در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش آخرین قطره از نیمه‌ی پر لیوان
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 03:52:28
امکان خرید پایان یافته
۲۰ دی تا ۱۳ بهمن ۱۴۰۰
۲۰:۱۵  |  ۱ ساعت و ۵ دقیقه
بها: ۴۵,۰۰۰ تومان
هر زمان حرف از آینده‌ی دور به زبان می‌آید تمام افکار به سوی پیشرفت هدایت می‌شود. ولی شاید در دنیای فتوریستی که تصور می‌کنیم معنی واژه‌های ساده‌ی امروز با گذر زمان و اتفاقات پیش رو تغییر کند. با این پیش‌فرض شاید تراژدی‌های امروز، طنزهای ساکنین ٣٠٠ سال بعد باشند و شاید برعکس! هر چه هست زمین، وطن و روابط انسانی در آن زمان شکل دیگری به خود می‌گیرند.

- از همراه داشتن فرزندان زیر ۱۲ سال خودداری نمایید.

اخبار

›› «آخرین از نیمه‌ی پر لیوان» تنها سه شب تمدید شد.

›› واژه‌ها چگونه تغییر هویت دادند؟/ بلایی که «بی‌اعتمادی» بر سر روابط انسانی می‌آورد فاجعه‌بار است

›› اجرای «آخرین قطره از نیمه‌ی پر لیوان» با حضور بابک کریمی آغاز شد.

›› محمد معتضدی و سمن قناد روی صحنه تماشاخانه انتظامی می‌روند.

›› «آخرین قطره از نیمه‌‌ی پر لیوان» روی صحنه می‌رود.

ویدیوها

مکان

خیابان آیت اله طالقانی، خیابان شهید موسوی شمالی (فرصت سابق)، باغ هنر، خانه‌ی هنرمندان ایران، تماشاخانه استاد عزت‌اله انتظامی
تلفن:  ۸۸۳۱۰۴۵۷، ۸۸۳۱۰۴۵۸

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
آخرین قطره از نیمه پر لیوان، روایت بی پناهی شهروند معاصر ایران است. سرگشتگی و سرگیجه‌ی مستمرش در رفتن‌ها و آمدن‌ها. نرفتن‌ها و صدالبته نیامدن‌ها.
حکایت کنده شدن از کالبد خویش. جا گذاشتن روح یا فروختنش. و به جا ماندن تن در وطن یا سرسپردگی به تقدیر سیاست زده‌ی این سرزمین نفرین شده.
او یا دل به دریا زده و خود را به خواب مرزهای پیرامونش رسانده. یا قرار را بر فرار ترجیح داده و سعی کرده به خلق و خوی وحشی زمانه‌اش عادت کند.
گروتسک مستتر در لایه های این نمایش، گویای زندگی هزار لایه شهروند ایرانی است. انسان معاصری که هم در هجوم تراژدی قرار گرفته، هم در شبیخون موقعیت کمدی و طنز.
در لابیرنت بی انتهای این حیرانی سترگ، ذهن آدمی مدام در تردد است بین دو پدیده ی تلخ. یکی رفتن. به مثابه ی دل بریدن از یک تلخی بی پایان . و دوم ماندن، چونان به انتظار نشستن برای وقوع یک پایان تلخ!
شیفتگان عزیمت به مدینه‌ی فاضله‌ی خیالی که پابند شده‌اند در این وطنِ به خاک و خون تپیده، به این استنتاج رسیده‌اند که دیگر حتی رفتن چاره‌ی درد نیست. چرا که بهترین جای جهان برای مردن ... دیدن ادامه ›› ، وطن است.
و چه تلخ به دشواری این ایده رسیده‌اند. در گذر از جزایر خون و جنون و حماقت.
هر تندباد، شهروند معاصر را غریق مساله ای کرده. غرقه در آب، به هر ساحل چنگ زده و باز غرق شده در حرکات دوار این تاریخ تباهی،بعد از فرونشستن گَرد کیهان ، از گِرد جهان بازآمده به خانه‌ای که پشتش دیوار است و روبرویش سیم خاردار .
این نمایش روایت زنان و مردان خسته است. بی آن که چشم بر مشکلات یکی بسته یا سعی کند تعریفی جنسیتی از مصائب انسان ارائه کند.
روایت این نمایش، طنزی تلخ ، سیاه و بی رحم است، که هم آزار می‌دهد و هم آزار می‌بیند. می‌خنداند اما می‌داند که پایان شب سیه، سپید نیست و در انتهای هر لبخند، شیونی از راه خواهد رسید.

یادداشت از آقای شهرام شهیدی «نویسنده و روزنامه نگار اعتماد ملی و شرق»

https://www.instagram.com/p/CZLgcmgjRyO/