در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش صد سال پیش از تنهایی ما
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 14:25:55
۰۶ آبان تا ۰۲ دی ۱۳۹۰
۱۸:۰۰
بها: ۵,۰۰۰ تومان

یاداداشت کارگردان :

صدسال پیش از تنهایی ما ، داستان صد سال پیش از تنهایی ما و شماست .

در کنار آزادی و تهرانی که از دور نزدیک تنها 021 اش ثابت مانده و هر روزه هزاران اتفاق می افتد و هزاران نفر با تنهایی خویش همراه می شوند ، نمایش تعبیر یک جنون آنی و هر روزه آدم های همین کوچه خیابان ها ، پیاده رو ها و سنگفرش هاست .
قصه آدم های واقعی که توی شلوغی این شهر با بنای ساختمان ها و برج ها ، با کف اتوبان ها یکی می شن و ما دیگه اصلا اون ها رو نمی بینیم .
اونی که ما قصه شو تعریف می کنیم اسمش 021 که روستاشون خیلی دیر کشف شده ، پاشده اومده طهرون تو دل میدون آزادی کارگری که طهرون ازش یه شاعر درست می کنه .
یه کم که خوب نگاه کنیم می فهمیم طهرون از هر کدوم از ماها چی ساخته .

توجه: به دلیل بازسازی حریم تئاترشهر، ورودی همه سالنها، تا اطلاع بعدی از پیاده‌روی خیابان ولی‌عصر (عج) است. برای دیدن مسیر لطفا اینجا را کلیک کنید.

مکان

تقاطع خیابان انقلاب و ولی‌عصر (عج)، مجموعه فرهنگی و هنری تئاترشهر
تلفن:  ۶۶۴۶۰۵۹۲-۴

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
امروز مراجعی داشتم و در طی صحبت گفت:

"خیلی دشواره که عاشق باشی در حد پرستش، ولی بهت اجازه عبادت ندن"


بلافاصله یاد چیزی افتادم، چیزی شبیه دژاوو، میدانستم در نمایشی این را شنیده‌ام . زمان مشاوره که تمام شد ازش پرسیدم اهل تیاتری؟ گفت خیلی سال است که سالنی برای تماشا نرفته ام، زندگی خودم شده تیاتر و حرفهای دیگر، گفتم عبارتی که گفتی یه دیالوگ بود توی یک نمایش ( خیلی فکر کردم که اسم نمایش یادم بیاد ولی به یاد نیاوردم) ؛ گفت ممکنه ولی یادم نیست، اولش عاشق فوتبال بودم اما چشمهایم آنقدر ضعیف بود که خوب نمیدیدم، عاشق نمایش شدم، ولی آنقدر نمایش بد و سانسور دیدم که گریزان شدم، امروز عاشق کسی هستم که از من متنفر است و... داستانش برای من تلخ بود و شلوغی امروزم را تلخ تر کرد، رسیدم خانه که کمی استراحت کنم به یک باره یادم آمد که مونولوگ این نمایش و سیامک صفری بود، احساس تلخی و شور نوستالوژی با هم آمیخته شد و طعم عجیبی داشت.
پی نوشت امیدوارم مونولوگ را بعد از ۱۱ سال درست نوشته باشم.
چه قشنگگگگگگگ :))))))
و در عین حال
چه بد :,)
۲۴ خرداد ۱۴۰۱
من برای مراجعِ شما بغض دارم 🥺
۲۶ خرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خوشحالم که بالاخره تونستم این کارو ببینم. بسیار لذت بردم. و انصافا این همه تعریفی که دوستان می کردن کاملا به جا بود. بازی آقای صفری خیلی عالی بود از دوستانی که زحمت موسیقی رو کشیدن هم تشکر می کنم به قول 021 باریکلا. 021 منو برد توی یه فضای آشنا که واقعا دوست نداشتم بیام بیرون ازش. قصه قدم زدن، از دیوار رد شدن ، عاشق شدن، کافه رفتن، شعر گفتن، بلند بلند فکر کردن و..... دوست داشتم بازم بگه بازم بگه.
آره هیچ چی شبیه قبل نیست همه چی عوض شده آدمها، میزها، و دیوارها!سقف؟ نه سقف همونه عوض نشده. راستی اهل کجایی؟؟؟ اهل همین حوالی...
منم امروز تنها رفتم دیدم و لذت بردم .

دوست داشتم , بسیار
طنز تلخ نمایش آنقدر برایم دردناک بود که توانی برای خندیدن نداشتم و فقط با لبخندی به همراهی خنده های بلند دوستان می رفتم .
می دانم که تلخی اش مدتها در فکر و ذهنم جا خوش خواهد کرد .

فقط می توانم به کل عوامل کار بگویم , گل کاشید و همچون آن بازیکن فوتبال , نیازی نیز به بدنسازی ندارید .
حسام خالقی این را خواند
محدثه طاهری و حسن ییلاقی اشرفی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید