در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد.
با توجه به حجم بالای کاری، رسیدگی به ایمیل‌ها ممکن است تا چند روز به طول بیانجامد، لطفا از ارسال مجدد درخواست خودداری نمایید.
تیوال نمایش بی صدایی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 20:24:48
امکان خرید پایان یافته
۲۰ فروردین تا ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸
۲۰:۰۰  |  ۵۵ دقیقه
بها: ۳۰,۰۰۰ تومان
در بهار ۱۴۴۱ نوا در گفت وگو با مادرش گذشته ای را که درست به خاطر نمی آید، از طریق تصاویر باقی مانده بازسازی می کند.

اجراهای پیشین:
- فستیوال هنر بروکسل، بلژیک، اردیبهشت ٩٦
- بخش اصلی فستیوال تئاتر ادینبورو، اسکاتلند، مرداد ٩٦
- فستیوال تئاتر اشپکتکل زوریخ، شهریور ٩٦
- فستیوال تئاتر کرالا، هند، بهمن ٩٦
- تئاتر اوزین ژنو، فروردین ٩٧
اجرای آینده:
- فستیوال تئاتر فست وُخن، وین، خرداد ۹۸

توجه: به دلیل بازسازی حریم تئاترشهر، ورودی همه سالنها، تا اطلاع بعدی از پیاده‌روی خیابان ولی‌عصر (عج) است. برای دیدن مسیر لطفا اینجا را کلیک کنید.

 

گزارش تصویری تیوال از نمایش بی صدایی / عکاس: سید ضیا الدین صفویان

... دیدن همه عکس‌ها ››

عکس‌های پایه

نمایش بی صدایی | عکس نمایش بی صدایی | عکس

ویدیوها

مکان

تقاطع خیابان انقلاب و ولی‌عصر (عج)، مجموعه فرهنگی و هنری تئاترشهر
تلفن:  ۶۶۴۶۰۵۹۲-۴

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
بی صدایی ، بازیابی پژواک خفقان کبود عدالت بی ادّله جیغ در سلسله جبال اعصار بی تاریخ است
و محروم از ارث کردن جنین آینده از طالع منحوس مظلومیت بی عقوبت جبار سفاک

و چه خوووووووووووب که می شود درووووووووغ گفت

پ ن :
پی یس مذکور بعلت اوردوز روایی بی اَکت، نیااااااااااز به تنفس مصنوعی سِنس دارد
راهی برای نامیرایی
نقد نمایش «بی­ صدایی»
نویسنده: سمانه استاد - کارشناسی ارشد کارگردانی نمایش از دانشگاه هنر تهران
منتشر شده در نشریه الکترونیکی آراد
نهم اردیبهشت

«آزاده شاهمیری» نمایشنامه بی صدایی را به سفارش فستیوال هنر بروکسل و فستیوال تئاتر اشپکتکل زوریخ به همراه «سهیل امیرشریفی» نوشته و آن را با بازی خودش و «شادی کرم رودی» بر روی صحنه سالن سایه، تئاتر شهر آورده است. شاهمیری پیش از اجرای عموم این نمایش در تهران، آن را در فستیوال هنر بروکسل، بخش اصلی فستیوال تئاتر ادینبورو، فستیوال تئاتر اشپکتکل زوریخ، فستیوال تئاتر کرالا و تئاتر اوزین ژنو به اجرا برده و پس از جرای عموم در تئاتر شهر قرار ... دیدن ادامه ›› است آن را در خرداد ماه امسال در فستیوال تئاتر فِستوُخن وین نیز به صحنه ببرد.

شاهمیری در این نمایش، به زمان آینده سر زده و زمانِ حال را گذشته ­ی شخصیت­ هایش در نظرگرفته است. نمایش در سال ۱۴۴۱ می ­گذرد. نوا دختر جوانی است که دستگاهی را اختراع کرده و با کمک آن می ­تواند به صدای ذهن مادرش (یلدا) که در کما است دسترسی پیدا کند. او حتی پا را فراتر می­ گذارد و تصویری از مادرش را در سنین جوانی می­ سازد و با آن حرف می ­زند. نوا می­ خواهد راز قتل پدربزرگش را بداند و نیاز دارد مادرش مدارکی را که او به دست آورده تایید کند تا در دادگاه مجازی به آن رسیدگی شود.

