به گزارش تیوال به نقل از
ایران تئاترشناسه مطلب: 63795
چهار بازیگر نمایش «سپنج رنج و شکنج فرخنده» از خاطرات خود در این مدت و جذابیتهای اجرایی نمایش برای بازیگران گفتهاند.
به گزارش ایران تئاتر، نمایش «سپنج رنج و شکنج فرخنده» به اجرای پایانی خود در پلاتو اجرای مجموعه تئاتر شهر رسیده است. البته طبق گفته شهرام گیلآبادی قرار است این اثر به حیات خود در سالنی دیگر ادامه دهد. به بهانه پایان اجراهای این نمایش به سراغ چهار بازیگر زن این نمایش رفتهایم تا درباره این اجراها صحبت کنیم.
مخاطب نابینایی گفت نمایش را دید
نازنین مهیمنی؛ یکی از بازیگران نمایش «سپنج رنج و شکنج فرخنده»، درباره جذابیتهای این اثر، میگوید: هر اجرای نمایش «سپنج رنج و شکنج فرخنده» برای من تجربهای جدید بود. همچنین برخورد مخاطبان با نمایش برایم بسیار جذاب بود؛ برخی از مخاطبان، چندینبار به تماشای نمایش مینشینند، این اتفاق از سویی بار کاری ما را بیشتر میکند و از سویی دیگر انرژی مضاعفی به ما میدهد تا بیشتر و بهتر در جهت هدف کارگردان و همچنن هدف نویسنده قدم برداریم. مهمترین ویژگی نمایش این است که انسان را به خودش رجوع میدهد؛ از ابتدا که مخاطب به سالن نمایش وارد میشود، آینهها را میبیند و از آن مهمتر خودش را در آینهها میبیند، در اینجا تلنگری میخورد. وقتی وارد سالن میشود، میبیند هیچ صندلی یا امکانات رفاهی در اختیارش نیست و باز به خود رجوع میکند و میفهمد اینگونه هم میشود کار تئاتری دید. هیچنوع وسیله رفاهیای در اختیار ندارد و فقط و فقط، خودش است و تاریکی، نورهای موضعی گاها آزاردهنده که از سوی بازیگران به صورت او تابانده میشود و درمییابد که باید در گفتوگویی ناگهانی با بازیگران مشارکت کند. هیچیک از این اتفاقها برای او از پیش تعیین شده نبودهاند و باید در همان لحظه پاسخ دهد و حس خود را بیان کند.
وی در ادامه میافزاید:. این مسائل تمهیداتی بود که شهرام گیلآبادی اندیشه بود تا به هدفهایی که مد نظرش بود؛ انسانشناسی، خودشناسی، مام میهن، مقوله زن، خانه، امانت و ... برسد. یکی دیگر از نکات جذابی که در نمایش وجود دارد این است که همه ما؛ هم بازیگران نمایش و هم مخاطبانی که در جمع حضور دارند؛ زن و مرد، بهدنبال فرخنده میگردیم. فرخنده در اینجا، بار معنایی خود را از دست داده است؛ فرخنده؛ مبارک و میمون نیست بلکه انسانی است که ناخواسته سرنوشتش به شکل خوبی رفم نخورده است.
در زندگیاش رضایتی وجود ندارد؛ از ابتدای بچگی تا زمانیکه از دنیا میرود، هیچگاه فرخنده سعادتمند و خوشحال نبوده است؛ همواره برای هیچ تکاپو و تلاش کرده است. سرزنش شده است، او را ترساندهاند، به او دروغ گفتهاند و به یک زندگی روزمره پرتکرار راضی میشود و در نهایت از دست میرود. ما در این نمایش دنبال فرخنده هستیم؛ چه کسی فرخنده است؟ کی خوشحال و خجسته است؟ یا از سوی دیگر آیا فرخندهای که ما او را بازی میکنیم، کنارش هستیم، او را لمس می کنیم و زندگی او را تعریف میکنیم؛ محمود استادمحمد درباره او نوشته است، میتواند «من» باشد؟ افرادی که در سالن هستند این فرد را تجربه کردهاند؟ آیا در فیلمی فرخنده را دیدهاند؟ این به خود واگذار شدنها بسیار زیبا است.
مهیمنی در ادامه خاطرهای را تعریف میکند: در هر اجرا، مخاطبانی را بهصورت کاملا اتفاقی انتخاب میکنیم و با آنها درحین اجرای نمایش، گپ میزنیم و بهعنوان پارتنر با او بازی میکنیم. در یکی از اجراها، اتفاق جالبی برای من افتاد، با یک خانم نابینا صحبت کردم و با او همبازی شدم. این مخاطب همان شب در یکی از صفحههای مجازی برای من پیغام گذاشت و گفت که این نمایش را دیده و برای او بسیار جالب بوده است. همیشه فکر میکردم رادیو رسانهای است که مخاطبان نابینا ارتباط بهتر و بیشتری با آن برقرار میکنند اما این اتفاق که دوست عزیز نابینای ما از فعل «دیدن» برای این کار استفاده کرد، بسیار جالب بود. همچنین او بهقدری با این کار تئاتر ارتباط برقرار کرده بود که اعلام کرد میخواهد باز هم نمایش را ببیند! این مخاطب انرژی تک تک ما را بسیار دوست داشت.
