در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش آنا کارنینا
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 03:24:54
امکان خرید پایان یافته
۳۰ خرداد تا ۲۷ تیر ۱۳۹۶
۱۹:۳۰  |  ۱ ساعت و ۱۰ دقیقه
بها: ۳۰,۰۰۰ تومان
مجری معروف تلویزیون در پانصدمین برنامه‌اش مهمان ویژه‌ای دارد؛ همسر سابق اش که هنرپیشه معروفی است مهمان این قسمت برنامه است و باید روبروی همدیگر بنشینند و در کمال آرامش برنامه را اجرا کنند اما سایه همسر جدید مجری که او هم هنرپیشه معروفی است لحظه‌ای دست از سر آنها برنمی‌دارد.

گزارش تصویری تیوال از تمرین نمایش آنا کارنینا / عکاس: حانیه زاهد

... دیدن همه عکس‌ها ››

اخبار

›› دانشجویان با بلیت نیم بها " آناکارنینا " را می بینند

›› پیش‌فروش بلیت نمایش «آناکارنینا» به‌صورت نیم‌بها و باقیمت ۱۵ هزار تومان

ویدیوها

آواها

مکان

خیابان طالقانی، خیابان شهید موسوی شمالی، جنب خانه هنرمندان، تماشاخانه ایران‌شهر
تلفن:  ۸۸۸۱۴۱۱۵_۸۸۸۱۴۱۱۶

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
آناکارنینا:از اوج تا حضیض

در ستایش عشق

یادداشت فاطمه پاقلعه نژاد


خانواده‌های خوشبخت همه مثل هم‌اند، اما خانواده‌های شوربخت هر کدام بدبختی خاص خود را دارند.

این جمله آغازین رمان آناکارنینا نوشته لئو ... دیدن ادامه ›› تولستوی است. رمانی در باب عشق و خیانت. داستان سه خانواده در قرن نوزدهم با ماجراهایی آشنا حتی برای انسان قرن بیست‌ویکم.

تولستوی در آناکارنینا زن عاشقی را پیش چشم مخاطب به اوج می‌رساند و در ادامه مخاطب حضیض او را به چشم می‌بیند.

این شاید تنها وجه شباهت آناکارنینای تولستوی باشد با برداشت آزادی که آرش عباسی از این شاهکار ادبیات روسیه داشته است. زن عاشقی که به قصد انتقام، قدرتمندانه روی صحنه‌ای حاضر می‌شود اما گویی در نهایت بیشتر از خودش انتقام می‌گیرد تا همسر سابقش!

نمایش‌نامه اثر آناکارنینا، هرچند برداشتی از شاهکار تولستوی است اما آنقدر به روز است که هم می‌توان رد پای آناکارنینا را در آن دید و هم می‌توان بدون آن در قالب یک قصه امروزی به آن نگاه کرد. قصه‌ای که در تمام متن و زیرمتن آن می‌توان انتقاداتی که آرش عباسی معمولا به تلویزیون و ساختار برنامه‌های تلویزیونی دارد را دید بدون اینکه توی ذوق بزند یا از خط اصلی نمایشنامه بیرون زده باشد.

صحنه آناکارنینای آرش عباسی خیلی ساده است. استودیوی یک برنامه تلویزیونی با دو بازیگر اصلی، دو تصویربردار تلویزیونی که به اندازه در صحنه حضور دارند و هیچ مزاحمتی برای روایت قصه ایجاد نمی‌کنند و یک مدیر صحنه که هرازگاهی وارد صحنه می‌شود، گویی برای دادن مجال تنفس برای تماشاگری که قرار است قصه تلخ یک خیانت را بشنود و نابودی یک مرد را به چشم ببیند.

بهنام شرفی که حالا دیگر به بازیگر قدرتمندی تبدیل شده که در نقش‌های کوتاه هم موثر ظاهر می‌شود، در نقش اصلی نمایش آناکارنینا به خوبی روند زوال یک مرد را با تغییر در ظاهرش و احساساتش به نمایش می‌گذارد. یک شومن تلویزیون که در اوج موفقیت قرار دارد و دست‌های پشت پرده برنامه‌ای می‌ریزند تا یک‌باره او را تبدیل به یک مهره سوخته کنند که همه زندگی‌اش، حتی حرف‌های تخت‌خوابش برای مخاطب فاش شود.


معصومه رحمانی در آناکارنینا بازیگر زن خیانت‌دیده‌ای است که از اضمحلال پس از حس تلخ پس زده شدن و خیانت‌دیدن برخاسته و تا جایزه شیر طلایی برلین رسیده و حالا به انتقام از همسرش فکر می‌کند. انتقامی که به تدریج بیش از پیش بوی عشق از آن به مشام می‌‌رسد و این عشق را می‌توان از تمام مونولوگ پایانی رحمانی دریافت. هرچند این بار او بازیگر صحنه‌ای شده است که تهیه‌کننده برای نابودی عشقش تدارک دیده و او ناخواسته، هنرمندانه‌ترین نقشش را در این صحنه به جای می‌گذارد...


نگاهی به نمایش «آناکارنینا»
تغییر جهان اخلاقی تولستوی به دنیای مدرن رسانه‌زده


آرش عباسی در «آناکارنینا» جای قهرمان نگون‌بخت را با عامل مردانه داستان عوض می‌کند تا این بار این ورونسکی باشد که زیر قطار فروبپاشد. عباسی داستان را از جهان اخلاقی تولستوی به دنیای مدرن رسانه‌زده ... دیدن ادامه ›› برده است.

باشگاه خبرنگاران پویا - احسان زیورعالم

پرولوگ پس اجراهای مداوم «نویسنده مرده است»، آرش عباسی جهان مورد علاقه‌اش را به نمایش دیگری انتقال می‌دهد، در قالب زنی جادویی در ادبیات که شاید این نویسنده/کارگردان ایرانی را نیز اغوا کرده باشد. برای آنان که آرش عباسی و کارهایش را دنبال کرده باشند، مواجهه با «آناکارنینا» برابر است با برابرسازی میان دو اثر. بسیار خودآگاه درمی‌یابیم این جهان چه شبیه است به همان جهان نمایشی که چندی پیش در تالار حافظ روی صحنه رفته است.

«آناکارنینا» اقتباسی است بسیار آزاد از رمان مشهور مشایخ ادبیات روسیه، لئو تولستوی. داستان زنی که برای حل مشکل زناشویی برادرش عازم سفری می‌شود که نتیجه‌اش اسارت خود او می‌شود. آنا که خود را در قید و بند وفاداری به همسر می‌داند، ناگهان دلباخته مردی می‌شود که هیچ اعتقادی به این جهان‌بینی ندارد و در نهایت این آنا است که در برزخ وفاداری و خیانت می‌سوزد.

آرش عباسی تنها یک بخش از این رمان را برگزیده است تا آن را تعمیم به جهان اثر خود دهد؛ همان جایی که آناکارنینا با ورنوسکی روبه‌رو می‌شود و عشقش آغاز می‌شود. این بخش از داستان در فیلمی تکرار شده است که بازیگر زن نمایش (معصومه رحمانی) در نقش آناکارنینا با مرد زندگیش در یک بازه چند ساله (بهنام شرفی) روبه‌رو می‌شود؛ اما اکنون چند سال از آن واقعه گذشته. زوج نمایش از هم جدا شده، زن بازیگری شناخته شده است که اخیراً جایزه «بفتا» را برده است و مرد مجری مشهور برنامه Woody Show است که قرار است در پانصدمین برنامه‌اش عموم مردم را شگفت‌زده کند. او با معشوق سابقش هم‌کلام می‌شود و در نهایت نابود می‌شود. چیزی برخلاف داستان تولستوی.