او مرزِ میان واقعیت و خیال را زیر سوال می ­برد. چه چیزی وجود دارد و چه چیزی ساخته­ ی ذهن است؟ نمایش کارش را به خوبی انجام می ­دهد و مخاطب را در زمانی درست به چالش می­ کشد. او به ما می ­قبولاند که نوا واقعیتِ داستان است و مادرش، تصویری ساختگی توسط اوست. اما در میانه نمایش، زمانی که مشخص می ­شود برخی از تصاویری که نوا به مادرش نشان داده، ساختگی و جعلی است، ذهنِ مخاطب درگیر آنچه می ­بیند می­ شود و برایش این سوال پیش می­ آید که واقعیت کدام است؟ نوا یا یلدا؟!

یلدا در کما بوده و به خاطرات گذشته وصل است. بخشی از این خاطرات با فیلم­ هایی که او گرفته، به صورت مستند درآمده و حالا نوا می ­تواند با کمک آنها رازِ یک قتل را افشا کند؛ رازِ قتلی که پنجاه سال پیش اتفاق افتاده و مدت ­ها از زمانِ مرگ قاتل می ­گذرد. نوا نمی­ خواهد با اثبات قاتل بودن فردی که به او مظنون است، به پول، ثروت یا امتیازی برسد، او تنها می ­خواهد واقعیت را بداند؛ واقعیتِ قتل پدربزرگش را. نوا از کاری که می ­کند مطمئن است، اما یلدا روی مرز واقعیت و خیال قرار دارد؛ درست مانند مخاطب. ما هم مانند یلدا نمی ­دانیم واقعیت کدام است و خیال کدام. ما نیز مانند یلدا گم شده در صدایی هستیم که نوا آن را منتسب به پدربزرگش می­ داند.

«بی ­صدایی» صحنه ­ای مینیمال دارد. صحنه با پرده­ ی نمایش به دو بخش تقسیم شده است. در قسمت جلویی آن آکسسواری مبل مانند قرار دارد که نوا روی آن نشسته. قسمت پشتِ صحنه نیز، تصویری است که نوا از یلدا ساخته است. صحنه با همه­ ی مینیمال بودنش تمام و کمال در خدمت متن بوده و به خوبی می ­تواند فضای نمایش را به مخاطب منتقل کند. بازی ­های تقریبا خشک و عاری از احساسِ بازیگران نیز با فضای نمایش همخوان است. شاهمیری در این نمایش از بازی شادی کرم رودی استفاده کرده. کرم رودی که بیشتر با تصویرش در سینما شناخته می شود، بازیگری را با فیلم «ماهی و گربه» از «شهرام مکری» شروع کرد و با بازی در نقش زنی معتاد در فیلم «دارکوب» به محبوبیت رسید. او از پس اجرای نقش نوا به خوبی برآمده است. در بی صدایی، گویی با پیشرفت تکنولوژی احساسات آدم ها کمتر و کمتر می شود و نوا نیز با شنیدن صدای مادرش قرار نیست دچار هیجان شود. او دستگاه را ساخته تا به واقعیت پی ببرد، همین. واقعیتی که قرار نیست احساسات او را بر انگیزد، فقط قرار است مسئله ای حل نشده را حل کند. آزاده شاهمیری خود در نقش یلدا نیز بازی خوبی را ارائه داده. زنی که دخترش فقط توانسته تصویری از او بسازد که ثابت است و حرکتی ندارد. نوا نتوانسته هنوز تصویری از مادرش بسازد که بتواند تکان بخورد، راه برود و بدنش را حرکت بدهد و به قول یلدا، او عروسکی خیمه شب بازی است در دستان دخترش و تکنولوژی او.

شاهمیری در نمایشِ بی­ صدایی از صدا حرف می ­زند، از صدایی که وقتی در کوه رها شده و انعکاس می ­یابد، پنج ثانیه خارج از بدن دوام می ­آورد. شاید در آن پنج ثانیه صاحبِ صدا دیگر وجود نداشته باشد، اما صدایش پنج ثانیه بیشتر از او عمر کرده است. ما نیستیم اما صدایمان در این دنیا مانده و حالا دستگاهی اختراع شده که می ­تواند این صدا را بگیرد و حتی به آن استناد کند. نمایش به نوعی مرگ را به چالش می ­کشد و راهی برای نامیرایی متصور می ­شود؛ نامیرایی از طریق صدا. صدایی که می ­شود پنجاه سال بعد آن را شنید و با آن ارتباط برقرار کرد. بی­ صدایی ناخودآگاه حواس مخاطب را جمع واژگان و صدایی می­ کند که از دهانش خارج می ­سازد، صدایی که شاید در آینده ­ای نه چندان دور ثابت شود تنها واقعیتی است که از ما باقی می ­ماند.

