از دیدن نمایش "وامانده تهران" لذت بردم و نمایش را دوست داشتم و این لذت برای به اصطلاح "طهرونیها" دوچندان خواهد بود.
نمایش توسط "صفت الله خان" پیرمردی که به تماشای رقص دوجوان، راهی را به اشتباه آمده، روایت می شود و این روایتِ قصه ایست سرشار از ارجاعات به نوستالوژی های ما ایرانیان، ارجاع به روزگار حوضچه های آبیِ وسط حیاط و پنجدری های یا تخریب و یا موزه شده!
قصه ایست از دیروز و امروز، از گذشته و اکنون و این فعلِی که وقتی صرف میشود مضارع بوده و ماضی آن تنها خاطره است!
این روایت اما ملحن از لحنی است طنز و گزنده که خاص "حامد رحیمی نصر" است و این طنازی را در همه ی آثار او در روندی دیالیکتیک می بینیم تا به اکنون که در "وامانده تهران" به کمال رسیده است اما جذابیت اثر آنجا دوچندان میشود که با موسیقی و ترانه های "جهانگیر رها" همراه می شود.
اما این پایان ماجراجویی تازهی "حامد رحیمی نصر" نیست و او اینبار از قاب صحنه خارج شده و کافه را به هم می ریزد، او به هنگام نوشیدن چای و قهوه و... به سراغتان می آید!
مقاومت نکنید، تلاش از پی هیچ است، ناخواسته با او همراه خواهید شد!
دست آخر اینکه با تجمیع پارامترهای یاد شده، نمایش "وامانده تهران" اثریست قابل توجه که از تماشای آن لذت خواهید برد.