پرده نخست «آناکارنینا» نسخه تراژیک‌تر «نویسنده مرده است». موقعیت همان است. یک مرد جوان دلباخته زنی بزرگتر از خود است، زنی که در حال حاضر بازیگری شناخته شده است؛ اما برخلاف بازی دیالکتیکی اثر سابق که منجر به یک موقعیت شبه‌کمیک میان نویسنده شهرستانی و بازیگر رند می‌شود، در اینجا فروپاشی شخصیت مرد به مخاطب عرضه می‌شود. در «نویسنده مرده است»، پسر نویسنده پازلی را طراحی می‌کند و با بازیگر وارد بازی می‌شود و در نهایت با نشان دادن قدرت خود، با بازیگر سر یک میز می‌نشیند و به خوردن ادامه می‌دهد. آنان دو تن بودند و دو تن هستند.

در مقابل، «آناکارنینا» یک دوئل واقعی است. موقعیت زن و مرد، موقعیتی مملو از خصومت است، خصومت در طول نمایش شکل نمی‌گیرد. برخلاف «نویسنده مرده است»، داستانی طولانی پشت خود می‌بیند. دوئتی که قرار است روی صحنه نواخته شود، پارتیتوری از پیش نوشته دارد که به شکل صریح توسط تهیه‌کننده نگاشته شده است. همه چیز در سه پرده قرار است رخ دهد؛ همان‌طور که برنامه Woody Show سه مرحله دارد: مقدمه، جدال، فروپاشی.

آرش عباسی به دلایلی جهان اثر خود را جایی در یک کشور انگلیسی‌زبان - به سبب نام بردن جایزه بفتا، احتمالاً بریتانیا - برگزیده است. این سفر چند هزار کیلومتری باعث شده است زبان نمایش نسبت به اثر پیشین بسیار متفاوت باشد. مهمتر آنکه مکان نمایش - یک استودیو تلویزیونی - و موقعیت نمایش - یک برنامه زنده - زبان را سخت و لحن را در بند می‌کند. آغاز نمایش بازیگران به سختی حرف می‌زنند. سعی می‌کنند این عصای قورت داده شده را از حلق و حنجره خود بیرون کشند. این تلاش منجر به عصبیت می‌شود. پرده‌های حاجب میان دو شخصیت فرومی‌ریزد. آنان ماسک‌هایشان رو فرومی‌اندازند. کار تا جایی پیش می‌رود که زن قدرت زنانه‌اش را به رخ مرد می‌کشد. او از سایز پا سخن می‌گوید. عدد این سایز 41 است. انتخاب نیز جذاب است. عموماً پای زن‌ها بین 37 تا 40 است و صاحب سایز 41 قدی افراشته است. زن می‌گوید در آن شب کذایی، همان شب صحنه مواجهه آنا و ورنوسکی، گفته است پایش 42 است، یعنی مطلوب‌تر ساختن خویش در ذهن مرد.

پرده دوم پرده آخر، پرده فروپاشی است و برای این فروپاشی این دوئل‌بازان پشت دو میکروفون می‌ایستند. دوئل شکل گرفته است. شلیک واژگان آغاز می‌شود. به سوی یکدیگر هدف می‌گیرند. مرد بیش از زن مورد اصابت قرار می‌گیرد. به یاد داشته باشیم که مرد از یک موقعیت برتر، اکنون در حضیض عسرت به سر می‌برد. او که روزی به معشوق خود خیانت کرده است، آن هم به زنی که سایز پایش 37 است، با وجود ادعای عاشقی بدمستی می‌کند و هر از گاهی به آنا تماس می‌گیرد و از عشق سوزانش می‌گوید، اسیر شده است. او نمی‌تواند بگوید اشتباه کرده است. او در پانصدمین برنامه محبوبش می‌خواهد بر سریر خدایی تکیه دهد؛ اما تاجش زمانی می‌افتد که درمی‌یابد اوست که به جای آناکارنینا زیر قطار می‌افتد. آنا واژه نهایی را شلیک می‌کند و سیاه‌پوش در تاریکی سایه‌های صحنه محو می‌شود. در اینجا زبان دیگر آن زبان نخستین نیست.

آرش عباسی از یک اقتباس آزاد فراتر می‌رود. او ایده تولستوی را دگرگون می‌کند. دیگر با آن وجه اخلاقی تولستوی روبه‌رو نیستیم. در اینجا پدیده‌های مدرنی دستمایه نمایش است. مهمترینش رسانه است، چه در قالب برنامه تلویزیونی و چه در شمایل سینماییش و همه اینها در رسانه‌ای دیگر به اسم تئاتر نشان داده می‌شود که همگی در بستر داستان تجلی پیدا می‌کنند. شاید تولستوی چنین نگاهی به رسانه نداشته باشد. میان او و هم‌وطن نظریه‌پردازش در حوزه رسانه، یاکوبسن، ده‌ها سال فاصله است. این «آناکارنینا» محصول امروز است و قهرمان تولستوی، شخصیتی آرمانی در جهان اخلاقی-ارتدوکسی پیرمرد روس.

پرده سوم نمایش اگرچه قهرمانانش را خاک می‌کند، اگرچه تمام آن زیبایی هاله‌وار به دورشان را می‌زداید؛ اما به بازیگران نمایش فرصت تازه‌ای می‌دهد. اگر به نمایش‌های اخیر بهنام شرفی و معصومه رحمانی نگاهی بیاندازیم، به خوبی قابل‌درک است که هر دو موقعیت خوبی نداشته‌اند. یا نقش‌ها در قد و قواره‌ آنان نبوده، یا کارگردان نتوانسته است توانایی بازیگر را بارز کند یا آنکه بازیگر در تکرار و کلیشه اسیر شده است. با نگاهی به آثار اخیر شرفی می‌توان فهمید که کارگردانان از او به عنوان یک بازیگر کمدی با قابلیت ثابت بهره برده‌اند. برای مثال بازی او در «نماینده ملت» تفاوتی با نقشش در «دپوتات» ندارد. رحمانی نیز دو نمایش اخیرش فراموش‌شدنی بودند. در «هاروی» او نقشی را بازی می‌کند که با وجود بار کمدیش از پسش برنمی‌آید و در سایه کاظم سیاحی و مسعود کرامتی محو می‌شود. در «قیطریه» نیز دست به انتخابی اشتباه می‌زند.

در مقابل، بازی در «آناکارنینا» فرصتی برای نشان دادن جلوه‌های دیگر بازیگری این دو هنرمند جوان است. خبری از آن شوخ‌طبعی‌های بداهه‌گویانه شرفی نیست. او در نقش مجری بازنده خود را درگیر می‌کند. او بدنش را در بازی شریک می‌کند. ظاهر مرتبش آرام‌آرام به زوال نزدیک می‌شود. کافی است او را در لحظات پایانی نظاره کنید تا ببینید چگونه موهایش آشفته شده است، پوستش از حال می‌رود و رخساره‌اش زرد می‌شود.

رحمانی نیز موفق است. او بازی سکوتش را - که در نمایش «سه خواهر و دیگران» امجد تمرین کرده است - با لبخندی طولانی همراه می‌کند. ناگهان لب به سخن می‌گشاید. نسبت به شریک بازیگریش ضعیف‌تر است. آرام‌آرام اوج می‌گیرد. قدرت برتر نمایش می‌شود. با وجود موقعیت و شخصیتش در نمایش ناگهان نقابی بر چهره می‌زند که جماعت مخاطب را دگرگون می‌کند و در نهایت در آن دوئل میکروفون‌ها بدون لرزشی در صدا، می‌گرید و مونولوگ می‌گوید تا بازی‌ها بیش از هر چیزی به نقطه قوت نمایش آرش عباسی مبدل شوند.

