نوزدهمین نشست نقد و بررسی عمارت هنری تو با حضور محمدحسن خدایی، حامد اصغرزاده، پرویز نشاط، نوشین تبریزی، افشین سلیمانپور برگزار و جنبههای رئالیستیک و ملودراماتیک نمایش «تالاب هشیلان» بررسی شد.
خدایی با بیان این که نقد را در مشاهده، فهم مستقیم و بیواسطه و تبیین آن میدانم و مواجه دقیق و ماندگار با عناصر اصلی اثر مسیر ما در نقد است ، «تالاب هشیلان» را اجرایی استاندارد در رئالیسم اجتماعی و انتقادی دانسته و گفت: نمایش «تالاب هشیلان» رئالیسم اجتماعی و مربوط به زمان حاضر است. رابطهای از جز به کل در این اثر شکل میگیرد، از خانواده به اجتماع میتوان آن را تعمیم داد.
وی بحث سترونی که نام «تالاب هشیلان» اشارهای به آن دارد را حرف اصلی این اثر دانسته و بیان و اجرا را رئالیستی و شخصیتپردازی را با منطق بازنمایی معرفی میکند.
خدایی در این نشست گفت: به لحاظ روایی ماجرا از ابراز عشق سالومه به پسرخالهاش شروع میشود که به سرانجام نمیرسد. با منطق رئالیستی پیش میرود و فرم پیچیدهای ندارد. دنبال پیچیده کردن فرم هم نیست. باید گفت در صورتبندی سهلانگارانه با یک ملودرام روبروییم که به شکل تماتیک روایت معقول وطبیعی برای مخاطب ایجاد میکند.
وی این اثر را برای مخاطبان قشر متوسط جامعه و عموم تماشاگرانی که ملودرامهای اجتماعی را میپسندند جذاب ارزیابی کرد.
نوشین تبریزی نویسنده و کارگردان نمایش «تالاب هشیلان» در پاسخ به این نظر گفت: گرچه زاویه دید درستی مطرح شده اما صد در صد با آن موافق نیستم. از جهان اطرافم دریافتی داشتم که مرا متاثر کرد و آن را نوشتم. ۱۰ سال قبل این متن نوشته شد و امسال برای اجرا فقط یک نیم صفحه به متن اولیه افزوده شده است. روایت دو انسان که تحتتاثیر اتفاقاتی قرار گرفتهاند که خودشان مسبب آن نبوده اند. مخاطب به شدت با ضربهای که دو کاراکتر اصلی را درگیر کرده ارتباط میگیرد و برایش جذاب است.
خدایی با اشاره به نمونههای ادبیات نمایشی که در آن از مرحله بازنمایی گذشته و طنش واقیعیت بیرونی آنچنان شدت میگیرد که شخصیت را در یک هزارتو قرار میدهد گفت: ویژگی آثار مدرنیستی ، بحرانی کردن رئالیسم است. پیشنهادشان این است که نمیشود سوژهها را با رئالیسم صرف رستگار شد.
تبریزی در پاسخ توضیح داد: در آن دسته از ادبیات نمایشی درگیریها خیلی درونی است. اما اینجا آدمهای سادهای دارم که ترکش خوردهاست. قصه بیرونی او را نشان میدهم. اگر درونیات او را تصویر کنم باید وارد حوزه داستان یا سینما شوم. بزرگنمایی از تنهایی او داشته باشم. در تئاتر برایم مهم بود که قصهای بگویم ، زیاد پیچ ندهم. من پیچیدگیها را دوست ندارم چون برای مخاطب خاص کار نمیکنم. گرچه مخاطب خاص هم که کار را دیده میگوید ۲۰ دقیقه بیشتر حرف بزن. من قصه را از جایی شروع و در جایی تمام میکنم. شاید فاصله زمانی در این روایت باشد اما آن را ساده بیان میکنم. میگویم شخصیت حمید این کارها را کرده ولی او را در ویترین نمیگذارم.
این کارگردان تئاتر با بیان اینکه پیچیده حرف زدن را بلد نیستم گفت: اگر آن را یاد بگیرم شاید در کارهای دیگر استفاده کنم. تجربهگری را دوست دارم. شاید در پنجاه سالگی پیچیدهتر و فلسفیتر حرف بزنم اما اکنون فکر میکنم این روش بهتر است.
پرویز نشاط که اجرای این نشست را بر عهده داشت از کارگردان «تالاب هشیلان» درباره بازخورد تماشاگر پرسید که تبریزی پاسخ داد: از تماشاگرم میپرسیدم که اگر این اتفاق برایتان میافتاد به کسی میگفتید و جوابهای مختلفی میگرفتم. مخاطب خاص را مد نظر نداشتم ولی وقتی زنان آسیب دیده اجتماعی کار را دیدند حس و حالشان عجیب و غریب بود. مخاطبشناسی برایم در این متن با کارهای قبلیام تفاوت داشت. گنجفه مخاطب خاصتری می طلبید.
اصغر زاده که منتقد مهمان این جلسه بود به نمایشنامه و ملودرامی که در آن شکل میگیرد پرداخته و نمونه آثاری از ایبسن را در این مبحث مورد بررسی و مقایسه با «تالاب هشیلان» قرار داد. این منتقد و کارگردان تئاتر گفت: ملودرامها آثاری هستند که شخصیت در آن تیپیکال است. اما در آثاری مانند آثار ایبسن چرخشهای ملودراماتیک وجود دارد که از حالت تیپیکال خارج میشود، قصه را جلو میبرد و احساس را درگیر میکند. در تالاب دو چرخش ملودراماتیک وجود دارد اما به آن کارکرد نمیرسد.
او ملودرامها را ساخته سایه ایدئولوژیها دانسته که آدمهای تکبعدی میسازند و اگر در سیکل بازتولید ایدئولوژی بیافتیم همه شبیه هم میشویم، منحصر به فرد وجود نخواهد داشت. در حالی که با عمل منحصر به فرد است که شخصیت ساخته میشود. و دست ایدئولوژی را رو میکند.
تبریزی در پاسخ به این موضوع گفت: این نمایشنامه را با این تعریف نوشتهام که آدمهای منفعلی هستند. البته مایه مباهات است که مرا با ایبسن مقایسه میکنید اما آدمهای من منفعل هستند. بعد از ۱۰ سال که از نوشتن متن گذشته میبینم هنوز هم پیش نرفتهایم ، ما فرو رفتهایم. هنوز آدمها اگر مورد تعدی قرار بگیرند حرف نمیزنند. من برگرفته از این جامعه هستم. نورا اولین کاراکتر زن جهان است که نه میگوید. همزمان با جریان فمینیستی جهان نوشته شده است اما در جهان امروز من، هیچ اتفاقی نیست. نمایشنامه من بازنمایی سکوت و انفعال است. قهرمان ندارد و من این را عمدا میخواستهام.
در ادامه مباحثی از جمله انفعال فعال که نظم ایدئولوژی را به چالش میکشد، قطعیت در کنش، پیچیدگی جامعه کنونی و جهان مردانه نمایش، تضاد در موضع انجمنهای حمایتی اجتماعی، نقش طبقه متوسط در گسترش سلیقه عمومی و ... مطرح و مورد بحث و گفت و گوی حاضران قرار گرفت.