فکر نمیکردم مخاطب از نمایش سر در بیاورد
نوشین حسنزاده؛ دیگر بازیگر نمایش نیز جذابیت اثر را مواجهه با مخاطبان میداند و میگوید: جذابترین قسمت نمایش برای من اتفاقی است که با مخاطب میافتد. مخاطب در هر اجرا تغییر میکند و عکسالعملهای این مخاطبان با یکدیگر متفاوت است و این بخش ذوق مرا برای بازی در نمایش افزون میکند. در اجرای تئاتر وقتی با مخاطبان فاصله داشته باشید، این تفاوت را حس میکنید اما در این نوع اجرا؛ وقتی در میان تماشاگران تئاتر اجرا میکنید و مخاطب مستقیما با ما ارتباط برقرار میکند، اجرای جذابتری اتفاق میافتد. همچنین این نکته که مخاطبان در نمایش به فکر واداشته میشوند، برای من بسیار جذاب است.
حسنزاده نیز خاطره جالبی دارد: این نمایش را نخستینبار در قالب رپرتوآر دومین یادمان محمود استادمحمد اجرا کردیم و در آن اجرا اتفاق بسیار جالبی افتاد؛ پیش از این اجرا، تصور میکردم اجرای چندان گویایی نداریم و مخاطبان نمیتوانند چندان از نمایش سر دربیاورند اما آنها دقیقا میدانستند که اجرا چگونه است، کاملا با نمایش همراه بودند و کاملا نمایش را درک میکردند.
به سه مفهوم اساسی در دایره درک انسان پرداخته شده است
شمسی صادقی، دیگر بازیگر نمایش که همچون سایر دوستانش خواستگاه اصلی خود را رادیو میداند، به نگاه شهرام گیلآبادی به متن توجه دارد و میگوید: مهمترین ویژگی این نمایش برای من شیوه اجرایی شهرام گیلآبادی و نگاه جالب او به متن است. برای من مواجهه و ارتباط ما با مخاطبان در این تئاتر تجربه جذاب و کاملا جدیدی بود چون تا کنون در چنین نمایشی کار نکرده بودم. برداشت شخصی خود من از کار، دغدغه همیشگی بشر و سوال دائمی او است؛ «زندگی چیست؟»، «مرگ چیست؟» از قدیمالایام و زمانیکه اندیشه و فکر کردن در انسان شکل گرفت؛ همواره این سوال وجود داشته است و پاسخهای گوناگونی به این سوال داده شده است. نگاهی که محمود استادمحمد در این نمایشنامه دارد؛ از نام آن مشخص است، «سپنج رنج و شکنج» یعنی زندگی همواره با رنج توام است اما یادمان باشد همواره زیباترین و دلنشینترین لذتها از دل رنج بیرون میآید. در اجرای ما به سه مفهوم اساسی در دایره فهم انسان؛ یعنی انسان، مکان یا خانه یا وطن و زن و ارتباطی که میان این سه وجود دارد برای اینکه انسان به امنیت روانی برسد و رشد و تعالی پیدا کند، اشاره میشود.
بزرگترین جذابیت نمایش، تولید مخاطبپارتنر است
رویا فلاحی؛ دیگر بازیگر این نمایش که بهعنوان آخرین فرد با ما صحبت میکند، مهمترین ویژگی نمایش را همبازی شدن مخاطب با خود میداند و میگوید: بزرگترین جذابیت «سپنج رنج و شکنج فرخنده» برای من این بود که تماشاگر مانند پارتنر در نمایش نقشآفرینی میکند. جذابترین بخش نمایش این است که ما بهعنوان بازیگر نمیدانیم با چه واکنشی از سوی مخاطب مواجه هستیم و این مسئله کار بازیگر را جذاب میکند چون همهچیز نو و جدید است.
وی در ادامه میافزاید: یکی دیگر از جذابیتهای نمایش این است که همیشه فکر میکردم تاریکی صحنه ممکن است مخاطب را اذیت کند اما تقابل تاریکی و نور بهنوعی بازبینی در خود را به وجود میآورد؛ تماشاگر وقتی در این شرایط قرار میگیرد، در تاریکی خودش و ناگفتههایش را مرور میکند و در روشنایی آنها را بروز میدهد.