پیام این نمایش بطور خلاصه در گفته بزرگی نهفته است به این مضمون که "مشکلات رو با همون طرز فکری که تولیدشون کرده نمیشه حل کرد"...
چرا اغلب ما فکر میکنیم در بیشتر زمینهها خبره و متخصصیم!؟ دود این توهم -که بخش مهمی از فرهنگ ماست- به چشم کی میره!؟
نمایش جالب و متفاوتی بود و یه تجربه جدید برای من
دوست داشتم نمایش رو چون چیزای مهمی رو یاد داد بهم
شاید اولین چیزی که بهش فکر کردم این بود راست گفتن خوبه ولی اینکه چجوری راست بگی مهم تره ، چون نحوهٔ بیان ماست که روی طرف مقابل تاثیر میذاره ، اگه بخوایم حقیقت رو به صورت حق به جانب بیان کنیم طرف مقابلم ترجیح میده دروغ بشنوه
چیز دیگه ای که بود این بود که هیچ کدوم از راه حل هایی که از جانب تماشاگرها اجرا میشد نتیجه مثبتی نداشت ، به نظرم اینو میرسوند که شاید من که خودم و طرف مقابلمو توی این شرایط قرار میدم راهکار من با توجه به شخصیت طرف مقابلم که شناختمش کارآمد باشه ، ولی اون راهکاری که تو ذهن منه فقط برای شخصیت توی ذهن من جواب میده، پس یجورایی اینو میرسوند که فکر نکنیم همیشه چیزی که تو ذهن ماست باعث بهبود اوضاع میشه
فقط یه گلایه کوچیک واسه اینکه تعدا تماشاچی ها خیلی زیاد بود ، یعنی سه ردیف روی تشکچه نشسته بودیم که یا کاش سالن بزرگتری انتخاب میشد برای این نمایش یا تعداد محدودی تماشاچی میتونستن برای هر سانس بلیت تهیه کنن .
بازم ممنون از نمایشتون و خوشحالم که تمدید شد
یه تجربۀ بسیار متفاوت. نمایش خاصی که در طول مدت زمان حضورم زمان رو فراموش کردم و فقط وقتی آقای رضائی اشاره کردن که وقت نداریم، ساعتم رو چک کردم و باورم
نشد که انقدر زود گذشت! شاید جدا از بازیهای قوی، یکی از دلایلش این بود که حسابی درگیر شده بودیم و فکرمون مشغول شده بود و به این فکر میکردیم که خود ما اگر تو این شرایط بودیم، چه کار میکردیم؟
این سبک نمایش، من رو یاد سبک بازیهای ویدیویی مورد علاقهام انداخت، که خودمون مسئول سرنوشتمون هستیم و مسیر و پایان بازی، بر اساس انتخابها و تصمیمگیریهای ما شکل میگیره.
دوست داشتم فرصتش بود تا هر روز حضور داشته باشم و با دیدگاههای مختلفی که ارائه میشه آشنا بشم و بدونم هر شخصی تو اون موقعیت قراره چه تصمیمی بگیره... این تجربۀ متفاوت و بهیادموندنی رو از دست ندید