این هم قصه جوون ایرانی هست که مثل سگ کار میکند مثل خر کار میکند ولی هیچی نیست پوچ هست سال به سال بدتر میشود انگار مقصر هست پدر مادر پولدار ندارد
... دیدن ادامه ››
حامی ندارد هر سال تورم و دلار چند برابر میشود،پسری که معاون بود کارمند میشود،آخرش کارگر میشود هر روز جریمه میشود، فکر میکند با عشقش وضعش بهتر میشود ولی آنهم میرود.اصلا کارهاش حساب کتاب ندارد داشتم نخریدم نداشته چرا زن گرفتش، چیکار میتونم بکنم،
دختر میخواد برود آهنگی را که دوست داره برایش بگذارد برقصد دیگه جواب نمیده این چیزها واسه زن تامون نمیشه. داره میسوزه زندگیم دلم از غصه پر هست. تو سرنوشت اینجور آدم ها ، مرگ و میر زیاد هست انگار یک روز خوب نمیخواد بیاد.انگار تو این شهر گربه سگ ها با ارزش تر از جوون های این شهر هستند اونها برای سگشون بیشتر خرج میکنند غذای بهتر جلوش میگذارند تا کارگرشون.
اینجا ایران هست هر یک قرونش زیر پای فیل هست.
ولی دختر معشوقه خوشگل بود قیافش مثل جوونیهای گوگوش بود،حالا دیگه بدرد این جوون کارگر نمیخورد حلقه اش را هم آورده پس بدهد، پسری که دزدی و کلاه گذاشتن بلد نیست حال دختر میرود شاید یکی دیگر بتواند درستش کند هیچ وقت نفهمیدند چقدر همدیگر را دوست دارند دختر فکر میکند شاید اگر دوستش داشت یک کم پیشرفت میکرد.تو این چند سال تونستی چیزی درست کنی؟ هر سال تورم و دلار چند برابر میشود.
پسر فکر میکند دختر نباشد برای چی کار کند با یک لقمه نان که سیر میشود یک اقامتگاه هم پیدا میکند بخوابد من نه هدف دارم نه رویا، مثل بچه افغانی تنهاست انگار تو این مملکت غریب هست، اگر دختر نباشد نابود هست حتما یکی باید باشد دوستش داشته باشد، پسر به دختر میگوید حالا که داری میری میفهمم چقدر دوستت داشتم، برو ببخشید که اذیتت کردم.