نمایش›چشم‌هایی که مال توست

میگن آدما فقط یه بار تو عمرشون عاشق میشن ، اما من توی این پنج سال هزار هزار بار عاشق شدم ، اما هر بار عاشق خودت
من چه قدر دیوونه ام ، یعنی یه شبایی هست که میگم از فردا یه روز جدیدو شروع میکنم دیگه عاشقی تعطیل !!! مثل همه ی شنبه هایی که قراره رژیم بگیریم ، سیگارو ترک کنیم ، اما هیچ وقت اون شنبه ها نمیرسه ، منم شبایی که تصمیم می گیرم از فرداش عاشقت نباشم ، دوباره خواب می بینم که تو مهمونی مارو گرفتن ، دوباره تو خواب عاشقت میشم ، و صبح فرداش باز عاشق تر از همه روزای قبل از خواب بیدار میشم ، انگار همین شب قبل واقعاً دوباره عاشقت شدم ، حافظ به این حال میگه ، دور تسلسل عاشقی ، اسمش خوبه اما حالش اصلاً خوب نیست
گاهی وقتا فکر میکنم زندگی مثل این فیلمای علمی تخیلی که آدما توش ، توی لابیرینت پیچیده بین خیال و واقعیت گم میشن ، هزار تا در دوروبرشونه و هر بار فکر میکنن اون در دیگه در نجاته رو به یه دنیای تازه ، اما هر دری رو باز میکنن دوباره می افتن اول همون لابیرینت...
واسه من سالهاست هیچ امیدی نیست هر دری رو باز میکنم پشتش تویی
همه راه ها به رم ختم نمی شه راه های من همه به تو ختم میشه ...