در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال تئاتر | اخبار | همان باش که نیستی یک پروفرمنس مبارزه جو است
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 21:55:16
نمایش همان باش، که نیستی | همان باش که نیستی یک پروفرمنس مبارزه جو است | عکس
به گزارش تیوال به نقل از ایران تئاتر
شناسه مطلب: 63453

سامان ارسطو بازیگر، کارگردان، نمایش‌نامه و فیلم‌نامه‌نویس و مدرس تئاتر از سال ۱۳۶۴ فعالیت‌های هنری را آغاز کرد. در سال ۱۳۶۷ با نویسندگی و کارگردانی نمایش‌نامه‌ی «سلول هیجده» وارد حرفه‌ی کارگردانی تئاتر و نمایشنامه‌نویسی شد.

عضویت در هیئت‌مدیره‌ی انجمن نمایش شاهرود از دیگر فعالیت‌های وی است. ارسطو  در سال ۱۳۶۷ گروه نمایش «چکاوک» را در شهرستان شاهرود تشکیل داد. گروه نمایش «آوای دیوانگان» نیز در سال ۱۳۷۶ باهمت و تلاش وی در تهران تشکیل شد. او بین سال‌های ۱۳۸٩-۱۳۸۳؛ در سه دوره، بازرس اصلی انجمن بازیگران خانه‌ی تئاتر ایران بوده است. ارسطو تاکنون برنده و کاندید جوایز متعددی، درزمینه‌ی بازیگری و کارگردانی، از سوی جشنواره‌های بین‌المللی، ملی، استانی و منطقه‌ای شده . او همچنین دارای گواهینامه‌ی درجه‌دو هنری  درزمینهٔ تئاتر است.

او تاکنون ده فیلم‌نامه نوشته است و در سینما با بزرگانی از قبیل مسعود کیمیایی، تهمینه میلانی، اصغر فرهادی و کمال تبریزی همکاری داشته است.

شب بارانی، پرنده و فیل، چهار دستان، بازی خانه، باکره پاییزی، هتل پلازا، خانه برنارد آلبا، همه دزدها که دزد نیستند. ازجمله کارهای مهم کارنامه تئاتری سامان ارسطو محسوب می‌شوند.  نمایش همان باش که نیستی پیش‌ازاین در جشنواره پرفورمنس ( ایران – فرانسه) در فروردین‌ماه امسال به‌عنوان اثر برگزیده انتخاب‌شده است. نمایش همان باش که نیستی با کارگردانی سامان ارسطو و بازی  افسانه میرباقری، نادیا باوند، سیما شکری، ماهی عظیمی، شهرزاد بصیر، علی صحرایی و سامان ارسطو  از ۱۰ شهریورماه هر شب ساعت ۱۸ در تماشاخانه موسسه فرهنگی و هنری فانوس واقع در میدان هفت‌تیر، جنب مجتمع یاس، کوچه آذری پلاک ۲۵ به اجرا درآمده است. با سامان ارسطو درباره نوع، ساختار و درون‌مایه نمایشش گفت‌وگو کرده‌ایم.

آیا نمایش همان باش که نیستی در تداوم اجراهای قبلی گروه شما در تماشاخانه فانوس نظیر اینجا جای تو نیست وهم تون من می‌شناسیم است؟

 نمایش همان باش که نیستی باید به‌عنوان یک کار مستقل نگاه شود و البته شباهت‌هایی با نمایش همتون منو می شناسین دارد و در هردوی این نمایش‌ها به قصه زندگی خودم پرداخته‌ام.  

بنابراین نمایش همان باش که نیستی یک اثر حدیث نفسی است؟

 بله در هردوی این نمایش‌ها برشی از زندگی‌ام روایت‌شده است و البته این کار یک پروفرمنس مبارزه‌ای است.

 چه شرایطی باعث شده که شاهد خشونت‌های زیادی میان شخصیت‌های نمایش باشیم؟

همانطوریکه گفتم نمایش قصه زندگی‌ام است و در دنیای زندگی می‌کنیم که پر از خشونت و خونریزی است. من خودم درگیر بخشی از این خشونت بودم و بر من اعمال شد. حتی این خشونت فراتر از خشونتی بود که در نمایش دیده می‌شود.  در نظر بگیرید عده‌ای به‌زور و با خشونت وادارتان کنند کاری را که تمایلی برای انجامش ندارید، با جبر انجام بدهید و در موقعیت تلخی قرار بگیرید.

همان اتفاقی که برای دو شخصیت دربند در نمایش رخ می‌دهد؟

بله جبری بر این دو نفر اعمال می‌شود که اختیار از آن‌ها سلب می‌شود.

شخصیت مردی که در نمایش بازی می‌کنید زن پوش می‌شود، آیا این مسئله  دلالت بر همان حدیث نفس بودن نمایش دارد؟

بله همان بحث ترانسکشوال هایی مطرح می‌شود که به جبر و زور شوهر داده می‌شوند. درصورتی‌که روحشان مردانه است.
آیا داستان نمایش در یک آسایشگاه ویژه بیماران روانی رخ می‌دهد؟

 آسایشگاه نیست، در قصه‌ای که در زندگی واقعی  من رخ‌داده است، در خانه در حکم یک زندانی بودم.
لباس شخصیت‌هایی که در نمایش مراقب شما بودند تداعی‌کننده لباس نگهبان‌های زندان است؟

بله این‌ها در حکم خواهرها و برادر من در زندگی‌ام بودند که عین یک زندانی با من برخورد می‌کردند و دو تا از خواهرهایم پرستار بودند و دقیقاً چنین رفتاری را با من انجام می‌دادند و عیناً مثل دیوانه‌ها با من برخورد می‌کردند و تصور می‌کردند باید من را حبس کنند و بعداً من را بهر ترتیبی آماده کنند و پای سفره عقد ینشانند.
در نمایش درصحنه‌های که شمارا برای نشاندن پای سفره عقد آماده می‌کنند، یک فضای پرتنش و توام با عصبیت دیده می‌شود؟

 من درونیات شخصیت خودم را در چنین شرایطی در فضای این بخش نمایش که پر از تشویش، بغض فروخفته  و عصبانیت بود را نشان دادم. این اتفاق برای امثال من رخ‌داده است و می‌دانم همین آلان خیلی‌ها مثل من به‌زور توسط خانواده شوهر داده‌شده‌اند. درصورتی‌که این بچه‌ها ترنس هستند و روحشان مردانه است.
نمایش در محیط بیرون و در حیاط تماشاخانه فانوس شروع می‌شود و آیا می‌توانیم نمایش را سوای پروفرمنس بودنش یک کار محیطی هم بدانیم؟

این شروع بخشی از پرفورمنس است که درصحنه درگیر شدن با اطرافیان از مردم که همان تماشاچیان است تقاضای کمک داریم. تا شاید نمایش فرجام دیگری پیدا کند و با ممانعت مردم از بردن ما به داخل، شاید اصلاً نمایش شروع نشود. در کلیت نمایش همان باش که نیستی یک پروفرمنسی است که تماشاگر می‌تواند در آن مشارکت داشته باشد. لزوماً پروفرمنس مشارکتی نیست. در چند جای نمایش من و بازیگر دیگر دستمان را دراز می‌کنیم  و استمداد کمک داریم؛ اما کمکی نمی‌شود و نمایش ادامه پیدا می‌کند.
 به چه دلیل کلام از نمایش حذف‌شده است؟

کلام را حذف کردم تا قصه‌ام جهانی‌تر بشود و این قصه تلخ می‌تواند در هر جای دنیا رخ بدهد.
 جوراب‌های لنگه به لنگ بارنگ‌های متضاد، بندهای سفید و نماد قرمز چه کارکردهایی در نمایش دارند؟

مراد از جوراب‌های لنگه‌به‌لنگه این است که آدم‌های هم می‌تواند سیاه باشند و هم سفید و شاید این آدم در این موقعیت سفید است و یا سیاه و در شرایط دیگر طور دیگری باشد.
یک نوع خودآزاری در شخصیت دو نفر دربندی که شما یکی از آن‌ها را بازی می‌کند. دیده می‌شود. ریشه این خودآزاری به کجا مرتبط است؟

در حقیقت یک مقاومتی است  از جانب این دو نفر بابت جبر و زوری که بر آن‌ها اعمال می‌شود و نفر دوم می‌خواهد با آزار دادن خود بندها را پاره کند و به‌پای سفره عقد تحمیلی ننشیند و هیچ‌کسی هم به او کمک نمی‌کند؛ اما درنهایت موفق به فرار می‌شود. مثل خیلی از بچه‌های ترنسی که از خانه‌هایشان فرار می‌کنند.

گفت‌وگو از احمد محمد اسماعیلی

درباره نمایش همان باش، که نیستی
۲۰ شهریور ۱۳۹۵