اپی‌لوگ آرش عباسی در مسیری است برای رسیدن به نقش یک دیالوگ‌نویس قهار. اگرچه پیچیدگی نمایش «نویسنده مرده است» نسبت به «آناکارنینا» بیشتر است؛ اما به معنای عقب‌گرد عباسی نیست. با این حال نباید این نکته را نادیده‌ گرفت که متن و نویسندگی برای او از کارگردانی و اجرا والاتر است. قدرت واژگان بیش از قدرت میزانسن‌هاست. شاید واژگان میزانسن‌ها را می‌سازند. برای عباسی گفتارها بیش از رفتارها اهمیت پیدا می‌کند. از همین روست در صفحه تیوال هواداران نمایش دیالوگ‌ها را تکرار کرده‌اند.

عباسی موتیف‌ها را به خوبی برگزیده‌ است. از قطار که عامل آشنایی و زوال است تا کنایه کفش برآمده از سیندرلا که کهن‌الگوی عشق ناب بوده و اکنون مفهوم اروتیکی عشق، مفهوم زودگذر بودن علاقه و در نهایت مصرفی بودن این واژه دوست‌داشتی است. رسانه که مفصل از آن صحبت شد و در نهایت قدرت آن، نقش تهیه‌کننده و کسانی که دیده نمی‌شوند؛ اما سرنوشت جماعتی را روی انگشتانشان می‌چرخانند.

نکته نهایی آنکه در کشورهای انگلیسی‌زبان سایز و اندازه پا را نه با اعداد دو رقمی که با شمارگان تک‌رقمی شمارش می‌کنند. کاش این نکته از قلم نمی‌افتاد. شاید گفته شود مخاطب ایرانی نمی‌فهمد؛ ولی آن هم می‌توانست به بخشی از پازل نمایش بدل شود.
مهدی حسین مردی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نقد نمایش "آناکارنینا"

▪️نویسنده، طراح و کارگردان: آرش عباسی

▫️▫️ یک زن: آنا - کیت

▫️داستان نمایش "آرش عباسی" بخشی از قصه و نام رمان تولستوی را در خود دارد و آدمهایی خاص از فرهنگ و جامعه ای مشخص را روایت می کند، اما غیر ممکن است که نتوانی دنیایشان را با جهان خودت مقایسه کنی و به واسطه اشتراک آن با تجربه هایت از درک رویداد ... دیدن ادامه ›› لذت نبری!

▫️"آرش عباسی" هم در نویسندگی و هم در کارگردانی روز به روز بهتر می شود. متن و اجرای "آنا کارنینا" همه ویژگی های یک اجرای حرفه ای تئاتر را در خود دارد. کم ایراد، گزیده و ساده و تقریبا کامل است. خوب شروع می شود. ویدئو و موسیقی به درستی انتخاب و اجرا شده اند. صحنه به درستی و به اندازه آرایش یافته است. از همه اینها مهمتر برای داستان و روایت رویداهای آن موقعیت و فضای درست و هوشمندانه ای انتخاب شده است. شاید می شد گفتگو و بحث و جدل زن و شوهر طلاق گرفته را در هر مکان دیگری هم روایت کرد. در یک مهمانی، در کافی شاپ یک هتل یا هر جای دیگری می شد "کیت" و "وودی" را به بهانه ای در مقابل یکدیگر قرار دارد و خیانت در زندگی آنها را روایت کرد. اما عباسی برای ایجاد فرصت انتقام و روایت داستانش بهترین رویدادگاه و موقعیت نمایشی را انتخاب کرده است.

▫️انتخاب هوشمندانه موقعیت "تاک شو" تلویزیونی فرصت مناسبی را در اختیار قرار داده تا وضعیت نمایشی به بهترین شکل و با دارا بودن بیشترین پتانسیل برای خلق مواجهه و ستیز دراماتیک ایجاد شود. زبان به یک عنصر فعال برای ستیز میان کارکترهای نمایشی تبدیل می شود و درام به کمک وضعیت ایجاد شده و مهارت نویسنده در دیالوگ نویسی حتی رویدادهای گذشته را به خوبی در زمان حال به روایت در می آورد.