مرگ و نامیرایی مقولاتی مهم در زندگی و فلسفه هستند که در معرفی کتابِ «مرگ» مفصل به این موضوع پرداخته شده است. حال شاهمیری به شکلی دیگر مقوله ی نامیرایی را مطرح می کند. گویی تکنولوژی می تواند به نامیرا بودن کمک کند. تکنولوژی می تواند روشی پیدا کند تا چیزی از انسان در این دنیا بماند و بشود با کمک آن به واقعیت رسید. در حال حاضر انسان با مردنش واقعیت را با خود می برد و راز هایش را دفن می کند، رازهایی که با مُردن انسان هیچ وقت هیچ کس نمی تواند به آن پی ببرد. با مردن انسان مسائلی که تا آن زمان نشده اند، برای همیشه حل نشده باقی می مانند. اما شاهمیری در نمایشِ بی صدایی، نقبی به این موضوع می زند که شاید در آینده بتوان رازها را آشکار کرد. شاید چیزی از انسان در این دنیا باقی بماند که برای همیشه و مادام قابل استناد باشد. شاید راهی وجود داشته باشد که واقعیت ها رو شود و هیچ مسئله ای حل نشده باقی نماند.

نمایش بی صدایی نمایشی است که مخاطب را مجبور به تفکر می کند، اما تفکر را کامل نمی کند. شاهمیری موضوع جذاب و ایده ای خوب را مطرح می کند، تا بیش از دو سومِ نمایش نیز آن را خوب پرداخته است، اما در انتهای نمایش گویی راهی برای پاسخ به سوالاتی که مطرح کرده پیدا نکرده و ایده را رها می کند. مسئله پرونده ی پدربزرگ که در ابتدای نمایش و به محض وصل شدن ارتباط نوا و یلدا مطرح شد، حل نمی شود و به پایان نمی رسد. در کنار پرونده پدربزرگ، موضوعات دیگری هم مطرح می شود که شاخ و برگ اضافه نمایش است. موضوعاتی از جمله اینکه یلدا، نوا را در کودکی رها کرده و از او جدا شده است. این موضوع شاید به سردی این رابطه کمک کرده باشد اما در پیشبرد روال نمایش تاثیر چندانی ندارد. چه بسا که اگر این دو نفر رابطه ی بهتری با هم داشتند امکان حل شدن پرونده پدربزرگ هم بیشتر می بود. یا موضوع حاملگی نوا و اینکه او صدای جنین داخل شکمش را می شنود که خود البته پایان نمایش نیز هست.

نمایش بی صدایی نمایش مینیمال، ساده، قابل فهم و روان است. نمایشی که می تواند انسان را هم از پیشرفت تکنولوژی بترساند و هم او را به آن مشتاق کند؛ چرا که شاید تکنولوژی بتواند از ترس پایان پذیرفتن انسان با مرگ بکاهد.

امیر مسعود این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت عوامل نمایش بی صدایی.من یک ببینده ی خیلی معمولیه تیاتر هستم و به عنوان یک بیننده ی معمولی باید بگم که نمایش رو دوست نداشتم.علی رقم اینکه نمایش خیلی خوب شروع میشه و ادم از اینکه با یک ایده ی جدید داره اشنا میشه هیجان زده میشه ،اما در ادامه به علت یکنواختی داستان و همچنین بازیه دیالوگ محور و نه چندان جذاب بازیگران ادم رو خسته میکنه.بازیگران تن صدای مناسبی برای این داستان که دیالوگ های زیادی داره ندارند(مخصوصا بازیگر نقش مادر که اگه یک خانم مسن تر با تن صدای بهتری انتخاب میشد شاید بیننده بهتر ارتباط برقرار میکرد).پخش فیلم هم ادم رو از فضای زنده ی تیاتر دور میکرد .من خودم به شخصه دوست داشتم حالا که قراره صدای یک ادمی رو که سالیان زیادی در کما بوده ،رو بشنویم اون صدا راجب دنیای ادمهای کمایی برامون حرف بزنه و اون مارو با دنیای خودش اشنا کنه.نه اینکه ما بهش بگیم در گذشته چه کارهایی رو انجام داده.کاش حالا که وارد دنیای صداها میشیم صدای های نشنیده ی دیگه ای رو سوژه قرار میدادیم.صداهایی که هیچ وقت کسی اون ها رو نمیشنوه و برای همیشه سر گردان میمونند.صدای گریه ی ادمهای تنها.صدای ادمهایی که بدون اینکه بتونن دلیل رفتنشون رو توضیح بدن مجبورند کسی که دوستش دارند رو ترک کنند.صدای ادمهایی که روزگار پا روی گلوشون میزاره و اروم و بی صدا ،و بدون شنیده شدن ،یه جایی از این کره ی خاکی خاموش میشند .
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید