مادر! پسر بزا! جنگ است، غوغای طبل و شیپور است
نوزاد کوچکت فردا سرباز امپراتور است
.
آسودنش سراسیمه، بالیدنش فلاکتبار
مادر برای فرزندت آشی که پختهای شور است
.
آهستهتر قدم بردار در دشت شوم آدمخوار
دشتی که هر قدم خون است، خاکی که هر وجب گور است
.
خمیازه میکشد گاهی، عیشش مدام و خوابش خوش
خاکی که نشئۀ نفت است، خون خورده است و کیفور
... دیدن ادامه ››
است
.
پنداشتی سوار از دور، یاریگری سلحشور است
خاموش باش و پنهان شو، چنگیز اگر نه تیمور است
.
سرنیزههای خونریزش هرجا که میرود بلخ است
سُمکوبههای هتّاکش هرجا رسد نشابور است
.
پنداشتی صدا از دور آوای تار و تنبور است
مادر! بزا و قربان کن! غوغای تیغ و ساتور است
.
.
سمانه_کهربائیان
از کتاب التیام
انتشارات فصل پنجم