▫️از همین روست که "آناکارنینا" در اجرا موفق است. پتانسیل لازم برای ضربآهنگ سازی در اجرا را از ویژگی های متن می گیرد و با ریتمی زیباشناختی به اجرا در می آید. نظمی هارمونیک بین موسیقی، تصویر، بازی، زبان و عمل نمایشی وجود دارد که در ترکیبی هماهنگ را در اجرا به وجود آوردند. هماهنگی بین اجزا در به نتیجه رساندن کلیت اجرا و در ارتباط با معنای اثر شکل گرفته که کار "آرش عباسی" کامل کرده است. "آناکارنینا" با جذابیت هایش تماشاگرش با خود همراه می کند و به واسطه روابط کنشمند کاراکترهایش معنا را به با ذهنیت مخاطب به چالش می گذارد. در "آناکارنینا" عناصر در عین سادگی و به اندازه گی شان نظم هنری قابل قبول را عرضه می کنند که شکل و معنا را در ارتباط با هم به درستی با هم دارد.

▫️جورج دیوید بیرکهوف هنر موفق را هنری می داند که منجر به برقراری ارتباطی دوسویه با ذهن مخاطب هنر شود. نخست، بتواند چالش‌های ذهنی به وجود آورد و دوم بازتاب‌هایی ایجاد کند. در "آناکارنینا" این ارتباط دوسویه با چالش آفرینی بواسطه مواجهه غیرقابل انتظار در "تاک شو" وودی7 آغاز می شود و با به داوری نشاندن قضاوت تماشاگر بازتاب پیدا می کند. در واقع اجرا به خوبی از عهده ایجاد این ارتباط دوسویه در شکل و معنا برآمده است. از نظر بیرکهوف، هنرمند موفق کسی است که احساس نظم و وابستگی را القا کند و در همان حال چیزهای غیرمنتظره را در اثر خود وارد سازد. "آرش عباسی" در ساختار نمایشنامه و روایت اجرا با برهم زدن نظم و جریان رایج در برنامه تلویزیونی از همان آغاز ترکیبی از برهم ریختگی نظم موجود را به وجود می آورد.

▫️به چالش کشاندن برنامه تلویزیونی با افشا زندگی شخصی و ستیز میان "کیت" و شوهر سابقش که حالا مجری برنامه ستاره تلویزیون است کنش های غیرمنتظره ای را به وجود می آورد که می توان آن را به عنوان ریتمی زیبایی شناختی و به گونه ای مشابه در ساختار و محتوای "آناکارنینا" مورد ارزیابی قرار داد.

▫️نمایش "آناکتارنینا" اقتباسی هوشمندانه از رمان معروف "تولستوی" است. اقتباسی که در عین عدم وفاداری به رمان روسی مهمترین بخش ساختارش را مدیون آن است. از شخصیت "کیت-آناکارنینا" و در هم آمیختگی و یکی شدن شان تا شکل گیری ساختار پیرامون آن و گسترش دادن تراژدی عاشقانه "آنا" تولستوی در جان داستان نمایشی همه و همه به خوبی اهمیت این اقتباس موفق را ثابت می کنند. مگر می توان "آناکارنینا" را از این نمایش حذف کرد. مگر می توان فصل مشترک رابطه که یک سکانس سینمایی براساس رمان است و استندآپ کمدی "تاک شو" تلویزیونی هم براساس آن اجرا می شود را از اجرا در آورد و مگر می توان مونولوگ پایانی "کیت" را خطاب به "داریا" نادیده گرفت که همانقدر که می تواند متعلق به "آناکارنینا"تولستوی باشد، به "آناکارنینا" آرش عباسی هم تعلق دارد.

▫️اقتباس "آرش عباسی" از رمان تولستوی... (ادامه در سایت)

امیر این را خواند
مهدی حسین مردی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید