مردی بعد از جدایی چند ساله از خانواده برگشته و می خواهد خانه اش را از زن و پسر و عروس و نوه اش پس بگیرد. پسرش که در زیرزمین خانه زالو پرورش میدهد و می خواهد از این راه ثروتی بهم بزند، سعی می کند زن و مرد را آشتی دهد تا در خانه بمانند اما مادرش می خواهد با مردی دیگر ازدواج کند. در این بین نوۀ زن هم در مدرسه برای معلمش مشکلاتی به وجود می آورد که کل زندگی اعضای خانواده را تحت تاثیر قرار می دهد. هم خانوادۀ پسر و هم خانوادۀ معلم به خاطر این موضوع بهم می ریزد.
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
آیا آستیکمات با دوری از شلختگی ظاهری در پرداخت فیلمیست برجسته که تا مدتها در ذهن میماند؟ حداقل برای من اینگونه نیست با وجود قصه گویی روان و فضاسازی جذاب و البته پرداختن به چالشهای خاصی چون ناهنجاری جنسی پسربچه یا درآمدزایی از طریق پرورش زالو و بازی های قابل توجه اما گویا بافت فیلم به همان مقدار که پرحجم و پر چالش است پر مایه نیست.
روایت درام؛ پرشتاب در سطح اما کم نفوذ در بطن اثر پیش میرود. این نوع روایت ساختار فیلم را مکانیکی میکند و نقاط دراماتیک فیلم را تبدیل به پاساژهایی میکند که گویی باید یک دور در آن زد کمی متاثر شد و وارد پاساژ بعدی شد. فیلمساز محترم تاثیر گذاری بیشتر را با تشددگرایی بیشتر در سطح درام بهترین روش جلب مخاطب خود میداند غافل از اینکه گاهی کمی مکث در بعضی از این رویدادها به قیمت حذف رویدادهای کم کارکرد (داستان مردی که میخواهد با مادر ازدواج کند و از زن اولش جدا شود) و در عوض دادن خلوت بیشتر به کاراکترهایی مهمی همچون پدر که بحران را او تشدید میکند یا پسربچه که کنشهای مخربی دارد یا مادر که میخواهد بحران را مدیریت کند، میتوانست به عمق ادمها و ماجرایشان در فیلم بیافزاید.
تنش بیرونی آدمها وابسته به تنش درونی آنهاست برای خلق تنشهای با کیفیت تر در فیلم نباید از فرصت تاملات درونی کاراکترها به قیمت شتاب در زرق و برق تنشهای بیرونی کاست این گونه پرتنش بودن فیلم پیش از آنکه نفس مخاطب را بند بیاورد خودش را از نفس میاندازد.
درود. نظرات دوستان را خواندم و به برداشت خودم شک کردم. من اصلا ارتباط برقرار نکردم. قطعا شخصیت ها درست پرداخته شده بودند و قصه هم شاید فشرده شده اتفاقات سخت یک زندگی بود اما اینها یک فیلم جذاب نمی سازند. این روزها حتی در سریال های تلویزیونی هم هیجان بیشتری را شاهد هستیم.
خطر لو رفتن داستان ...
خب در پاسخ به سوال جناب عبدالهی باید بگم که اگر داریم یک درام اجتماعی می بینیم باید یه جاهایی به هم بریزیم یا چند ثانیه ای متوقف بشیم. یا بعدا که فیلم رو مرور می کنیم، بعضی دیالوگ ها و اتفاقات به طرز محسوسی برجسته باشند. مثلا همین صحنه کشته شدن زالوها، خب کل قضیه خیلی شفاف نمایش داده شد و نهایتا مرد غمگین میره پشت اتاق خانمش داد و بیداد می کنه ... اینجا من شخصیت پردازی رو تحسین می کنم، پسری که با یک پدر به شدت ناکافی و یک مادر کاملا حمایت گر بزرگ شده همین کاراکتر میشه، اما از این صحنه ها لذت نمی برم. بنظرم فیلم از اون جایی لطمه می خوره که می خواد خیلی واقعی باشه برای همین پتانسیل های موجود در قصه مثل داستان زالوها، یا نامه پسر به معلم رو خیلی منطقی حل و فصل می کنه. رو فیلمبرداری نظری ندارم ولی حتما خوب بوده که شما روش کامنت دارید. من بیشتر با قصه مشکل داشتم.
خیلی خیلی ممنونم آقای وکیلی از توضیحاتتون
در مورد درام کار و دوز بالای واقعی بودن حل و فصل مشکلات یا علت و معلول ها در جریان درام موافقم..البته در مورد همه موارد شاید صدق کنه
در مورد به هم ریختن و متوقف شدن و اینا یکم موافق نیسم، حس میکنم اونا ترجیحه ببیشتر