی حذف سالن نمایش، شکل دیگری از اجرا را تجربه کرد، اما در حال حاضر، اشیا بخشی از زندگی و هویت ما هستند، ما را شکل می دهند و ما آنها را شکل می دهیم. بدن ما در ارتباط با اشیا زندگی می کند و بدون آنها نمی توانیم زندگی کنیم ولی شاید بتوان بدن بدون اشیا را نیز در نمایش تجربه کرد، ولی نباید فراموش کرد که در دنیای امروز ما، ارتباط ما با اشیا روزبروز بیشتر و پیچیده تر می شود.
تئاتر "بدن و اشیا" را می توان همان "تئاتر بی چیز" یا "آزمایشگاهی گروتفسکی" دانست؟
تئاتر گروتفسکی شیوه ای از تمرینات، آموزش، پرورش، و اجرای تئاتر بود ولی تئاتر "بدن و اشیا" یک شیوه تئاتری نیست وتنها نگاهی دوباره و ضرورت تلنگری است در بازنگری به بدن و اشیا و ارتباط این دو با یکدیگر. تئاتر گروتفسکی از ابتدا تا انتها دارای مشخصات نوعی خاص از تئاتر است، ولی تئاتر "بدن و اشیا" تنها برجسته سازی بدن و اشیا و ارتباط این دو با یکدیگر محسوب می شود و غیر از این چیزی نیست.
در کارگردانی "بدن و اشیا" در شاخه های مختلف بازیگری، دکور، صحنه، و افکت، و غیره، اولویت بر فرم است یا بر محتوا؟
در واقع هیچ اولویتی وجود ندارد ولی در شیوه ی کاری ما تأکید بر اجرای بدن هاست، و ارتباط بدن ها با بدن ها، و ارتباط بدن ها با اشیا. نمایش در این شیوه، در ارتباط بدن با بدن، و بدن با شیء شکل می گیرد و پیش می رود و نمی توان در این بین، اولویتی برای فرم یا محتوا در نظر گرفت.
در تئاتر "بدن و اشیا" تولید شخصیت های چندبُعدی غیر تیپیک با ساختار روانشناختی پیچیده برای پرسناژهای نمایش، قابل اجراست؟
از بعد روانشناسی نمی دانم ولی ما می توانیم انسان هایی با قابلیت های چندگانه ای که وضعیت ناپایداری در موقعیت ها دارند که مابه ازای آن می توان آنها را "پریشان احوال" نامید، در نظر بگیریم که در نهایت، آنها نیز وضعیت خود را در بدن های خود بروز می دهند و به پیروی از وضعیت خود، روابط گوناگونی با اشیا دارند، آن گونه که به دلیل قرار گرفتن در وضعیت عدم تفکیک و عدم تدبیر، نمی تواند روابط درستی با بدن های دیگر و اشیا برقرار کند و چنین حالاتی را می توان با تأکید بر بدن، در تئاتر به نمایش گذاشت.
با نگاهی به استفاده غیر جنسیتی شما از بازیگران نمایش "روایت عاشقانه"، آیا می توان در انتظار تولید متون غیر جنسیتی با پرسناژهای خنثی در تئاتر "بدن و اشیا" بود؟
ما ناگزیر از جنسیت هستیم. آن چه در این نمایش اتفاق افتاد، رفت و آمد بین دو جنسیت بود، یعنی آنها در لحظاتی زن و در لحظاتی مرد بودند. به عنوان مثال رخش در نمایش ما در واقع یک اسب بود که در کنش ها و رفتارهای بین انسان و اسب در رفت و آمد بود. اگر فقط رفتار و کنش های یک وجه را دارا بود، آن گاه دارای شخصیت قالبی می شد ولی او دارای شخصیت قالبی نیست.
تئاتر "بدن و اشیا" را می توان در گونه های "ایسم" ها، یا مکاتب و سبک های ادبی طبقه بندی کرد؟
این گونه تئاتری را معمولاً با عنوان تئاتر فیزیکال می شناسند، اما با توجه به این که در روش اجرایی ما، بدن محور اجرای نمایش است، می توان این روش را در همه انواع گونه های نمایشی اجرا کرد و نمی توان هیچ محدودیت مکتبی یا سبکی برای آن در نظر گرفت و تنها شیوه اجرای آن در ایسم ها یا مکاتب گوناگون متفاوت است.
در پایان، اگر نظر، پیشنهاد، و یا انتقاد خاصی درباره جایگاه تئاتر "بدن و اشیا" در تئاتر ایران دارید برای خوانندگان عزیز بفرمایید.
من خودم را در جایگاهی نمی دانم که بخواهم برای تئاتر ایران نظری بدهم و تنها می توانم به این نکته اشاره کنم که با توجه به ضرورت بازنگری به موضوع بدن در تئاتر، و کمبود پژوهش در این زمینه، طببیعتاً خلاءیی در این حوزه احساس می شود که من فکر می کنم اگر ما بخواهیم نقطه تحولی در تئاتر ایران پیدا کنیم، آن نقطه بدن هاست و این کار تنها با پژوهش و دانش اصولی امکانپذیر است و اگر به این صورت انجام نشود ما دچار تغییراتی خواهیم شد که این تغییرات بنیادین نخواهند بود بلکه تغییراتی ظاهری خواهند بود. آنچه در تئاتر امروز ما ضرورت محسوب می شود، احساس نگاهی دوباره به موضوع بدن، ارتباط بدن با بدن، ارتباط بدن با اشیا، و ارتباط بدن با جامعه است. شاید امروز هم این اتفاق نیفتد ولی می دانم که روزی تئاتر به این نگاه دوباره خواهد رسید.
گفت و کو از بهنام حبیبی
درباره نمایش
روایت عاشقانه