قرار است باغ آلبالوی متعلق به خانم «رانفسکایا» بابت بدهی های این خانواده اشرافی حراج شود. هیچکس هشدارهای «لوپاخین»، روستایی سابق و پولدار نوکیسهی فعلی را جدی نمیگیرد. سقوط حتمی است. همه شخصیتها از دانشجو گرفته تا مالک و معلم سرخانه و نوکر و مباشر، در جوی از غفلت و ناآگاهی بسر میبرند؛ هرچند بر این باورند که هنوز بلد نیستند درست زندگی کنند!