در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش آندورای تیاتر اشتباهات
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:03:12
امکان خرید پایان یافته
۲۱ آبان تا ۲۴ آذر ۱۳۹۶
۲۱:۰۰  |  ۱ ساعت و ۵۰ دقیقه
بها: ۲۵,۰۰۰ و ۳۰,۰۰۰ تومان  |  جزییات
ردیف های ۱ تا ۵ ۳۰،۰۰۰ تومان
ردیف های ۶ تا ۸ ۲۵،۰۰۰ تومان
معلم شهری به نام "آندورا" (هیچ نسبتی با سرزمین آندورا در قاره اروپا ندارد) که همواره منتقد افکار و اندیشه های آندورایی هاست، سالها پیش پسر بچه ای جهود را از سرزمین همسایه به سرزمین خود می آورد و به آنها می گوید او را از چنگ کسانی که یهودیان را می کشتند نجات داده است. حالا این پسر بچه "آندری" بزرگ شده و قصد دارد با دختر معلم "باربلین" ازدواج کند. مردم شهر با بزرگ شدن آندری مخالفت خود را با حضور یک شهروند غیر آندورایی و جهود اعلام می کنند، آنها هر کدام به نحوی مانع پیشرفت و فعالیت او می شوند. تا اینکه با و

راه های ارتباطی با تئاتر باران: سایت اینستاگرام کانال تلگرام

گزارش تصویری تیوال از نمایش آندورای تئاتر اشتباهات / عکاس:‌ حانیه زاهد

... دیدن همه عکس‌ها ››

ویدیوها

آواها

مکان

خیابان فلسطین، پایین تر از خیابان انقلاب، پلاک ۲۹۲/۱
تلفن:  ۶۶۱۷۶۸۲۵، ۶۶۱۷۶۸۱۲

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نمایش زیبایی بود. متن قوی و انسجام کار باعث میشد تا نقص‌های کوچک کمتر به چشم بیایند. در عین وفاداری به متن تغییرات ریز (مثل بعضی شوخی‌ها) به جذابیت کار افزوده بود.
حیف که در شب اجرای ما نصف صندلی‌های سالن خالی باقی مانده بود...
خسته نباشید به تمامی عوامل گروه
امیرمسعود فدائی این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
«سرکشی های حماقت و تعصب»

روایت نمایش آندورا ماجرای تراژیک معلمی است به نام کان که در جوانی به کشور دیگری سفر می کند و در آنجا با زنی به نام ... دیدن ادامه ›› سینیورا ازدواج می کند و صاحب پسری می شود. او همراه پسر خود به کشورش آندورا باز می گردد. مردم آندورا مسیحی هستند و با یهودیان میانۀ خوبی نداشته، نسبت به آنها نفرت می ورزند. کان برای کسب محبوبیت به همه می گوید آندری که در واقع پسر اوست، یک جهود است و او به خاطر حس همنوع دوستی این پسر را از تبعات جنگ نجات داده و به آندورا آورده است. کان با یک زن آندورایی ازدواج می کند و از او دختری به نام باربلین پیدا می کند. سالها می گذرد آندری و باربلین که در کنار یکدیگر رشد و نمو یافته اند اندک اندک به هم دل می بازند و به طور جدی تصمیم به ازدواج می گیرند. کان به دلیل رازی که آن را از دیگران پنهان کرده به ناچار با این ازدواج مخالفت می کند بدون اینکه دلیل اصلی آن را بیان کند و این جریان موجب رنجش بیش از حد آندری و باربلین از او می گردد. پس از مدتی کان ناگزیر مجبور می شود که واقعیت را آشکار کند تا از ازدواج آنها ممانعت به عمل آورد. در همین حین خبر می رسد که کشور همسایه (موطن آندری) قصد حمله به آندورا را دارد و این اتفاق موجب بدرفتاری های بسیار مردم با آندری می شود. کان زمانی واقعیت را آشکار می کند که نه تنها آندری بلکه هیچکدام از آندورایی ها این حقیقت را نمی پذیرند. در پایان آندری به خاطر جهود بودن و همینطور تهمت به قتل رساندن سینیورا از طرف دولت به دار آویخته می شود و کان در اثر فشارهای روحی ناشی از پشیمانی، خود را در کلاس مدرسه به دار می آویزد.
ماکس فریش با بزرگانی در جهان نمایش از جمله برتولت برشت و فردریش دورنمات، هم دوران است اما با این احوال خود نیز در درجه ای از اهمیت و بزرگی قرار می گیرد که در زیر سایۀ بلند آنان محو و ناپیدا نماند. این نمایشنامه نویس فقید سوئیسی نمایشنامۀ «آندورا» را در سال 1961 یعنی پس از پایان جنگ جهانی دوم پدید آورده است، دورانی که افراد بسیاری به صورت جانبازهای روحی درآمده و بخش بزرگی از انسان ها با یک یأس فلسفی عمیق و افسردگی های گوناگون حاصل از ناامیدی که از اثرات مخرب جنگ است رو در رو هستند. فریش در این متن بر موضوعاتی نظیر تعصبات مذهبی، نژادپرستی و حماقت های بشری تأکید می گذارد و از کسانی سخن می گوید (مردمان آندورا) که علیرغم داشتن داعیۀ عدالت طلبی و صلح جویی و انسانیت، خود به عواملی جهت نشر بی عدالتی و ظلم و توحش تبدیل شده و حقیقت و درستی را به قربانگاه فنا می کشانند. یک نوع گروتسک افسارگسیخته در سراسر این متن موج می زند و پیام های انسانی بسیاری را در لایه های خود مستتر دارد.
استاد مرحوم حمید سمندریان دربارۀ این نمایشنامه که خود مترجم آن نیز هست می نویسد: « ماکس فریش نمایشنامۀ آندورا را بر مبنای یک دروغ قبول شده و جا افتاده در یک جامعۀ به خصوص که می تواند در هر کجای دنیا باشد نگاشته است. در این درام او ثابت می کند که وقتی زمان افشای حقیقت می رسد و واقعیت دربارۀ آن عنوان می شود، جامعه به باور قبلی خود پابرجا می ماند و اینجاست که فاجعه‌ای هولناک به بار می‌آید. آندورا نمایشنامه‌ ای فلسفی است. اگر آندری یهودی است و به دست قوای مهاجم کشته می شود، منظور نویسنده تصویر کردن کشتار یهودیان به دست هیتلر نیست بلکه نویسنده از آن اتفاق فقط استارت گرفته است و کسانی که آن حادثه را می شناسند، این تشابه را می فهمند. او مسالۀ انسانی و ریشه ای نهاد بشر را تحلیل می کند که فراسوی سیاستی است که چند آدم اتخاذ کرده اند.»
میثم عبدی برای اجرای این متن نام «آندورای تئاتر اشتباهات» را انتخاب کرده، یعنی ترکیب نام نمایشنامۀ اصلی با نام گروه نمایشی اش و دلیل آن به خاطر روند و رویکردهای اجرایی و فکری ثابت و جهت داری است که این گروه از ابتدا تا به حال داشته و بدین گونه سعی شده تا ردپایی از گروه در نام اثر به جا گذاشته شود. البته باید دید در کارهای آیندۀ گروه نیز این روند ادامه خواهد داشت یا خیر، چون شاید برای اجرای هر متنی نتوان چنین تمهیدی را به کار برد، برای مثال اگر بخواهند برخی نمایشنامه های چخوف از قبیل «خواستگاری» یا مثلاً نمایشنامۀ «عروسی» اثر نیکلای گوگول را اجرا کنند نام اجراها می شود: «خواستگاری تئاتر اشتباهات» یا «عروسی تئاتر اشتباهات» که مفاهیمی دوگانه ایجاد می کند، با این حال یا متونی خاص و انتخاب شده از لونی دیگر و نظیر آثار قبلی گروه باید برای اجرا برگزیده شوند یا اینکه این روند ممکن است در سیاست اجرایی گروه بیش از این مورد استفاده قرار نگیرد.
نمایشنامۀ «آندورا» زمانی که بخواهد شکل اجرایی به خود بگیرد به دلیل وجود موقعیت های مکانی متعدد و گوناگون در متن معمولاً به سالنی بزرگ و شاید بیشتر از نوع پرسینیوم محتاج است. سالنی که ظرفیت گنجاندن اشخاص بازی متعدد موجود در متن و همچنین پرداخت مکان های کثیر موجود را داشته باشد. با این حال کارگردان این نمایش به دلایل مشکلات موجود مجبور به اجرا در بلک باکسی نسبتاً کوچک و جمع و جور شده که تا حد قابل توجهی موجب می شود تا تمامی پتانسیل ها و داشته های این متن مهم و بزرگ نمایشی بالفعل نشده و به عرصۀ ظهور نرسند. صحنه به سه قسمت تقسیم شده است: سکویی به نشانۀ خانه و محیط های خصوصی تر در عمق، بار و کافه به نشانه محیط های مسقف و عمومی بیرونی در سمت راست و چوبۀ دار به نشانۀ فضاهای باز خارجی و مکان فرجام نمایش در سمت چپ صحنه طراحی شده اند. شاهد تعویض صحنه های بسیار و شاید بتوان گفت گاه بیش از حد معمول هستیم که یک دلیل آن مضیقه های مکانی در صحنۀ کوچک انتخاب شده است و این جریان کمی موجبات گسست های حسی و روایی برای مخاطب را فراهم می آورد.
بازیگران این اثر به دو دستۀ کاراکتر و تیپ قابل تقسیم بندی هستند که شخصیت های محوری تر در دستۀ اول و اشخاص بازی عمومی و فرعی تر در دستۀ دوم قرار می گیرند، بنابراین بازی ها همسطح نیستند و کار تا حدودی دچار دو گانگی در بخش بازیگری است. با این حال می توان گفت که شاهد بازی هایی قابل قبول و نسبتاً راضی کننده هستیم به حدی که موجبات دفع تماشاگر از اثر فراهم نشود. با توجه به مدت زمان طولانی نمایش که حدود دو ساعت است به دلیل پرداخت و تنظیم ریتم مناسب این تطویل آنچنان آزاردهنده جلوه نمی کند و توجه تماشاگر در حدی پذیرفتی تا پایان اجرا به صحنه متمرکز باقی می ماند. تم و موضوعی که در متن این نمایش وجود دارد، مفهومی است جهانی و فرامنطقه ای که به ویژه با توجه به اوضاع سیاسی و اجتماعی جهان معاصر همواره قابلیت انتخاب و اجرا داشته و به راحتی می تواند با مخاطب خود ارتباط برقرار کند. گروه تئاتر اشتباهات نیز با انتخاب این متن برای اجرا دغدغه مند عمل کرده و در راستای وظیفه و تعهد اجتماعی خود با کسب شناخت کافی دربارۀ فریش، جهان بینی او، صبغه های فکری و آمال و ایده هایش نمایشی را فراهم آورده که به دیدن و اندیشه ورزی پس از آن می ارزد.

منتقد: وحید عمرانی (عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران)
امیرمسعود فدائی و آناشید شهیدی این را خواندند
نیلوفر این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
عالی بود با نمایش بی نظیر حمید رحمتی
من دوباره میخوام برم
زهره مقدم و آناشید شهیدی این را خواندند
محمد رحمانی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید